Friday, January 31, 2020

چرا باید در استفاده از ویکی پدیا دقت کرد

بارها پیش آمده است که دانشجوها از من می پرسند که چرا نباید از ویکی پدیا به عنوان منبع موثق استفاده کرد. خوب، اولین مثالی که قابل ذکر است؛ همان سوتی مشهور استاد سرهنگ علیفر در گزارش اش بود که کلی جنجال کرد

امروز برای آنها مثال دیگری زدم که دیده شود چرا باید احتیاط کرد

وقتی به صفحه چند تا از کشتی گیران ایرانی برویم این اطلاعات را پیدا می کنیم:

موحد

عبدالله موحد اردبیلی [۱] [۲] [۳] [۴] (زادۀ ۲۹ اسفند ۱۳۱۸ در شهرستان بابلسر)[۵] [۶] کشتی‌گیر بازنشسته کشتی آزاد میان‌وزن اهل ایران است. وی با ۶ مدال طلای جهان و المپیک در جایگاه دوم فهرست مشاهیر کشتی ایران بعد از حمید سوریان و جایگاه یازدهم تالار مشاهیر فیلا برای قهرمانان کشتی آزاد در سده بیستم[۷] قرار دارد.[۸][۹]
اوج فعالیت ورزشی موحد در سال ۱۹۶۸ و در المپیک مکزیکو سیتی بود که یک مدال طلا برای ایران به‌دست‌آورد. اما به دلیل آسیب شانه از تکرار این موفقیت در المپیک ۱۹۷۲ بازماند. او کمی بعد به آمریکا رفت اما حاضر نشد به مربی‌گری برای ورزشکاران آن کشور بپردازد وی بیم آن داشت که آن‌ها با کشتی‌گیران ایرانی روبرو شوند.[۱۰]


تختی


غلامرضا تختی (۵ شهریور ۱۳۰۹ در تهران – ۱۷ دی ۱۳۴۶ در تهران)[۲] ملقب به جهان‌پهلوان، کشتی‌گیر اهل ایران بود. در فرهنگ ورزشی ایران، برخی وی را نماد پهلوانی می‌دانند. [۳] او فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود.[۴]
تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدال‌های طلای تاریخ ورزش ایران در بازی‌های المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و دو مدال نقرهٔ المپیک، دو طلا و دو نقرهٔ قهرمانی جهان و یک طلای بازی‌های آسیایی در فهرست برترین‌های قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد.[۵] وی یکی از سه کشتی‌گیر ایرانی (در کنار امامعلی حبیبی و عبدالله موحد) است که تصویر آن‌ها در تالار افتخارات فیلا نصب شده است.[۶] مزار تختی در ابن بابویه شهر ری واقع شده‌است.[۷]


جوادی


ابراهیم جوادی‌پور (۱۳۲۲ در قزوین) یک کشتی‌گیر آزادکار بازنشستهٔ ایرانی است. وی با ۴ بار پیاپی قهرمانی جهان، ۲ بار قهرمانی در بازی‌های آسیایی، مدال برنز المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و قهرمانی در مهمترین تورنمنت‌های بین‌المللی دوران خود، همچون جام دانکلف بلغارستان، جام تفلیس شوروی و جام تاتراس لهستان، پرافتخارترین کشتی‌گیر سبک‌وزن تاریخ کشتی ایران است. شکست از نیکولف بلغار در المپیک مونیخ تنها شکست او در مسابقات جهانی و المپیک بود.  

