Thursday, November 29, 2012

دیروز، روز پیروزی باشگاه داران بود

دیروز فولاد خوزستان استقلال را برد و فولاد سپاهان هم با یک بازی برتر سه گل به داماش گیلان زد. این پیروزی ها در شرایطی برای این تیم ها بدست آمد که فولادی های اهواز از بازیکنان ساخته باشگاه خود استفاده کردند و سپاهانی ها هم از پاپی و نویدکیای پرورش یافته باشگاه خود بهره بردند. چنین بردهایی باعث می شود به یاد بیاوریم که از این باشگاه ها در کشور کم داریم؛ باشگاه هایی که به واقع باشگاه باشند. در ساختار آنها تیم نوجوانان وجود دارد، تیم های پایه آن محل پرورش بازیکن است، بودجه مشخصی دارند و مدیریت آنها یلخی نیست. به همین دلیل با آن که ساکت از مدیرعاملی سپاهان کنار می رود، تیم سپاهان ضربه نمی خورد

در همین جا باید به کار خوب مجید جلالی در فولاد خوزستان اشاره کرد. او بدون چشمداشت چندین سال در خوزستان بازیکن تربیت کرد و هم اکنون نتیجه کار او دیده می شود. به نظرم می توان جایگاه کاری بسیار مناسبی برای وی تعریف کرد. جلالی می تواند در ساختارسازی آکادمی ها فوتبال نقش مهمی داشته باشد. در شرایطی که نتیجه گرایی (و شاید کاستی ها خود جلالی) موجب شده است تا جلالی از مربی گری کنار گذاشته شود؛ استفاده از وی در آکادمی های فوتبال می تواند بسیار موثر باشد

Tuesday, November 20, 2012

شب نودی مسعود مرادی

برنامه نود شب گذشته بحث های داوری زیادی داشت. به نظرم ابتدا باید به جنجال پایان نا پذیر دپارتمان داوری و کمیته داوران اشاره کرد که قطعا بر روی نگاه جامعه فوتبال بر روی داوری کشور موثر است. این اختلافات روزبروز بیشتر می شود و با اتهاماتی که طرفین به یکدیگر می زنند؛ نه تنها مشکلات کمتر نخواهد شد، بلکه مطمئنا عمیق تر می شود. به خصوص که عسکری و غیاثی افرادی تندخو و عصبی به نظر می رسند و بارها در برنامه نود با جنجالی کردن فضا باعث دلخوری داوران را به وجود آورده اند. چندان عجیب نیست که فنایی، مرادی و تنی چند از داوران قدیمی با این تیم مدیریت به مشکل برخورده اند. معمولا چنین مشکلاتی باید در جلسات گروهی این افراد با هم طرح و برطرف شود. نتیجه آن که داوری کشور علاوه بر دست و پنجه کردن با مشکلات بیرونی هم اکنون با دسته بندی های داخلی و تیم کشی های بی مورد خود را بیش از پیش تضعیف می کند. مسلما این گروه مدیریت نمی تواند حق داوران را از فوتبال بگیرد؛ چرا که درگیر مشکلات داخلی خود است

ضمن احترام به مرادی – به خصوص کل کل نکردن با غیاثی – باید متذکر شد که بهتر است کمی در مورد اظهار نظرهایش جانبدارانه عمل می کند. صحنه ای که برای بازیکن راه آهن اتفاق افتاد و مرادی معتقد بود که کارت زرد برای بازیکن حریف کفایت می کرد، بسیار بیشتر به کارت قرمز نزدیک بود تا صحنه اخراج بازیکن ذوب آهن در بازی با پرسپولیس. دو سه مورد این چنینی در برنامه دیروز دیده شد

در نهایت، باید بگویم در همه دنیا داورها اشتباه می کنند و در همه جا هم به آنها اعتراض می شود. اما آنچه نگران کننده است، اپیدمی شدن اعتراض و از حدگذشتن آن است. دیگر بازیکنان به جایی رسیده اند که به راحتی داور را رشوه گیر می خوانند و مربیان هم از همین الفاظ استفاده می کنند. این در روحیه داوران بسیار موثر است؛ از آن مهم تر این که داوران اصلا احساس امنیت نمی کنند. داوری که باید مقتدرترین فرد زمین باشد، تبدیل به ضعیف ترین شده است
  

