tag:blogger.com,1999:blog-301990582024-03-13T14:48:52.303+03:30دلتنگیهای آخر هفتهدر اینجا دلتنگیهایم را مینویسم سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.comBlogger353125tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-49808730310535431122021-08-21T13:07:00.002+04:302021-08-21T13:07:13.061+04:30الاکلنگ سنت و مدرن در فوتبال ایران<p style="text-align: right;">چند سالی است به محض این که به فصل جدید فوتبال ایران نزدیک می شویم و به تبع آن بحث نقل و انتقالات باز می شود، جملات بی پایه ای مانند این که تیم های صنعتی رقیبی ندارند یا این که دلالان فوتبال ایران را خراب کرده اند. یک سوی متداول چنین اظهار نظرهایی مدیران تیم های استقلال و پرسپولیس هستند که اکثرا در بحث مدیریتی و اقتصاد عملکرد قابل قبولی ندارند و از سوی دیگر دودستی میزهای مدیریت خود را چسبیده اند و از این می ترسند که در ساختار غیرسنتی جایی در نظام مدیریتی فوتبال ایران ندارند. سعی می کنم در اینجا توضیح بدهم که چگونه این ساختار مانعی برای تحول فوتبال ایران است</p><p style="text-align: right;">ابتدا این نکته را متذکر شوم که در سال های اخیر با وجود تمامی این ادعاها در مورد ناتوانی در برابر پیشنهادهای تیم های صنعتی، تیم های استقلال و پرسپولیس بهترین بازیکنان ایران را در اختیار داشته اند و همین موضوع نقش مهمی در قهرمانی این تیم ها داشته است. ما نمی توانیم درمورد قهرمانی های پرسپولیس صحبت کنیم و از نقش بازیکنانی مانند بیرانوند و امیری و نوراللهی و مهدی ترابی و حامد لک و جلال حسینی و ... بگذریم. همین فصل گذشته اگر مهدی ترابی و گل های سه امتیازی اش نبود، پرسپولیس هرگز قهرمان نمیشد. از نظر عقلی منطقی نیست که این بازیکن به دلیل مسایل مالی به فوتبال قطر برود و ناگهان عاشقانه به پرسپولیس برگردد؛ در نتیجه این نظریه که تیم پرسپولیس پولی نداشته باشد؛ اما بحث من منحصر به راستگویی این مدیران نیست؛ بلکه می خواهم به موضوعی فرای این نگاه سطحی مالی نگاه کنم و آن هم ساختار اقتصادی فوتبال ماست که سنتی است و امکان تغییر ندارد</p><p style="text-align: right;">به همان بازیکنان کلیدی پرسپولیس نگاه کنیم: همین ترابی که قهرمانی این فصل نتیجه گل های اوست، دست پرورده باشگاه سایپاست. جلال حسینی مرد اول قهرمانی های متوالی پرسپولیس در ملوان چهره شد و در سایپا تبدیل به سوپرمن شد. سایپا این فصل باید در سطح دوم فوتبال ایران بازی کند. بیرانوند و امیری را از تیم نفت می شناسیم. اگر خبری از این تیم دارید به ما هم بگویید! حامد لک با تیم صبای قم مطرح شد؛ تیمی که معلوم نیست چه سرنوشتی دارد. همین نوراللهی که این قدر بحث رفتنش باعث آزردگی خاطر پرسپولیسی ها شده است؛ فوتبالش را از فولاد یزد آغاز و در تیم های ملی نوجوانان و جوانان بازی کرده است؛ تیمی که مانند نفت تهران و صبای قم دیگر وجود خارجی ندارد</p><p style="text-align: right;">بنابراین می خواهم ادعا کنم که برخلاف بهانه های بچگانه مدیران تیم های استقلال و پرسپولیس، این تبعیض ساختاریافته فوتبال ایران است که تیم های سازنده را حذف می کند و تیم های استقلال و پرسپولیس را سرپا نگه می دارد. در سال های اخیر، چند تیم صنعتی توانسته اند که با سرمایه گذاری صحیح فوتبال پایه را تقویت کنند و تعداد قابل توجهی بازیکن باکیفیت به فوتبال ایران تحویل بدهند. این باشگاه ها زمین تمرین دارند، آکادمی فوتبال دارند و ساختار مشخص اداری و اقتصادی دارند. در مقابل، تیم های استقلال و پرسپولیس زیست کاملا وابسته ای دارند که بدون این تیم ها نمی توانند به حیات خود ادامه دهند</p><p style="text-align: right;">بطور خلاصه این که ادامه حیات تیم های استقلال و پرسپولیس وابسته به حمایت ها و تبعیض هایی است که در فوتبال ایران اتفاق می افتد و اجازه تحول ساختاری فوتبال را نمی دهد </p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-16326125846493990622021-02-05T18:20:00.002+03:302021-02-05T18:20:31.201+03:30بحث اقتصاد ایران ساختارهاست و بازی خصوصی و دولتی بیهوده<p style="text-align: right;">بحث این که اقتصاد دولتی ناکارآمد است پس از شوروی بسیار یک طرفه شد و بیش از آن که با واقعیت های علمی در مورد آن صحبت شود؛ با توجه به تفوق آمریکا بیش از پیش احساسی و سیاسی و بر مبنای سود یک عده خاص دنبال شد. بررسی شرایط خصوصی سازی در فوتبال ایران مثال خوبی از نگاه غیرکارشناسی و گاه احساسی بوده است که پیامدهای آن بیش از پیش دیده می شود</p><p style="text-align: right;">بررسی موردی ماشین سازی نشان می دهد که پیامدهای چنین تصمیم هایی چگونه تیم های قدیمی و پرطرفدار را از دور خارج می کند. بسیاری نمی دانند که ماشین سازی قدیمی ترین تیم تبریز است و بسیاری بزرگان فوتبال تبریز فوتبال خود را از آنجا شروع کرده اند و بعد از آن مطرح شده اند. می توان به حسن زیکو (حسن صادقیان) اشاره کرد که سال ها در ماشین سازی بازی کرد و بعدها به تراکتورسازی پیوست یا غلامرضا باغ آبادی که حتا به تیم ملی دعوت شد یا علیرضا اکبرپور که بعد ها به عنوان هرکول جیبی استقلال مطرح شد یا رسول خطیبی که بازیکن جوانان ماشین سازی بود و به تیم ملی رسید و دوره ای هم به هامبورگ رفت. اگر باز هم اسامی دیگری بخواهید می توانید سری به صفحه ویکی پدیای این تیم بزنید و اسم های جالبی ببینید. به عنوان مثال، امیر حاج رضایی کارشناس خوشنام فوتبال ایران در دوره ای در این تیم بازی کرده است</p><p style="text-align: right;">حالا چه بلایی سر این تیم آمده است؟ در دوره ای که سر نخواستن تیم دعوا بود، به زنوزی واگذار شد و وقتی زنوزی مالکیت تراکتورسازی را بدست آورد، این تیم مانند بازیچه ای به دیگری واگذار شد و متاسفانه هم چنان رو به سراشیبی می رود. می شود گفت که حال قدیمی ترین تیم تبریز خوب نیست و در این میان خصوصی سازی ابلهانه نقش اصلی را بازی می کند </p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-41835107918294446052021-01-31T19:47:00.003+03:302021-08-21T12:26:59.467+04:30پرت شدن از تقوا تدریجی است؛ به بهانه فیرپلی نکردن تیم پرسپولیس<p style="text-align: right;">انتخاب خوب و بد در بسیاری موارد نسبی است؛ به همین دلیل ممکن است عملی در یک کشور ممدوح و زیبا باشد و در دیگری مذموم و ناپسند یا شیوه ای از رفتار در دوره ای قهرمانانه، شجاعانه و مورد پسند عموم باشد و در دوره دیگری ناپسند و بدور از انسانیت. به همین دلیل قضاوت در موارد این چنینی چندان آسان نیست</p><p style="text-align: right;">با این توضیح کوتاه بحث را به سمت دیلماهای اخلاقی مدرن می آورم: 1) بمبی در یک ورزشگاه آماده انفجار است؛ عامل ترور دستگیر شده است و با توجه به زمان کوتاه انفجار تنها راه پیش روی پلیس شکنجه فرد است. آیا پلیس می تواند این کار را انجام دهد؟ 2) تیم پرسپولیس در نتیجه یک / یک با حریف مساوی است. بازیکن تیم حریف برای رسیدگی به شرایط بازیکنی که روی زمین است، توپ را به بیرون می زند. اصول فیرپلی می گوید که توپ باید به تیم حریف داده شود، ولی پرسپولیسی ها بازی می کنند و گل می زنند؟