رسول خادم

رسول خادم اَزغَدی (زاده ۲۷ اسفند ۱۳۵۰ در مشهد) رئیس سابق فدراسیون کشتی ایران و قهرمان سابق کشتی ایران و جهان است که با ۱ مدال طلا و ۱ برنز المپیک، ۲ مدال طلا و ۱ نقره قهرمانی کشتی جهان، ۱ مدال طلا و ۱ نقره بازی‌های آسیایی و ۵ مدال طلای قهرمانی آسیا، در پنج وزن مختلف از ۶۸ کیلو تا ۱۳۰ کیلوگرم، یکی از پرافتخارترین کشتی‌گیران ایران و جهان محسوب می‌شود.
خادم سابقه ریاست فدراسیون کشتی[۱] (۱۳۹۲–۱۳۹۷)، مدیریت تیم‌های ملی کشتی[۲] (۱۳۹۵–۱۳۹۲)، سرمربی‌گری تیم ملی کشتی آزاد[۳] (۱۳۹۵–۱۳۹۲ و از اواخر سال ۱۳۹۶–۱۳۹۷)، عضویت در هیئت اجرایی کمیته ملی المپیک[۴] (۱۳۹۶–۱۳۹۲) و عضویت در شورای شهر تهران (۱۳۹۲–۱۳۸۲) را در کارنامه خود دارد. وی در دومین دوره شورای شهر تهران رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی[۵] و در سومین دوره، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه[۶] بوده‌است.

حبیبی

امامعلی حبیبی (متولد ۵ خرداد ۱۳۱۰، روستای درزی‌کلا بابل)، از نامداران کشتی آزاد ایران و جهان و معروف به ببر مازندران است. امامعلی حبیبی دارای نشان طلای المپیک ملبورن ۱۹۵۶[۳] و سه نشان طلای مسابقات قهرمانی جهان در تهران ۱۹۵۹، یوکوهاما ۱۹۶۱ و تولیدو ۱۹۶۲[۴] و نشان طلای بازی‌های آسیایی توکیو ۱۹۵۸ است.[۵][۶]
امامعلی حبیبی یکی از چهار کشتی‌گیر ایرانی است (همراه با غلامرضا تختی[۷] و رسول خادم[۸] و ابراهیم جوادی[۹][۱۰]) که نام و تصویرش در تالار افتخارات فیلا به ثبت رسیده‌است.[۱۱][۱۲]




حالا با مراجعه به این صفحات مشخص کنید که عکس چه کسانی در تالار فیلا موجود است!
البته ذکر کنم که چنین مساله ای تابع زمان است، ممکن است تصویری برای چند روز نصب شود و برداشته شود؛ ولی اگر کلی نگاه کنیم، به هر حال در لحظه حاضر نمی شود تعیین کرد کدام گزاره درست است. به عنوان مثال، اگر کسی فقط به صفحه امام علی حبیبی مراجعه کند، خواهد نوشت که عکس تختی و خادم و جوادی و حبیبی در تالار افتخارات فیلا نصب است؛ در مقابل کسی که به صفحه تختی برود، فکر می کند که عکس تختی و حبیبی و موحد نصب شده است. صفحه دیگران را هم اگر مراجعه کنید، نتایج دیگری می گیرید
 بنابراین در استفاده از ویکی پدیا باید دقت کرد 

Wednesday, January 29, 2020

تولد روماریو

امروز تولد روماریوست؛ یکی از گلزن ترین مهاجمان تاریخ فوتبال. زوج طلایی روماریو و ببتو هرگز از یادها نخواهد رفت

جالب این که هر دوی اونها الان سیاستمدار هستند!

Tuesday, January 28, 2020

اصل بقای مدیران در ایران

دیروز به دلیلی حکم دادگاه ورزش در مورد پرونده سوپرجام ایران رو دانلود کردم و خوندم. طبیعتا اسم امیرحسین فتحی به عنوان مدیرعامل استقلال برای من خیلی پررنگ بود. در طول مطالعه حکم، چندین بار از ته دل به اعضای تصمیم گیرنده تیم استقلال فحش دادم؛ چرا که می دیدم همه موارد کاملا مشخص ذکر شده است و این افراد بدون تفکر و تامل و بدون در نظر گرفتن هزینه های این شکایت هزینه های کشور را هدر داده اند. چنین موردی فقط و فقط نشان دهنده کوته بینی و سومدیریت این فرد به اصطلاح مدیر است
در همین اثنا، دیدم که امیرحسین فتحی مجددا حکم مدیریتی گرفته است و مسوولیت مجتمع ورزشی انقلاب را بر عهده دارد. اگر چنین چیزی درست باشه، باید شاشید به این انتخاب

