برای این
نوشتار باید مدتی بیشتر صبر میکردم – دست کم یک دهه، اما پس از اظهارات اخیر
مورینیو در مورد انتخاب بهترین مربی سال تصمیم گرفتم در مورد تفاوت مورینیو و
گواردیولا به نکتهای اشاره کنم که کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
مربیان
موفق را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: مربیان صاحبسبک و مربیان فاقد سبک. مربیان
دسته اول کسانی هستند که به ارتقای سطح کیفی فوتبال کمک میکنند و تغییر به وجود
میآورند. این تغییرات میتواند منجر به نگاهی جدید به فوتبال شود، یا پارادایمی
جدید پدید آورد یا آن که سیستم نویی به سیستمهای فعلی اضافه کند. چنین مربیانی
نقش فلاسفه در علوم دیگر را دارند؛ چرا که با حضور آنها ما شاهد تغییر کیفی به
فوتبال هستیم. مربیانی چون هررا، رینوس میشل و ساچی در این زمره قرار دارند. در
مقابل، دسته دوم کسانی هستند که با استفاده از نظریات پیشینیان خود و استفاده از
سیستمهای پیشین به مربیگری میپردازند و موفق میشوند. مورینیو و فرگوسن متعلق
به این دسته هستند. در نگاه آماری و فنی هرگز نمیتوان منکر ارزشهای مورینیو و
فرگوسن شد؛ اما میراث آنها برای فوتبال نیست، بلکه برای کلکسیون شخصیشان است.
در آینده،
هرگاه در مورد تیکیتاکا گفتگو میشود، به یاد پپ گواردیولا خواهیم افتاد؛ همچنان
که وقتی در مورد فوتبال کامل (توتال فوتبال) گفتگو میشود، به یاد رینوس میشل میافتیم.
در حالی که وقتی گفتگو از مورینیو میشود، به یاد این میافتیم که در چهار کشور
قهرمانی را تجربه کرده است یا ده سال در ورزشگاه خانگی خود نباخته است.