</p><p style="text-align: right;">مثال اول را از این نظر زدم که بسیار مورد توجه علمای اخلاق است و آنها بسیار به آن استناد می کنند. بررسی آن می تواند در مورد دیلماهای اخلاقی بسیار کمک کند. مثال دوم طبیعتا به حادی مثال اول نیست و مساله مرگ و زندگی در میان نیست؛ اما می تواند رویکرد افراد را در مورد برخورد با درست/غلط نشان دهد. رویکرد پرسپولیسی ها نشان دهنده دو چیز است: اول این که آنها حاضرند به هر قیمتی برنده شوند (که به خودی خود ناپسند نیست) و دوم اینکه تفسیر شخصی در مورد مسایل پسندیده را قبول دارند. به این معنا که آنها خودشان تشخیص می دهند که آیا بازیکن حریف مصدوم است و بر همین مبنا تصمیم می گیرند فیرپلی را رعایت کنند یا خیر. این موضوع در بلندمدت آنچه که به آن اسم اعتماد می دهیم را خدشه دار می کند. چگونه؟ </p><p style="text-align: right;">در دو فرآیند مهم: اول این که فیرپلی امری است وابسته به اعتماد متقابل. وقتی همه تیم ها نتوانند به دیگری از این نظر اعتماد کنند که تیم حریف فیرپلی را رعایت می کند؛ آنها هم رعایت نمی کنند. دوم اینکه وقتی تیمی مثل پرسپولیس فیرپلی را امری با تفسیر شخصی می داند؛ تیم های دیگر هم چنین کاری را با توجه به تفسیر شخصی انجام می دهند و این موضوع با روح فیرپلی در تضاد است</p><p style="text-align: right;"> </p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-7403796765415982072020-12-20T12:20:00.001+03:302020-12-20T12:20:20.997+03:30رهایش در دوره پسا مدرن اینترنتی؛ به بهانه پخش اینترنتی مسابقات فوتبال<p style="text-align: right;">سبک موسیقی رپ یک جذابیت بسیار مهم دارد و آن هم کارکرد اجتماعی آن است. اگر به تولد موسیقی رپ نگاه کنیم، متوجه می شویم که تولد آن در زیرزمین های مردمان فقیری بوده است که امکان بیان احساسات و نگرش خود از طریق سبک های دیگر موسیقی نداشتند؛ سبک هایی که نیازمند استودیوهای ضبط صدا و در بسیاری موارد چندین ساز بوده است و همین موضوع هزینه های تولید آن را بالاتر می برده است. به همین دلیل هم هست که موسیقی رپ نوعی دهن کجی به نگاه کلاسیک موسیقی پرطمطراق و پر زرق و برق بوده است. جایی که با تولید ارزان قیمت موسیقی دیجیتال و یک خواننده که لزوما هم خوش صدا نیست، مفهومی اجتماعی منتقل می شود که بسیاری از پیشینیان این سبک در آن ناموفق بوده اند. طبیعتا موسیقی رپ هم مانند هر برساخته اجتماعی در طول زمان تحول یافته است و موسیقی رپ فعلی با خاستگاه ابتدایی آن یکسان نیست؛ اما از نگاه اجتماعی آزادی که به وجود آورده است هنوز که هنوز است اهمیت دارد</p><p style="text-align: right;">وقتی در شرایط فعلی ایران امکان فعالیت تلویزیون های اینترنتی فراهم شد، به نوعی همان آزادی در عمل و استفاده از تکنیک های فنی توسط افراد حرفه ای شرایط را به سمتی برد که امروز ما می توانیم ادعا کنیم تاثیر تلویزیون اینترنتی در فوتبال ایران بیشتر از تلویزیون ملی شده است. تلویزیون ملی که با توجه به سومدیریت خود روزبروز در حال ضعیف تر شدن است و حتا از نظر اقتصادی نوعی باجگیر و حق خور شده است؛ نمی تواند ساز و کارهای خود را با جهان مدرن تطبیق دهد و روزبروز از استانداردهای جهانی فاصله می گیرد. صدا و سیما در داخل کشور به راحتی و با توجه به حمایت قانونی که می شود، حق پخش باشگاه ها که یکی از مهم ترین منابع درآمد باشگاه ها در کل دنیاست نمی دهد و در بازی های خارجی برای دریافت حق قانونی پخش بازی ها دچار مشکل است و به همین دلیل می بینیم که روزبروز شرایط کاری اش با باشگاه های داخلی و رویدادهای خارجی دچار مشکل می شود. از طرف دیگر، به دلیل عملکرد نامناسب خودش در برخورد با کارشناسان روزبروز چنته اش خالی تر می شود. تلویزیون ملی بزرگانی چون امیر حاج رضایی و علی دایی و علی کریمی را از خودش رنجانده است و آنها کمتر تمایلی به شرکت در برنامه های تلویزیونی دارند</p><p style="text-align: right;">دقیقا نقطه مقابل تلویزیون، برنامه های اینترنتی فوتبال ما هستند که به نظرم سرآمد آنها سایت آنتن است. با توجه به این که یک تیم حرفه ای پشت سایت آنتن است، آنها توانسته اند بازی ها را به خوبی پوشش دهند و با دعوت از کارشناسان و مرتبطان فوتبال مجموعه ای ارزشمند تهیه کنند که به من شخصا لذت می برم. در همین دوره همه گیری بیماری کرونا یکی از سرگرمی های من دیدن مصاحبه های خوب با فوتبالیست هایی بود که در تلویزیون نیستند. نگاه حرفه ای آنها باعث شده است که برای بازی فینال بتوانند علی کریمی و مهدی مهدوی کیا و خداداد عزیزی را در کنار بنشانند و باعث شوند مردم اقبال بیشتری به بازی نشان دهند و این همان جایی است که به آن رهایش دوره پسامدرن می گویم. دوره ای که دیگر ما محدود و محکوم به دیدن برنامه هایی نیستیم که یک تلویزیون به ما تحمیل می کند؛ ما حق انتخاب داریم </p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-74255538939879394872020-12-14T18:40:00.001+03:302020-12-14T18:42:23.831+03:30جینگا و جوگو بونیتوی برزیلی<div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;">دیروز نیمار شدیدا مصدوم شد و هنوز مشخص نیست که چه مدت نمی تواند بازی کند؛ در نتیجه بد ندیدم به ارتباط سبک بازی برزیلی ها و جینگا اشاره کنم. </span></span><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, "Segoe UI", Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="background-color: white; color: #0f1419; white-space: pre-wrap;">جینگا هنری رزمی است که گفته می شود ریشه در مبارزه بردگانی دارد که به زور به برزیل آورده شده بودند تا برای پرتغالی ها کار کنند</span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;"><br /></span></span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, "Segoe UI", Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="background-color: white; white-space: pre-wrap;"><span style="color: #0f1419;">آنها برای مبارزه کردن نوعی سبک مبارزه استفاده کردند که مبتنی به آمادگی بدنی و استفاده از دست و سر و بدن و پا بود. در این ورزش رزمی زانو همیشه کمی خمیده می ماند تا فرد آماده واکنس سریع باشد. بنابراین می توان جینگا را به رقص تشبیه کرد و برخی اصلا به آن می گویند </span><b><span style="color: #2b00fe;">رقص جینگا</span></b></span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;"><br /></span></span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;"> این هنر مبارزه تاثیر بر سبک بازی برزیلی ها گذاشت که می خواستند آزادانه و بسان رقص فوتبال بازی کنند. آنچه که ما به آن جوگو بونیتو (بازی زیبا) می گوییم، ملهم از جینگاست. از همین طریق برزیلی ها (و به خصوص سیاه پوستان) خود را در تقابل با اروپایی ها (سفیدپوستان) تعریف کردند</span></span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;"><br /></span></span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;">همیشه این بحث مطرح بوده است آیا برزیلیها باید مانند اروپایی ها منظم و با سیستم بازی کنند یا اینکه سبک رها و آزاد خود را پی بگیرند.