Monday, January 27, 2020

آشوویتز هفتاد و پنج سال پیش در چنین روزی آزاد شد

روز بیست و هفتم ژانویه سال 1945 ارتش سرخ به اردوگاه مرگ آشوویتز نزدیک شد. نیروهای اس اس که سقوط نزدیک این اردوگاه را پیش بینی می کردند، حدود شصت هزار نفر را به سوی آوردگاه فرستادند.
وقتی سربازان ارتش سرخ به این اردوگاه رسیدند و فقط چند هزار نفر زنده بودند تا گواه یکی از وحشیانه ترین آدم کشی های قرن بیستم باشند. تخمین زده می شود که در این اردوگاه حدود یک میلیون نفر کشته شده باشند


Thursday, January 23, 2020

باید مسوولان ایرانی یک دوره تخصصی اعوجاج معنایی برگزار کنند. گفته بودند عمرا ما بریم تو خارج از ایران بازی کنیم، بعدش الان دارن میرن دوبی، چنان حق به جانب جشن پیروزی گرفته بودن که من مجبور شدم برم اخبار قدیمی رو بخونم.
یعنی از روزی که اینها شروع کردن که حق ما بازی در ایرانه، گفتم آخرش اینا بازی می کنن، ... طرف رو هم می خورن. بعدش هم یک اسم قرمانی روش میذارن و ما رو خر فرض می کنن
 
کلا تو ایران جریان فریب خیلی متداول شده، فکر کنم اون قدر خودشون رو فریب میدن که در نهایت خودشون هم باور می کنن. آخه مگه میشه آدم این قدر وقیحانه دروغ بگه

Monday, January 20, 2020

نبود عقلانیت در کشور

فکر کنم که بارها در نوشتارهای مرتبط با فوتبال یا سیاست در ایران به اینکه ما جامعه احساسی و بدور از منطق هستیم اشاره کرده ام. اتفاقا این موضوع ربطی به اطلاح طلب و محافظه کار و اصولگرا و شاه دوست و مجاهد و چپ و راست ندارد، به نوعی همه ما درگیر هستیم و بر موج احساس سواریم و سواری هم می دهیم

یادم نمی رود، در سازمان غیردولتی به عنوان داوطلب و بعدتر به عنوان مدیر بخشی از مجموعه کار می کردم که مشکلی از طرف هیات مدیره پیش آمد که در نهایت به قطع همکاری من و تعدادی از همکاران قدیمی آنجا انجامید. در میانه راه که میشد به هزار راه قانونی و عقلانی کار را درست کرد، یکی از همکاران قدیمی گفت که تجربه نشان داده که با استفاده از احساس کار را می شود به سرانجام رساند. در نتیجه به جای آنکه یک نامه منطقی و مبتنی بر فکت نوشته شود، دیدم ایشان نوشته است که یادتان هست در گذشته ما چقدر با هم خوب بودیم و همکاری می کردیم، بیایید دوباره با هم کار کنیم و غیره. خیلی برای من بامزه بود. همان جا زنگ خطر برای من به صدا درآمد که ما چقدر هنوز احساسی فکر می کنیم

در دوره انتخابات هم دیده ام که چه بسیار دوستان با من بمیرم و تو بمیری سعی در تحریک احساسات و استفاده از احساسات مردم دارند

الان هم ماجرای میزبانی ایران در مسابقات باشگاهی فوتبال آسیا پیش آمده است، می بینم که مسوولان به شدت احساسی عمل می کنند و قول های احساسی می دهند. ویژگی چنین شرایطی این است که پیامدهای آن بسیار افسرده کننده می تواند باشد. چه بهتر که این دوستان ابتدا با وکلای بین المللی مشورت کنند و سپس حرف های احساسی بزنند. من یادم نمی رود که مدیرعامل پرسپولیس در زمان اخراج مانویل خوزه بسیار هارت و پورت کرد (واژه بهتری یافت نمی شود در مورد کاری که او کرد)؛ در نهایت مانویل خوزه پولش را تمام و کمال گرفت، جریمه هم داده شد، آبروی تیم هم رفت