Saturday, November 17, 2012

حسام سماواتیان – فیلسوفی که با دوربین می نویسد

حسام از عکاسانی است که برایش عکس دغدغه ای فراتر از ثبت لحظه ها است. به همین دلیل، در نمایشگاه هایی که حسام در آن شرکت می کند، نظر من به عنوان بیینده غیرحرفه ای عکاسی به فلسفه پشت عکس ها جلب می شود. آخرین کاری که از حسام دیدم، حسام به مفهوم اصلی فوتوگرافی (عکاسی) برمی گردد. فوتوگرافی را اگر بخواهیم ترجمه تحت اللفظی کنیم، می شود نقاشی یا ثبت با نور. در کار حسام، سوژه وارد اتاقی تاریک می شود و با فشار دادن شاسی فلاش روشن می شود و سوژه (که در اینجا همزمان هم عکاس و هم سوژه است) خود را آینه می بیند. خاطره ای برای عکاس – سوژه شکل می گیرد. در اصل، عکسی ثبت می شود و این بار نه بر روی نگاتیو و نه بر روی حافظه های دیحیتالی؛ بلکه بر روی خاطره عکاس – سوژه. در اینجا خاطره ای به واسطه نور ثبت شده است و این یعنی فوتوگرافی. حسام با این کارش مفهوم اصیل فوتوگرافی را به ما یادآوری کرده است و با آشنایی زدایی از عکاسی عادت واره شده ما، مفهومی نو می آفریند

جالب تر این که ما وقتی وارد اتاق تاریک ساخت حسام می شویم (مفهوم اتاق تاریک باز هم ما را به روزهای اولیه عکاسی برمی گرداند)، حالت کسی را داریم که می خواهد وارد دنیای تاریک دنیای درون خود شود. نور فلاش مانند نوری است که گاهی ما به درون خود می تابانیم و ناخودآگاه خود را هر چند کوتاه می بینیم. آیا عکاسی همین نقش را در دنیای ما دارد؟ آیا عکاسی ناخودآگاه جامعه را به ما نشان می دهد و نوری کوتاه به ناخودآگاه جامعه ما می اندازد؟

حسام در نمایشگاه پیشین خود با استفاده از تغییر در فرکانس رنگی عکسی را سه بار ظاهر کرده بود. در این سری عکس ها، من به یاد سوال ساده ای افتادم؛ آیا همه ما اشیا (چیزها) را همان گونه می بینیم که دیگران می بینند. این پرسش از ابتدای پیدایش فلسفه، دغدغه اصلی فیلسوفان بوده است و هر یک به آن پاسخی داده اند. هم چنین، اگر به کار دیگر حسام در همان نمایشگاه دقت کنیم، حسام با تغییر محل استقرار بیننده نقطه دید را تغییر می دهد و در نتیجه پاسخی ساده به این سوال می دهد: از هرجا به سوژه نگاه کنیم، آن را به شکلی متفاوت می بینیم

به هر حال، خلاصه کنم: به نظرم حسام سماواتیان فیلسوفی است که با دوربینش می نویسد
 
 

Monday, November 05, 2012

فضای کافکایی قدرت

"محاکمه" کافکا، داستان کارمندی است که مشخص نیست به چه دلیل محاکمه می شود. نکته جالبی که کافکا بر آن تأکید دارد و آن را فضای کافکایی می نامم، نامشخص بودن اتهام و دلیل محاکمه مرد است که به اعدام ک. منجر می شود. فضای کافکایی با مفهوم قدرت ارتباط نزدیکی دارد؛ صاحبان قدرت ابتدا تمامی جنبه های قدرت را در اختیار خود می گیرند و پس از آن، با استفاده از آن به اعمال قدرت می پردازند. در فضای کافکایی ما، ک. نمی داند که به چه دلیل محکوم است، اما در فضای حاکم بطور خودخواسته به محکموتیش تن می دهد. در اصل، صاحب قدرت صاحب حق مطلق است و قضاوتش آینه تمام نمای عدالت. بنابراین، بی قدرت هرگونه قضاوتی را دربست می پذیرد و آن را عین حق می داند.

تجربه من در روابط خانوادگی مرا به یاد همین فضا می اندازد. مادر من وقتی از دست من ناراحت است و با من حرفی نمی زند؛ وارد همین رابطه می شود. او به من نمی گوید من چه کرده ام که به موجب آن محکوم هستم. از آنجایی که او حق مطلق است، من باید به قضاوت و جریمه پس از آن رضایت دهم.


در روابط دوستی دختران و پسران هم بسیار دیده ام این جریان را. یکی دیگری را ترک می کند تا قدرت خود را نشان دهد. در اینجا هم بدون گفتگو در شرایطی برابر، یکی از طرفین به دیگری اطلاع می دهد که دیگری را ترک می کند و در اینجا خود را محق به قضاوت، تصمیم گیری و اجرای حکم می داند. تجربه ای که در همه دوستی ها ممکن است اتفاق بیفتد. آگاهی و رهایی لحظه ای است که حق مطلق بودن دیگری – حکومت، والدین و دوست – را نپذیریم و اجرای حکم را گردن ننهیم.