کلا برزیلیها مربیانی را دوست دارند که به سبک اصیل برزیلیها وفادار است. به عنوان مثال، برزیل با آلبرتو پریرا قهرمان جام جهانی شد؛ اما او محبوب نیست</span></span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;"><br /></span></span></div><div style="text-align: right;"><span face="-apple-system, BlinkMacSystemFont, Segoe UI, Roboto, Helvetica, Arial, sans-serif" style="color: #0f1419;"><span style="background-color: white; white-space: pre-wrap;"> اما تله سانتانا که با برزیل در دو جام جهانی هیچ مقامی بدست نیاورد محبوب است. بازیکنانی مانند نیمار، رونالدینیو، روبینیو، دنیلسون، گارینشا و پله مهم ترین های این سبک بازی بودند و به دلیل نوع بازیشان بارها مصدوم شدند. یادمان نرفته است که پله جام 62 را به دلیل مصدومیت از دست داد</span></span></div>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-14530519078027530332020-12-08T14:32:00.002+03:302020-12-08T14:32:33.477+03:30قانون هند و تعارض هایی که به نظر می رسد<p style="text-align: right;">در برنامه های بررسی داوری چندین بار این بحث مطرح شد که آیا قانون هند برای مدافع و مهاجم فرق می کند. دیدم بد نیست اشاره ای به این موضوع بکنم شاید که کمک کند</p><p style="text-align: right;">در قانون هند مهم ترین نکته ای که مطرح می شود عمدی بودن آن است. در اینجا عمدی بودن را باید تفسیر کنیم: عمدی ترجمه (intention) انگلیسی هاست</p><p style="text-align: right;">منظور از این واژه انگلیسی این است که شما قصدی برای انجام کاری داشته باشید و شاید ترجمه عمدی کمی ذهن را از قصد بودن دور کند. بنابراین اگر من در فوتبال دستم را باز کنم و به هوا بپرم می توانم ادعا کنم که حتما عمدی در دست زدن به توپ نداشته ام، ولی به هر حال قصدی داشته ام که دستم را باز کرده ام؛ در اصل این کار باعث می شود من مزیتی پیدا کنم و آن هم افزایش حجم بدنم بوده است. در اینجا داور می تواند تشخیص دهد که آیا من قصد سواستفاده از دستم داشته ام یا خیر؟</p><p style="text-align: right;">با توجه به این شرایط، وقتی بازیکن دستش را کاملا باز می کند - چه مدافع و چه مهاجم - معمولا داور خطای هند می گیرد؛ مگر اینکه بازیکن چون در حال زمین خوردن است دستش باز شود یا ناخودآگاه دست را حایل کند. حالا می رسیم به حالتی که دست بسته یا نیمه بسته است و تفاوتی که دفاع و حمله دارد. در بیشتر موارد که توپ به دست بسته مدافع شوت یا سانتر در فاصله نزدیک است که مدافع فرصتی برای تغییر حالت بدن ندارد و به همین دلیل داور پنالتی نمی گیرد. در مقابل، معمولا توپ هایی که به دست مهاجم می خورد از فاصله دورتر ارسال شده است و مهاجم فرصت دارد که توپ را با یکی از اعضای بدن به جز دست کنترل کند یا به آن ضربه بزند. وقتی در چنین شرایطی مهاجم از دست استفاده می کند - حتا اگر توپ به دستش بخورد - قصد یا تعمدی در استفاده از دست داشته است</p><p style="text-align: right;">به هر حال سختی این تصمیم برای داور در آنجاست که باید تشخیص دهد که چقدر این برخورد تصادفی بوده است و برای این تصمیم مدت زمان بسیار کوتاهی در اختیار دارد. معمولا کاری که در لیگ های معتبر انجام می شود، برگزاری کلاس های توجیهی پیش فصل و میان فصل برای داوران است تا یک هماهنگی بین تصمیم های این چنینی داورها به وجود بیاید و داورها تصمیمات مشابهی در صحنه های مشابه بگیرند تا شرایط برای تمامی تیم ها یکسان باشد</p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-80786689126078246072020-12-06T14:20:00.002+03:302020-12-06T14:20:31.376+03:30هوش قدرت تطبیق با شرایط است / به بهانه جدال مداوم کیروشی ها و برانکویی ها<p style="text-align: right;"> یکی از تعاریفی که برای هوش در نظر گرفته می شود تطبیق پذیری است. انسان باهوش کسی است که بتواند با شرایط تطبیق پیدا کند. به همین دلیل هم گونه ای که اکنون می شناسیم توانست دوره هایی را طی کند که دیگر گونه ها نتوانستند و منقرض شدند. وقتی به لحاظ تاریخی و با توجه به نظریه تکامل نگاه کنیم، این تطابق با محیط اطراف شامل صدها و هزاران سال می شود</p><p style="text-align: right;">از نظر فرهنگی هم می شود به موضوع تطبیق نگاه کرد که اتفاقا از نظر زمانی مدت زمان کوتاه تری می برد. البته در اینجا برخلاف نظریه تکامل لزومی ندارد گمان کنیم که فرهنگ به سمتی می رود که بهتر است؛ در اصل ما در اینجا با تطابق با محیط اطراف روبرو هستیم و نه یک قضاوت ارزشی بهتر و بدتر؛ مساله ای که مورد بحث و بررسی فلاسفه و علمای اخلاق است</p><p style="text-align: right;">موردی که می خواهم به آن اشاره کنم تفاوت نگاه بسیاری ایرانی ها به کار کردن در یک سازمان است. در تحول سرمایه داری به دوره ای می رسیم که فرد به عنوان بخشی از یک سازمان نماینده منافع آن سازمان است و این می تواند به عنوان وجدان کاری مطرح شود. در این روند، فرد با بهبود شرایط سازمان به بهبود شرایط خودش کمک می کند، اما این وابستگی شغلی و کاری است و وارد حیطه شخصی نمی شود. لزومی ندارد فرد به سازمان به عنوان خانواده نگاه کند. فرد در صورت وجود شرایط بهتر به جای دیگری می رود که بیشتر لذتی می برد. لزومی ندارد فرد به سازمان تعصب داشته باشد؛ کافی است که فرد به سازمان در حیطه کاری خود وفادار باشد و خودش و سازمانش رشد کنند. این نکته مهم ترین تفاوت نگاهی است که اکنون در ورزش ایران با نگاه مدرن وجود دارد</p><p style="text-align: right;">هواداران تیم ها فکر می کنند که مدیرعامل و مربی و بازیکن باید متعصب باشند و به دلیل تعصب برای تیم کار کنند. درست است که در اقتصاد اصطلاحی داریم که ایدیولوژی هزینه ها را می تواند صفر کند. یعنی نگاه ایدیولوژیک می تواند باعث شود فرد رایگان برای جایی کار کند و موردهایی مشابه، اما چنین نگاهی نمی تواند تخصص بیاورد</p><p style="text-align: right;">مثالی بیاورم: فرض کنیم فردی که پرسپولیسی است مدیرعامل استقلال شود و مدیریت بلد باشد و حرفه ای فکر کند و برای موفقیت سازمانش کار کند؛ در مقابل فردی که بسیار متعصب است و صرفا به این جهت مدیرعامل استقلال شود بدون آنکه مدیریت بلد باشد. کدام یک برای استقلال مفیدتر است؟</p><p style="text-align: right;">داستان برانکو و کیروش هم در همین زمینه قابل بررسی است. با توجه به نگاهی که آنها دارند، به تیم ها یا سازمان هایی که در آنجا کار می کنند، وفادار هستند و برای بهبود آن تلاش می کنند و درگیر می شوند؛ ولی این موضوع در چارچوب شغل آنهاست. حالا کسانی که دوست دارند با نگاه شخصی به موضوع نگاه کنند، سریع موضوع را به تعصب ربط می دهند و پس از آن طرفدار یکی از آن دو می شوند</p><p style="text-align: right;">حالا این دو بزرگوار از ایران رفته اند، ولی هنوز هواداران آنها هنوز در حال جدال با یکدیگر هستند چون برخلاف برانکو و کیروش با شرایط تطبیق نیافته اند و با نگاهی پیشا مدرن به دنیای پیرامون نگاه می کنند</p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-69579007579547020922020-11-27T11:05:00.006+03:302020-11-27T11:08:23.931+03:30مارادونا؛ تقابل اروس و تاناتوس / مبارز تنهای بدون هپی اند<p style="text-align: right;">فیلم های هالیوودی زیادی دیده ایم که یک قهرمان تکی دارد؛ او به جنگ بدی ها می رود، مبارزه می کند، می کشد، زخمی می شود، با وودکا و چاقوی داغ شده بر آتش گلوله ها را از بدنش خارج می کند و دوباره به مبارزه می پردازد. بدها را می کشد، تنهاست، اما قوی است، دوباره زخمی می شود، دوباره خود را به سرپناهی می رساند و خودش را درمان می کند و مانند ققنوس بر می گردد و بدها را می کشد و فیلم تمام می شود. این داستان زندگی مارادوناست؛ با یک تفاوت: اینجا دنیای واقعی است؛ »هپی اند« معنا ندارد</p><p style="text-align: right;">مارادونا بار زندگی کل خانواده فقیرش را از پانزده سالگی به دوش کشید - تنها. به تنهایی ناپل را قهرمان سری آ کرد و آرژانتین را قهرمان جام جهانی. تنها به جنگ فساد فیفا رفت و با سیاست مداران بی عدالت مبارزه کرد</p><p style="text-align: right;">وقتی مارادونا به آمریکا و کوبا دعوت شد، به آمریکایی ها گفت «فاک یو» و رفت کوبا. وقتی رییس جمهورهای آرژانتین برای کسب اعتبار او را به دفتر ریاست جمهوری دعوت می کردند و مجبور بود به آنجا