Saturday, January 18, 2020

استراتژی جنگی قربانی کردن نیروی خودی

من فکر کنم چندین بار از دوستانی که در دوره جنگ حاضر بودند، شنیدم که در دوره جنگ تفکر سپاه این بود که تلف کردن نیروهای خودی برای رسیدن به هدف کاملا منطقی هست و یک استراتژی جنگی به حساب می آمد. تا آنجا هم که می دانم این موضوع چندین بار محل اختلاف ارتش و سپاه بود

در نتیجه فکر کنم که این تفکر بین سپاه رایج بوده و هست که کشتن نیروهای خودی در جنگ هیچ اشکالی نداره؛ بنابراین من از وقایع مرتبط با هواپیمای مسافربری ناراحت شدم، ولی متعجب نشدم

دوم این که ما در دوره ای بودیم که گشت های کمیته بسیار متداول بود و در این میان، نوجوانانی حضور داشتند که با سن بسیار کم اسلحه داشتند و به دلیل همین بی تجربگی و عدم آموزش صحیح کارهای ابلهانه زیادی از اونها دیده میشد، به عنوان مثال اونها به خودشون اجازه می دادند که به همه بی احترامی کنند. قطعا وقتی چنین قدرتی به یک نوجوان داده میشه، تبعاتی مثل شلیک بی دلیل یا آسیب دیدن آدم ها اتفاق می افتاده. حالا خیلی هم عجیب نیست که یک فرد بی تجربه تو همون سیستم یک موشک به هواپیما بزنه. حتما ما هم اگر به گذشته برگردیم، موردهایی خواهیم دید یکی از این نوجوانان اسلحه به دست به اشتباه به کسی شلیک کرده باشن

Friday, January 17, 2020

تحلیلی فرویدی بر گفتمان غالب اخیر در جامعه ایران

فروید در نوشته های اولیه اش میل جنسی را بسیار پررنگ می دید و حتا در تحلیل خشونت هم از نظریه و میل جنسی یاری می جست تا بتواند مساله خشونت در جامعه را تحلیل کند. عملا در مقاله سال 1920 خودش به خشونت فراتر از میل به زیستن و بقا نگاه کرد و آن را با رانه مرگ توضیح داد
در اصل، برای فروید که در ابتدا رفتار تهاجمی را جزیی از رانه زندگی و اروس می دید، (Agression) تبدیل به جزیی از رانه مرگ و تاناتوس شد
برای من همیشه جالب است در جامعه ایران که ما همواره با سرکوب امیال انسانی روبرو هستیم، چه اتفاقی می افتد. منظورم از سرکوب هر دو شکل آن به صورت سرکوب بیرونی از طرف گروه های فرادست و سرکوب درونی از طرف سوپر اِگو و به نوعی فرهنگ جامعه است 
وقایع اخیر که با نوعی آزادسازی امیال گوناگون در سطح روانی همراه بود، محل جالبی برای فرضیه آزمایی نظریه فروید بود. گفتگوهای به شدت جنسی و ابراز نظرهای به شدت خشن نشان دهنده آزاد شدن این امیال سرکوب شده در سطح روانی بود

وقتی یک فرد در تلویزیون به احتمال وجود تمایلات جنسی و خشونت پذیری یک فرد دیگر اشاره می کند، در اصل، در حال آزادسازی امیال سرکوب شده اش است. وگرنه اگر سردار برای این منظور زنده بود که ناموس ایرانی را نجات دهد؛ این فرد با کلامش در یک جمله همان ناموس را به باد داد
هم چنین توهین های به شدن جنسی در فضای مجازی و تهدیدهای خشونت آمیز نشان دهنده همان امیال سرکوب شده است که برای من زنگ خطری برای آینده این کشور است که با سرکوب های روانی شدید در سطح جامعه و انفجار ناگهانی آنها روبروست