برود؛ طوری رفتار می کرد انگار خانه خاله اش است و از آن مهم تر عکس چگوارا و فیدل را خال کوبی کرده بود تا به دنیا نشان بدهد که اعتقادش چیست</p><p style="text-align: right;">وقتی هیجان زده میشد هیچ کس و هیچ چیز جلودارش نبود؛ با خلعتبری شادی اش را دیده ایم. وقتی تیمش گل میزد کل زمین را می دوید تا مانند کودکی شادی کند و به هوا بپرد. تیمش که قهرمان میشد مانند یک مجری توانا همه را به خنده می انداخت و رختکن را منفجر می کرد. وقتی زنها را دید می زد؛ همان سرزندگی و حضور میل جنسی را در او می دیدیم</p><p style="text-align: right;">همین جاست که به مهم ترین ویژگی روانی مارادونا میرسیم که در فیلم های مستندش به آن بارها اشاره شده است. کوستریتسا با نگاهی فرویدی این تضاد را توضیح می دهد. در نگاه فروید، تقابل ناگزیر دو رانش اروس و تاناتوس (عشق و مرگ) پدیده زندگی را توضیح می دهد. با همین توضیح، کوستریتسا مارادونا را به زندگی تشبیه می کند که نیروی سازنده اروس در برابر نیروی ویرانگر تاناتوس در مبارزه اند و همین تضاد مارادونا را می سازد و او را متفاوت می کند</p><p style="text-align: right;">همین تضاد هم در فیلم آصف کاپادیا به شکلی دیگر مطرح می شود. ما یک دیگو داریم و یک مارادونا: دیگو همان نوجوان و جوان خوش قلب و مهربان و سرزنده ای است که همه - حتا مورینیو - عاشقش هستند و برایش دلتنگند. مارادونا آن شخصیتی است که نباید از خودش ضعفی نشان دهد و به همین دلیل برای پنهان کردن ضعف هایش باید به کوکایین و مشروب پناه ببرد. این تضاد و مبارزه دایمی دیگو مارادونا بود که لحظه ای آرامش نداشت</p><p style="text-align: right;">این دلنوشته ای بود برای مارادونا که قهرمان و الگوی نوجوانی من و بسیاری هم نسل هایم بود و زندگی اش دستمایه چندین فیلم مستند شد که هر کدام از آنها را می شود بارها و بارها دید؛ بدون اینکه خسته شد: <i><span style="color: #2b00fe;">خداحافظ صاحب دست خدا</span></i></p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-72208692759296468322020-11-23T16:05:00.003+03:302020-11-23T16:05:39.914+03:30سوء مدیریت؛ به بهانه وقایع این چند روز استقلال<p style="text-align: right;">استقلال فکری در دومین بازی فصل اولین شکست را تجربه کرد. وقایع این بازی بهانه ای به دست رقیب این تیم داد تا برای تمسخر کردن استقلالی ها موارد جدیدی داشته باشد. بسیاری به تعویض نکردن مربیان یا دخالت سرپرست در امور فنی یا عدم توجه به مصدومیت مدافع اشاره کردند. اما فکر می کنم برای شناسایی مشکلات استقلال لازم است که به عقب تر برگردیم و داستان مدیریت این تیم را با دقت بیشتری دنبال کنیم</p><p style="text-align: right;">کادر پزشکی استقلال با چند تن از بازیکنان تیم مشکل پیدا می کند و مدیران تیم به جای حل مشکل به شکلی منطقی روی می آورند به روش قدیمی دور زدن مشکل و سعی می کنند با چند معذرت خواهی گذرا مساله را حل کنند. نتیجه اینکه کادر پزشکی با تجربه این تیم که سال ها تجربه کسب کرده است، بطور ناگهانی استعفا می دهد و کادری بی تجربه وارد می شود. در لحظه ای که این تیم باید تجربه خود را نشان دهد و با نیمکت فنی هماهنگ باشد، کمترین واکنشی نسبت به این موضوع ندارد و نتیجه اینکه نیمکت تیم از شدت مصدومیت خبردار نمی شود</p><p style="text-align: right;">چند روز قبل از بازی، مدیرعامل سابق استقلال و رییس هیات مدیره تیم در یک برنامه تلویزیونی خود را مضحکه خاص و عام کردند. چگونه می توان انتظار داشت که تیم تحت تاثیر چنین واقعه ای قرار نگیرد و همچنان بتواند عملکرد طبیعی خود را داشته باشد</p><p style="text-align: right;">مدیران جدید استقلال در اقدامی عجیب و بی سابقه شروع می کنند به چانه زنی با بازیکنان برای کاهش دستمزد! آیا چنین عمل خنده داری برای روی روان بازیکنان اثر ندارد؟</p><p style="text-align: right;">سرمربی تیم هر کسی که در استقلال مسوولیت فنی داشته است برای دستیاری و سرپرستی تیم انتخاب می کند. کدام عقل سلیمی می گوید که مرفاوی و مظلومی که روزی سرمربی تیم بوده اند، اکنون زیر نظر فکری کار کنند. استفاده همزمان از برهانی و عمران زاده قطعا سبک مدیریتی فکری را تحت تاثیر قرار می دهد</p><p style="text-align: right;">مثال استقلال را زدم تا تاکید کنم که مشکلات مدیریتی در کشور صدمات زیادی به عملکرد بازیکنان می زند و استقلال تنها یکی از مثال های چنین مسایل مدیریتی است </p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-13112170248076830192020-10-19T16:13:00.008+03:302020-10-19T16:17:14.152+03:30رابطه تاکسیک چه نوع رابطه ای است؟<p style="text-align: right;"> من علاقه خاصی به شنیدن صحبت های فرهنگ هلاکویی دارم و مطالب ارزشمندی ازش یاد گرفته ام. یکی از مواردی که در صحبت هایش بسیار به آن اشاره می کند بحث عذاب وجدان و احساس گناه تاکسیک است که به آن علاقه مند شدم، ولی متاسفانه در مورد تاکسیک گیلت مطلبی در جایی پیدا نکردم. هفته گذشته که مجله روان شناسی منتشر شد، دیدم که بخش زیادی از مطالب آن به روابط تاکسیک اختصاص یافته است و جالب این که در اطراف خودم چنین روابطی زیاد می بینم و جالب بود که دیدم برای آن یک اصطلاح خاص وجود دارد</p><p style="text-align: right;"><span style="color: #76a5af;"><i>کلا روابط تاکسیک به روابطی گفته می شود که یکی یا هر دو فرد یک رابطه بخواهند طرف مقابل را تحت سلطه و احاطه خود دربیاورند. در چنین شرایطی طرفین رابطه از یکدیگر حمایتی دریافت نمی کنند و کشمکش ها بیشتر و بیشتر می شود</i></span></p><p style="text-align: right;">یکی از روان شناسان متاخر سعی کرده است با این تعریف ما را بیشتر با این شکل رابطه آشنا کند «رابطه تاکسیک رابطه ای است که در آن فرد عشق را بر سه جنبه اصلی رابطه سالم اولویت می دهد. سه اصل مهم رابطه سالم عبارتند از<span style="color: #bf9000;"><i> احترام و حرمت متقابل</i></span>،<span style="color: #6aa84f;"><i> اعتماد</i></span> و <span style="color: #6aa84f;"><i>محبت</i></span>». فردی که صرفا عاشق است این پایه های اصلی رابطه سالم را ندید می گیرد و در ورطه ای میفتد که از رابطه لذتی نمی برد و رابطه چیزی به او نمی افزاید. چنین رابطه ای در نهایت باید تمام شود تا فرد به شرایط بهتری برسد</p><p style="text-align: right;">اشکال کار این است که چون افراد با مفهوم رابطه تاکسیک آشنایی ندارند، <span style="color: #ff00fe;"><b>امید </b></span>دارند که طرف مقابل را اصلاح کنند (یا به قول هلاکویی فکر می کنند که آنها توانایی تغییر طرف مقابل را دارند) یا اینکه با گفتن دوستش دارم در این رابطه می مانند و در نهایت ضربه های بدتری می خورند</p><p style="text-align: right;">با توجه به اینکه مفهوم رابطه تاکسیک حدود بیست سالی است وارد روان شناسی کاربردی شده است، روان شناسان فعال در این حوزه تلاش کرده اند تا نشانه های این رابطه را معرفی کنند تا افراد بتوانند از آن گذر کنند. این نشانه ها با یک جستجوی ساده در گوگل قابل پیدا کردن است<br /></p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-10931549170387841862020-09-12T18:06:00.059+04:302020-09-12T18:06:00.997+04:30حزب جدید چپ ها در وین<p style="text-align: right;"> مدت هاست که در اتریش صحبت از اینه که حزب واقعا چپگرا وجود نداره و سوسیال دموکرات ها به قدری درگیر قدرت سیاسی و چانه زنی های مربوط شدن که اصل موضوع یادشون رفته. قوانین ضد نیروی کار، دفاع از حقوق کارفرما، آسیب رسوندن به محیط زیست و فساد بخشی از عملکرد حزب قرمز یا همون سوسیال دموکرات اتریش شده</p><p style="text-align: right;">برای توضیح بگم وین آباد امروز رو به نام وین سرخ میشناسن به این دلیل که اطلاحات سوسیالیستی اون زمان باعث شده بود که نیروی کارگر در وین خونه خوب داشته باشه، حقوق خوب بگیره، امکانات بهداشتی داشته باشه و کلی مزایای دیگه</p><p style="text-align: right;">حالا در مقابل حساب کنید که قیمت متوسط اجاره منزل در طول ده سال گذشته دو برابر شده، حقوق کارگر و کارمند ممتناسب با تورم افزایش پیدا نکرده و نظام مالیاتی به نفع ثروتمندان تغییر کرده</p><p style="text-align: right;">خلاصه همه ما منتظر یه حزب واقعا چپگرا در وین بودیم که خوشبختانه تعدادی از دوستان حزب لینکس (به معنی چپ ها) رو تاسیس کردند و در انتخابات شوراهای وین در اکتبر نامزد معرفی کردند. برای اینکه با چند تا از برنامه های این حزب آشنا بشید، تیتروار می نویسم:</p><p style="text-align: right;"><span style="color: #2b00fe;"><b>حق رای</b></span> برای همه ساکنان وین (سی درصد ساکنان وین چون خارجی هستند نمیتونن برای شهر تصمیم بگیرن)</p><p style="text-align: right;"><b><span style="color: #2b00fe;">حداقل دستمزد</span></b> هزار و هشتصد یورو</p><p style="text-align: right;"><b><span style="color: #2b00fe;">بهداشت عمومی</span></b> برای همه (در طول سالیان گذشته خیلی از پزشکان دیگه بیمه قبول نمیکنن - نظام خصوصی بهداشت شکل گرفته)</p><p style="text-align: right;"><span style="color: #2b00fe;"><b>پایان دادن به قراردادهای استثماری</b></span> (تعداد کسانی که با قراردادهای استثماری / بدون بیمه یا با حقوق بسیار پایین ساعتی استخدام میشن، خیلی زیاد شده؛ به خصوص که خارجی ها با حقوق شون آشنا نیستن و راحت میشه سواستفاده کرد ازشون) </p><p style="text-align: right;"><b><span style="color: #2b00fe;">حق مسکن</span></b> به عنوان حق اساسی مورد توجه قرار میگیره و مسکن ارزون در اختیار همه قرار میگیره</p><p style="text-align: right;"><b><span style="color: #2b00fe;">تبعیض جنسی و جنسیتی </span></b>با برنامه ریزی و تصویب قوانین به سمت محو شدن میره؛ یعنی تفاوت زن و مرد از نظر حقوق مالی و قضایی یکسان میشه و افراد هر گرایش جنسی داشته باشن با اونها محترمانه برخورد میشه و به این دلیل تبعیضی علیه اونها نباید به وجود بیاد</p><p style="text-align: right;">رشد و توسعه اقتصادی نباید به <b><span style="color: #2b00fe;">محیط زیست</span></b> آسیب برسونه</p><p style="text-align: right;">برنامه هایی باید برای<b><span style="color: #2b00fe;"> بهبود شرایط بازنشسته ها</span></b> تصویب بشه <br /></p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-78581122146992845322020-09-11T18:03:00.003+04:302020-09-11T19:12:48.509+04:30قانون منع استخدام خارجی ها<div style="text-align: right;"> <br /><br />آقا، برای اینکه یه آدم بی طرف و هم چنین کارشناس برنامه ریزی اقتصادی اظهار نظر کرده باشه؛ من هم نظرم رو می نویسم این وسط ها :) من فکر می کنم که بحث اصلی در مورد قوانین ایران در کل و در فوتبال به عنوان حوزه مورد علاقه ما، غیرکارشناسی بودن از یک طرف و احساسی بودن از طرف دیگه هست.<br /><br />یک مثال تند بزنم: اعدام افرادی که وجدان عمومی جامعه رو بدرد آوردن؛ این دادگاه در یکی دو جلسه سر و ته فضیه رو هم میاره و به راحتی حکم اعدام داده و اجرا میشه. توی فوتبال هم همین بلا رو سر بازیکن و مربی و باشگاه میارن.<br /><br />غیرکارشناسی بودن هم که همون قانون بیست و هفت ساله ها رو بگیم، دیگه حجت رو تمام کردیم. در این مورد هم مشکل اصلی اینه که کارشناسی صورت نگرفته. وگرنه اگر به تجربه های جهانی هم نگاه کنیم، چنین محدودیت هایی وجود داره و در عمل هم اجرا میشه؛ مثل فیرپلی مالی در اروپا یا قانون سوپراستارها در لیگ آمریکا. مشکل اینه که کارشناسی نمیشه.<br /><br />من به شخصه با برخی محدودیت های کارشناسی موافقم؛ به شرط این که واقعا روش کار بشه و اجرایی باشه.<br /><br /><br /></div>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-49190010712246622502020-08-25T16:57:00.004+04:302020-08-25T16:57:50.965+04:30نادیده گرفتن فوتبال به عنوان پدیده ای اقتصادی<p style="text-align: right;"> با توجه به اینکه پاریس سن ژرمن در دیدار پایانی لیگ قهرمانان در مقابل بایرن شکست خورد، اظهار نظرات زیادی در مورد این که پول خوشبختی نمی آورد شنیده شد. به خصوص که تنی چند از مجریان تلویزیونی روی آن تاکید کردند. در حالی که به نظر می رسد بحثی در اینجا مغقول مانده است و آن هم مباحث اقتصادی فوتبال امروز است</p><p style="text-align: right;">نباید یادمان برود که اگر زمانی می خواستیم حضور خانواده ها یا افراد سرمایه دار در فوتبال را مثال بزنیم، تنها خانواده آنیلی به عنوان مالکان یوونتوس به یادمان می آمد، ولی بعدها دیدیم که خانواده گلیزر وارد عمل شد یا آبراموویچ در فوتبال انگلستان وارد عمل می شوند. بارسا اسپانسری خطوط هواپیمایی قطر و بعدتر شرکت راکوتن را می پذیرد. سازمان سرمایه گذاری قطر باشگاه پاری سن ژرمن را می خرد و چندین مثال دیگر</p><p style="text-align: right;">مجموعه این اتفاقات یک معنی می دهد: کالایی شدن فوتبال و ورود تاجران (بیزینس من های حرفه ای) به فوتبال. خوب پس در اینجا باید بپذیریم که هدف گذاری ها عوض می شود. سود بردن بیشتر از سایر جوانب اهمیت پیدا می کند. به مثالی اشاره کنم که از نزدیک تر با آن آشنا هستم: ورود شرکت ردبول به ورزش. بازاریابی شرکت ردبول بسیار عالی بود و آنها با تولید کالای باکیفیت و بازاریابی حرفه ای توانستند به غول اقتصادی اتریش تبدیل شوند. هم اکنون مالک آن یکی از ثروتمندترین افراد اتریش است</p><p style="text-align: right;">آنها در ورزش هم همین هدف را دنبال می کنند. برند کردن تیمشان و سود دهی. تیم لایپزیش محبوب ترین تیم آلمان نیست، ولی توانسته است که جایگاه خود را پیدا کند و درآمدزایی کند. تیم سالزبورگ نه تنها سال های قهرمان بلامنازع اتریش است؛ توانسته است از فروش بازیکنان سود بسیاری ببرد. شاید باورش سخت باشد که هسلر و زیکلر در دوره ای از فوتبال در این تیم بازی کرده اند و سادیو مانه و ارلینگ هالند و مینامینو در این تیم مطرح شده اند و پیشرفت کرده اند. سالزبورگ با فروش آنها سود زیادی برده است</p><p style="text-align: right;">ردبول بر مبنای سوددهی فوتبال وارد این سیستم شده است و سود می برد، همان طور که برای قطری ها پاری سن ژرمن سوددهی خود را دارد و آنها با برنامه درآمدزایی می کنند، این موضوع می تواند الگویی برای رشد باشگاه داری خصوصی ما باشد. وقتی گزارشگر ما هنوز در بند این است که پولدارها قهرمان نشوند، نمی تواند هم بعدا اشکال بگیرد که چرا بخش خصوصی این گونه عمل می کند. هنوز در ناخودآگاه خود معتقدیم که فوتبال همان سیستم زمین خاکی خود را دارد و نباید باشگاه ها پولدار شوند</p><p style="text-align: right;">برای اینکه مثالی بزنم می شود به رفتار سرمایه گذاران ایرانی در فوتبال اشاره کرد که مبنای درستی از نظر بازاریابی ندارد. وقتی تمامی هدف مالک تراکتورسازی قهرمانی در لیگ است، نمی تواند درک درستی از سود و زیان خود داشته باشد که از طرف دیگر با رفتار هیجانی و عصبی خود باعث ضرر اقتصادی خودش و دلسردی خودش می شود. به همین دلیل هم هست که مالکان و ثروتمندان قبلی که وارد فوتبال شدند به دلیل نداشتن استراتژی بازاریابی مناسب خیلی زود دلسرد می شدند ومی رفتند. البته یادی از مهندس درویش کنیم که تنها به دلیل عشقش به فوتبال سال ها در تیم نوشهر سرمایه گذاری کرد</p><p style="text-align: right;">اتفاقا جالب است که خیلی از این سرمایه گذاران پس از تملک تیم ها به این نتیجه می رسند که ای بابا حق پخش تلویزیونی وجود ندارد یا نمی شود تی شرت فروخت. خوب، یک تاجر خوب پیش از سرمایه گذاری می آید بازار را شناسایی می کند و بعد سرمایه گذاری می کند. در حالی که من تا حالا برنامه ریزی درستی در سرمایه گذاری ندیده ام. اگر ردبول به سوددهی می رسد، برای این است که ده سال سرمایه گذاری می کند تا به سود برسد؛ در حالی که احتمالا سرمایه گذاران ایرانی فکر می کنند دارند دلار خرید و فروش می کنند، بنابراین باید در یک هفته سود کنند</p><p style="text-align: right;">خلاصه کنم: برنامه ریزی اقتصادی برای سوددهی لازم است و دوم اینکه متوجه باشیم فوتبال هم کالایی شده است و انگیزه سرمایه گذاران سود بردن است <br /></p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-38404133119852884542020-08-19T15:44:00.000+04:302020-08-19T15:44:01.940+04:30به بهانه پرونده های ایرانی در فیفا<p style="text-align: right;">در دوره مدرن بحث عدالت بسیار مطرح شده است و بسیار هم تلاش شده است که تعریف و راه کاری برای رسیدن به آن پیشنهاد شود. یکی از این راه کارها توجه به گروه هایی است که مورد تبعیض یا استثمار قرار گرفته اند. بنابراین چندان عجیب نیست که در کشورهای اروپایی شاهد یک تبعیض مثبت به نفع زنان باشیم؛ بدین شکل که کارفرمایانی که دغدغه های برابری طلبانه دارند در آگهی های کاری خود ذکر می کنند که در شرایط مشابه کاری ترجیح می دهند که زنان را استخدام کنند. با این کار تلاش می کنند تا بر نابرابری های ساختاری و تاریخی غلبه کنند</p><p style="text-align: right;">از آنجایی که در جهان سرمایه داری کارگران و کارمندان گروه هایی هستند که مورد استثمار قرار می گیرند، برخی از توجهات و قوانین در این جهت است که استثمار آنها کمتر شود. یکی از این تلاش ها شکل گیری اتحادیه های قوی کارگری / کارمندی از یک سو و احقاق حق حقوق بگیران از طریق نظام قضایی عادل است؛ این همان حلقه مفقوده در نظام اقتصادی و قضایی ایران است. چه بسا کارگران و کارمندان بسیار که حقوق خود را دریافت نکرده اند و دست شان در ایران به جایی بند نیست؛ چرا که کارفرما هم استثمارگر است و هم در نظام قضایی قوی تر. بنابراین شکایت های کارگری و کارمندی به نتایج مطلوب برای حقوق بگیران نمی انجامد</p><p style="text-align: right;">عکس این موضوع در سطح بین المللی - و در اینجا فیفا - صادق است. بازیکن و مربی ای که از باشگاه (یعنی کارفرمای خود) به فیفا شکایت می کند، به حق خود که همان حقوق معوقه اش است می رسد و کارفرما محکوم می شود. از آنجایی که در ایران به اشتباه جا افتاده است که کارفرما زورش بیشتر است، در سطح بین المللی باشگاه های ما در مقام کارفرما حرفی برای گفتم ندارند و باید به مفاد قرارداد خود تمکین کنند</p><p style="text-align: right;">مخلص کلام این که برای جا افتادن مطلب باید به این فکر کنیم که عدالت در یک معنای خود ایجاد شرایط برابر برای گروه هایی است که به دلایلی در جامعه صدای رسا ندارند و توجه به آنها کلید برابری خواهد بود. با این نگاه می شود انتظار داشت که در آینده کارفرما و باشگاه حق کارگر و کارمند و بازیکن را بموقع و عادلانه بدهند<br /></p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-86859423883960699422020-08-17T14:30:00.003+04:302020-08-17T14:30:36.125+04:30یک پند اخلاقی<p style="text-align: right;"> احساس می کنم که چند وقتی هست پند اخلاقی داده نشده و گفتم بهتون نهیبی بزنم> این فصل برای امیر قلعه نویی خیلی خوب شروع شد و سپاهان برای مدتی صدرنشین شد و بعدش امیر گزینه اصلی مربیگری تیم ملی شد. اما ناگهان بدبیاری شروع شد و تیمش نتایج خوبی نگرفت و فشارهای مردم زیاد شد. در نهایت هم بعد از حذف تیمش از جام حذفی استعفا داد. خلاصه اینکه در همه حال حواستون باشه<br /></p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-41432962441551182002020-08-14T19:35:00.002+04:302020-08-14T19:35:58.382+04:30یک شباهت عجیب!<p style="text-align: right;"> من یکی از هواداران کاری هستم که حسین دهباشی تحت عنوان خشت خام شروع و منتشر کرد. اکثر مصاحبه ها رو با علاقه گوش کردم و از اینکه چنین مجموعه ای تهیه شده خیلی احساس خوشوقتی کردم</p><p style="text-align: right;">البته چیزی که اینجا میخوام بگم ربط مستقیم به این مجموعه ارزشمند نداره و در اصل ایده اصلی اش از شنیدن یکی از مصاحبه ها به ذهنم رسید</p><p style="text-align: right;">دهباشی در ابتدای مصاحبه با محمد توسلی اشاره می کنه به مصاحبه با ابراهیم یزدی و اینکه ظاهرا توسلی گلایه داره که قرار بوده حرف هایی که دکتر یزدی میزنه، به نوعی مورد بازبینی اونها قرار بگیره و بهتر بوده که دهباشی همین طوری اون صحبت ها رو منتشر نمیکرده و با اونها هماهنگ میکنه. ظاهرا داستان کبر سنی دکتر یزدی کمی مساله ساز بوده</p><p style="text-align: right;"> وقتی اینجای مصاحبه رو شنیدم با خودم گفتم که چرا چنین حزبی با این قدمت زمانی و اهمیتی که داره چنان درمانده شده که مدیریت اون با دلیل سن بالا ممکنه اشتباهاتی کنه؟ بعدش به سایر اپوزیسیون ها نگاه کردم و دیدم که جالبه آقای پهلوی الان سال هاست که ولیعهده یا اینکه رجوی ها سالهاست مسوولیت گروه مجاهدین خلق رو دارن یا اینکه تغییرات مدیریتی در حزب نهضت آزادی اتفاق نمیفته. به نظرم این موضوع میتونه آغازی باشه بر یک تحقیق در ساختار سیاسی و فرهنگی ایران <br /></p>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-59735788363506942852020-08-13T17:15:00.000+04:302020-08-13T17:15:00.420+04:30علوم اجتماعی و پزشکی<div style="text-align: right;">یکی از مواردی که هر پزشکی با آن روزانه مشغول می شود شیوه برخورد با بیماران و همراهان آنهاست. اگر اشتباه نکنم واحد درسی برای این منظور هم وجود دارد که پزشکان با مفاهیم اجتماعی و به نوعی با مهارت های اجتماعی آشنا می شوند. به نظرم هم بسیار مفید است</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">در همین راستا یادم هست که برخورد اجتماعی با بیماری ایدز حساب شده و مبتنی بر مبانی علمی نبود. این موضوع در ایران که جریان اطلاعات بیشتر در بسترهای غیررسمی مانند گروه های همالان، جمع های خانوادگی بدون دانش علمی کافی یا از طریق مشاوران و معلمان فاقد صلاحیت علمی رد و بدل می شود، مشکلات بیشتری درست می کند. به عنوان مثال، چون در ابتدا بسیار روی این موضوع تاکید شد که شیوه های انتقال ایدز رابطه های جنسی است و حتا مشاور کم دان و کم سواد مدرسه ما اعلام می کرد که تنها از طریق ارتباط جنسی هم جنس ها افراد به ایدز مبتلا می شوند، بسیاری بیماران ایدز از اینکه به پزشک مراجعه کنند یا اعلام کنند که بیمار هستند گریزان بودند. این مساله باعث می شد که درمان فرد دیرتر آغاز شود و از طرف دیگر ممکن بود به دلیل فقدان اطلاعات باعث ابتلای دیگران شود</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">چند روز پیش دوستی را دیدم که چند تا از نشانه های بیماری کووید 19 را داشت و با اصرار خاصی با دوستان دست می داد و روبوسی می کرد. وقتی گفتیم شاید کرونا داشته باشی، گفت نه، من سرفه نمی کنم. بنابراین مشکلی ندارم. </div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">خوب این نشانه خوبی در جامعه نیست، افراد با توجه به شرایط این بیماری بهتر است که افراد پذیرش بیشتری داشته باشند و با این کار جریان گسترش بیماری را کند کنند. بخشی از این موضوع به فرهنگ عمومی برمی گردد که با تخطیه بی دلیل بیماران حس عذاب وجدان را در آنها به وجود نیاورد</div>سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-62714265783910971692020-08-06T15:02:00.000+04:302020-08-06T15:02:01.492+04:30مظلوم پرستی ما ایرانی ها<div style="text-align: right;">
یکی از مواردی رو که همیشه در زندگی برای من سوال بوده و احتمالا برای خیلی ها هم سوال بوده برای احترام نمی نویسم؛ اما موضوع این نوشتار مظلوم پرستی بیمارگونه ما ایرانی هاست. انگیزه نوشتن هم این داستان قروض باشگاه های ایرانی به غیرایرانی ها و تفاوت نگاه به این دو گروهه. از طرف دیگه اتفاقاتی که برای من و خیلی از اطرافیانم افتاده که به دلیل ترس از آبرو یا هر دلیل دیگه ای نتونستیم مطرح کنیم و در اصل مظلوم واقع شدیم</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
سکانس اول: ببینید این همه بازیکن و مربی ایرانی و غیرایرانی در این فوتبال مشغولن و حقوقشون رو دریافت نمیکنن. به ایرانی ها گفته میشه که حالا این تیم شماست؛ ممکنه تیم در آسیا دچار مشکل بشه، به خاطر هوادار یا صد تا چیز دیگه حق بازیکن یا مربی رو ندن. اما اگر همه اینها رو به مربی یا بازیکن خارجی بگی جوابت رو با قاطعیت میده و حقش رو مبادله میکنه. این تفاوت فرهنگی در جای دیگه ای بیشتر خودش رو نشون میده</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
سکانس دوم:چند نفر از اعضای خانواده به من توهین می کنند؛ نگاه والدین این است که حالا اونها بزرگتر هستند و احترامشون واجبه یا اینکه خدا حقشون رو میده. از این بدتر سکانس سومه</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
سکانس سوم: به دختری تعرض میشه و خانواده به دلیل حفظ آبرو سکوت می کنن و دختر هم یاد میگیره که سکوت کنه. در اصل این موضوع تبدیل به الگوی رفتاری میشه</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
در هر سه مورد شاهد آنیم که جامعه گویی می خواهد بگوید که اصالت مظلومیت وجود دارد و با بهانه هایی تلاش می کند فرد مظلوم را وادار کند که از خواسته و حقش بگذرد. چنین سیستمی در نهایت نوعی مظلوم پروری می کند که شاید در گذشته می توانست کاربرد داشته باشد؛ اما در دوره مدرن جایی ندارد و به همین دلیل است که با اکثر افرادی که در خارج از ایران کار می کنند صحبت کنید متوجه می شوید که یکی از اولین تغییرات آنها برای تطابق با زندگی در خارج از ایران همین عدم پذیرش نقش مظلوم و خارج شدن از نقش است </div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-30556641050790002072020-08-05T15:22:00.000+04:302020-08-05T15:22:48.630+04:30یکی بیاد این بچه های مردم رو به من نشون بده<div style="text-align: right;">
وقتی بچه بودم، خیلی درسخون و مودب و متین بودم. به جرات می تونم بگم که اکثر والدین فامیل من رو به عنوان الگو به بچه هاشون نشون میدادن؛ اما با این همه همیشه از مادرم می شنیدم که می گفت چرا این طوری عمل کردی و بچه های مردم خیلی خوبن و کلی مسایل این طوری. همیشه برای من سوال بود که این بچه های مردم دقیقا کدوم هستن و کی مد نظر مادر منه؟</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
الان هم داستان فوتبال ما همین شده. هر کی صحبت میکنه اشاراتی میده که ما نمی فهمیم کیه. یکی میگه لیگ رو بعضی ها کنترل می کنن؛ یکی میگه بعضی ها نذاشتن با برانکو توافق کنیم؛ یکی میگه بعضی ها نخواستن من مربی تیم بشم؛ یکی میگه بعضی ها داورها رو تهدید کردن و خلاصه همین طور برو جلو. هر وقت هم بگی خوب منظور شما کیا هستن؟ میگه خود مردم میشناسن :)))</div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-43244844912558535902020-08-01T18:44:00.000+04:302020-08-01T18:44:05.471+04:30بیماری کرونا و مفهوم سرمایه اجتماعی<div style="text-align: right;">
یکی از مفاهیم جالب علوم اجتماعی سرمایه اجتماعی است که بر مبنای اعتماد در جامعه شکل می گیرد. در مورد جزییات و تعاریف این دو مفهوم اطلاعات کافی در اینترنت وجود دارد. نکته ای که الان می توان در مورد آن صحبت کرد، بحث کرونا و ارتباط آن با این مفاهیم است</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
در مورد اعتماد، مثال جالبی وجود دارد و آن هم مساله زندانی هاست. در این حالت اگر دو زندانی به هم اعتماد کنند، هر دو منتفع می شوند؛ اما وقتی اعتماد نکنند هر دو ضرر می کنند. در مورد کرونا هم چنین است؛ اگر همگان پایبند نکات ایمنی باشند، می شود امیدوار بود که بیماری مهار شود، ولی مشکل وقتی پیش می آید که عده ای رعایت می کنند و عده ای خیر. در این صورت، افرادی که در تلاش برای مهار بیماری هستند به این نتیجه می رسند که اعتماد به باور همگانی سودی ندارد و آنها هم شروع به پیروی از دیگران می کنند و این باعث می شود که رشد بیماری تسریع شود</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
مثال مشابه مالیات است. وقتی عده ای مالیات دهند و عده ای خیر، پس از مدتی افرادی که مالیات می دهند به این نتیجه می رسند که در حال ضرر هستند و به این نتیجه می رسند که دیگر مالیات ندهند. بدین ترتیب کل جامعه به دلیل تشدید مشکل بیش از پیش متضرر می شود</div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-15908076372445711102020-07-18T14:23:00.000+04:302020-07-18T14:23:17.126+04:30استثمار نیروی کار در اروپا <div style="text-align: right;">
یکی از انتقادات چپ گرایان به کل ساختار سرمایه داری امکان استثمار گروه های فرودست در آن است؛ امکانی به گروه های فرادست اجازه می دهد تا فراتر از قانون از نیروی کاری استفاده کنند بدون آن که نیازی باشد تا در چارچوب قانونی حقوق حقه افراد را بپردازند. از این نظر اشاره می کنم که این یک نقد چپ به ساختار سرمایه داری است که مارکس در تحلیل خود از نظام سرمایه داری به این موضوع اشاره کرده بود که در نظام سرمایه داری تنها عاملی که دارنده ابزار تولید می تواند در آن دخل و تصرف کند هزینه ای است که برای نیروی کار می پردازد. در اصل، سرمایه دار می تواند با کاهش حقوق کارگر هزینه تولید و در نتیجه سود خود را افزایش دهد</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
در سال های اخیر، چنین روندی در کارهایی که به عنوان مشاغل حقوق کم (Low-income jobs) شناخته می شود به خوبی قابل رویت است. به نظر من، حتا رفتار انسان دوستانه آلمان در جذب تعداد زیادی پناه جو در سال های اخیر، بیش از هر چیزی نیاز این کشور به نیروی کار ارزان در مشاغل سطح پایین را نشان می داد. کما اینکه اکثر این افراد در کارهایی مشغول شده اند که هیچ آلمانی در این زمینه وارد نمی شود</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
مثال جدیدتر آن را در رفتار دولت اتریش در زمان شیوع بیماری کووی-19 دیدیم. در دوره ای که تمامی پروازها از و به وین ممنوع بود، یک پرواز اختصاصی تعداد زیادی از نیروهایی که وظیفه کار برای سالمندان و نگهداری آنها را دارند از بلوک شرق به اتریش آورد تا پس از قرنطینه دو هفته ای به کار در این شرایط مشغول شوند. این در حالی است که در آن زمان کشور اتریش بالاترین میزان بیکاری پس از جنگ دوم را تجربه می کرد! خود بخوان حدیث مفصل</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
اخیرا یکی از زنان بلغاری که به عنوان پرستار سالمندان در آلمان فعالیت کرده است، از شرایط حقوق خود شکایت کرده است. داستان این است که او در زمان کار خود حقوق خالص ماهیانه هزار یورو دریافت کرده است که می شود گفت کمینه حقوق در آلمان و کمی بالاتر از خط فقر است. بطور اسمی او بین سی تا چهل ساعت کار می کرده است؛ اما شکل اصلی کار بدین گونه است که او باید همیشه در دسترس بوده است و عملا شبانه روز مجبور بوده است که کارهای افراد تحت پرستاری خود را انجام دهد. بنابراین عملا باید محاسبه حقوق او باید به شکلی دیگر انجام میشده است. دادگاهی در برلین کارفرما را به پرداخت چهل و دو هزار یورو محکوم کرده است. این نیروی کار بلغاری نمونه ای از چند میلیون نیروی کاری است که در این شرایط استثمار می شوند</div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-14115177671803578182020-07-11T15:02:00.001+04:302020-07-11T15:02:15.485+04:30سرمایه داری، جنگ جهانی اول و دوم و قرارداد با چین<div style="text-align: right;">
مارکس بهترین تحلیل ممکن از دوره سرمایه داری را در اختیار ما قرار داده است و اگر هم در مجامع علمی تشکیکی به مارکس وارد است، به واسطه پیش بینی های اوست. علاوه بر این، نکته در این جاست که مارکس جنبه اقتصادی و اجتماعی جامعه سرمایه داری را به خوبی تحلیل کرده است و پسینیان مارکس جنبه های فرهنگی یا سیاسی جامعه را مورد مداقه قرار داده اند</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
یکی از مواردی که مارکس به درستی به آن اشاره کرده است؛ بحران های ادواری سرمایه داری است که به واسطه این شیوه تولید و روابط منشعب از آن پیش می آید و گریزی از آن نیست. یکی از مهم ترین بحران های سرمایه داری بحران مازاد تولید است</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
با مثالی واقعی و بعد از آن خیالی بحث را روشن می کنم. آغاز سرمایه داری در انگلستان بود و انقلاب صنعتی هم به هم چنین. کارخانه های پارچه بافی انگلستان یکی از مثال های جالب متاثر از انقلاب صنعتی بود. وقتی کارخانه ها صنعتی شدند، تولید بالا رفت. طبیعتا بازار داخلی یک کشور اشباع شونده است و بعد از مدتی دیگر خریداری در کشور وجود ندارد. راه کارهای پیش روی تولیدکننده تعطیلی کارخانه یا کاهش تولید یا کاهش قیمت است. اما با توجه به منطق سرمایه داری که سود بیشینه هدف آن است؛ راه دیگری مطرح می شود: یافتن بازارهای جدید. </div>
<div style="text-align: right;">
چه کنیم؟ هندی ها را به جایی برسانیم که پارچه های ما را مصرف کنند و بعد از آن کل دنیا</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
مثال خیالی: فرض کنید که من شرکت تولید قطعات مخابرات دارم و برای اعضای خانواده گوشی می سازم. خانوار هشت نفره ما حداکثر سی و دو گوشی می خواهد تا هر عضو خانوار یک گوشی در جیبش بگذارد. وقتی سی و دو گوشی تولید کردم دیگر مشتری ندارم. چه می کنم میرم سراغ خانوار کناری. اما آنها شخصی دارند که گوشی برایشان می سازد. چه می کنم؟ یا آن شخص را به شکلی با خودم همراه می کنم یا از بین می برم یا اینکه با ایجاد انگیزه در آن خانوار (مثل قیمت پایین تر یا ارایه خدمات جانبی) آنها را تشویق به خرید گوشی خودم می کنم و ... . حالا با همین توضیح به چند پدیده می پردازم</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
خیلی ساده می شود گفت که جنگ جهانی اول به دلیل ترور ولیعهد اتریش شروع شد یا جنگ دوم به دلیل حمله هیتلر به لهستان؛ در حالی که با این نگاه می شود دستیابی به بازارهای جدید را دلیل اصلی این داستان ها دید. با اشغال هر مستعمره ای انحصارهای اقتصادی بسیاری شکل می گیرد و کشور جدید می شود بازار جدید برای فروش کالا و در بسیاری موارد خرید ارزان مواد خام</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
به قراردادهای ایران و چین هم به همین منوال می توان نگاه کرد. رشد سرمایه دارانه چین مستلزم بازارهای جدید است که چین از این فرصت استفاده می کند و با قراردادهایش این منفعت را برای خودش به وجود می آورد</div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-87288078469684925752020-07-05T21:50:00.000+04:302020-07-05T21:50:48.017+04:30اینم مدیر فوتبالی<div style="text-align: right;">
فوتبالی ها اصرار خاصی دارن که مدیران تیم ها باید فوتبالی باشن؛ اما فکر کنم این مدیریت انصاری فرد و سرپرستی پیروانی تو پرسپولیس نشون میده که همچی خبری هم نیست</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
انصاری فرد که بیشتر دنبال نمایش بود و پیروانی هم که بیشتر می خواد خودش رو دلسوز نشون بده و خزعبل سر کنه. هفته پیش تو این مایه ها بود که بیرواند باید بمونه و ما از طریق فیفا اقدام می کنیم. حرفی که معلوم بود از دانش کم ایشون ناشی میشد و امروز خیلی راحت میاد میگه که بیراوند باید بره </div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
خلاصه استاد کلا بیشتر در پی دعوا و خودنماییه </div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-17684441931620429312020-06-30T18:53:00.001+04:302020-06-30T18:53:44.130+04:30مسیر اشتباهی که دایی رفت و مجیدی هم در آن افتاده است<div style="text-align: right;">
خیلی جالب است، همیشه بازیکنانی هستند که وقتی وارد عرصه مربیگری می شوند؛ شخصیت جدیدی از خودشان نشان می دهند که با انتظارها تطابق ندارد</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
یکی از این بازیکنان علی دایی بود. علی دایی که در دوره بازیگری به دلیل سخت کوشی و شخصیت متعصبش زبانزد بود و به بالاترین افتخارات که یک ایرانی انتظار داشت رسید، در دوره مربیگری وارد بازی درگیری تهاجمی با همه شد و همین موضوع به حاشیه اش برد. یکی از درگیری های همیشگی دایی با داوران بود که به نظر من تاثیر بسیار منفی روی کارش گذاشت</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
مجیدی هم به وضوح همان راهی را می رود که دایی رفت. درگیری های مداوم مجیدی با مدیر و داوران کار فنی او را تحت تاثیر قرار داده است. اگر دایی تیم حاضر و آماده ورنر لورانت را دست کم به درستی مدیریت کرد و تنها قهرمانی لیگ خودش را بدست آورد، مجیدی در آن حد هم موفق نیست که تیم متحول شده استراماچونی را قهرمان کند</div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-30199058.post-60698565244698995662020-06-15T13:29:00.000+04:302020-06-15T13:29:10.185+04:30اصلاح قوه قضاییه اولویت اولیه است<div style="text-align: right;">
من حسرت یک چیز را همیشه می خورم؛ آن هم عدم توجه به پایان نامه ام بود</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
خیلی تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم که اصلاح نظام قضایی کشور اولویت اول برای توسعه است. متاسفانه پایان نامه ای که در دوره خاتمی نوشته شده بود، در غوغای توسعه سیاسی یا اقتصادی گم شد. اما هنوز می بینیم که این مشکل حل نشده است؛ هر روز یک اختلاس جدید رو می شود؛ فساد مدت هاست که عیان شده است و قوانین سلیقه ای اجرا می شوند</div>
<div style="text-align: right;">
<br /></div>
<div style="text-align: right;">
فراموش نکنیم که زمان مشروطه یکی از اولویت های انقلابی ها <i><span style="color: #45818e;">تشکیل عدالت خانه</span></i> بود و فکر کنم هنوز هم خواسته من همین است</div>
سينا انصاریhttp://www.blogger.com/profile/00288963501246333216noreply@blogger.com0