Thursday, January 16, 2020

این جریان پول ندادن به مربی و بازیکن خارجی از اون اتفاقات عجیب و غریبه

الان باشگاه استقلال و پرسپولیس به بهانه اینکه تحریم های ظالمانه علیه ایران هست، پول مربی و بازیکن خارجی اصلا بموقع نمیدن. حالا برای من سواله آخه آدم ناحسابی الان چند ساله تحریم ها سخت شده، من از بچگی یادمه که شما پول هیچ کی رو درست و حسابی ندادی

Tuesday, January 14, 2020

ماریو بالوتلی و جمهوری اسلامی

ماریو بالوتلی رو خدا حفظش کنه، از اون جوونای فوتبالیست شر و شوره که فکر کنم که تو رزومه اش همه جور کاری هست و همیشه در صدر اخباره. دلیل این که همیشه در صدر اخبار بود یک دلیل ساده داشت؛ چون همه گونه مشکلی در زمین فوتبال و بیرون زمین به وجود می آورد. خود او به این موضوع اعتراض زیادی داشت. مشهورترین اعتراض بالوتلی به سال 2011 برمیگردد که با پیراهن تیم من سیتی به من یو گل زد و بعد پیراهن خود را بالا زد و نوشته روی زیرپیراهنش را به همه نشان داد:

Why always me?

منظور بالوتلی این بود که چرا همه به او مشکوکند و هر چه می شود به او نسبت می دهند.

الان هم با توجه به شایعاتی که در مورد مسووولان جمهوری اسلامی وجود دارد، من به یاد بالوتلی افتادم که شاکی بود، چرا همیشه به او گیر می دهند؛ خوب دلیل آن ساده است> بس که گند زدی مرد حسابی

Monday, January 13, 2020

برای کیمیا علیزاده و همه کسانی که راه متفاوتی انتخاب کردند

وقتی کیمیا علیزاده مدال المپیک آورد، لحظه ای بی نظیر در تاریخ ورزش ایران شکل گرفت. یک زن ورزشکار از دل یک جامعه مردسالار برخاست ، مبارزه کرد و برای همه جامعه ایران افتخار آفرید. به شخصه دردهایی که در چهره جوانش نمایان بود فراموش می کنم. مشخص بود که در هر مبارزه ای، علاوه بر تلاش برای شکست دادن حریفش باید با دردهای ناشی از مصدومیت هم جنگ کند. بنابراین، منتی بر سرش نیست و زحمتش را کشیده است و هر کاری بکند، حق طبیعی خودش است. این را گفتم که تاکید کنم نگاه من به موضوع چگونه است

منتها کاری که علیزاده انجام داد و پیش از او دیگرانی هم بوده اند که انجامش داده اند، من را واداشت تا به خودم جسارتی بدهم تا تاریخ را نگاهی بیندازم و ببینم در آلمان شرقی شرایط به چه شکلی بوده است. همه کسانی که مرا می شناسند، می دانند که من طرفدار برابری و عدالت هستم و معتقدم سوسیالیسم می تواند باعث رهایی و شکوفایی انسان شود. اما با تمام وجود با حکومت های تمامیت خواه و بسته مشکل دارم و هرگز حامی آنها نیستم. معتقدم اگر شرایط واقعا خوب باشد، انسان ها ترک وطن نمی کنند و به جای دیگری نمی روند. بنابراین اگر علیزاده و فیروزجا و دیگران می روند، حتما شرایط کشورشان بسیار بد شده است که می روند؛ چون ساختن زندگی در کشوری دیگر بسیار سخت و الیم است

آلمان شرقی هم همین شرایط را داشت. نارضایتی عمومی در کشور موجب شده بود که برخی ورزشکاران جلای وطن کنند و به کشورهای غربی بروند. پیش از آنکه دیوار برلین ساخته شود و جابجایی عمومی بسیار دشوار شود، یکی دو تیم فوتبال به سمت برلین غربی رفته اند و در آنجا مانده اند؛ منتها پس از ساخت دیوار بود که رفت و آمد مشکل تر شد و شیوه های گریز خلاقانه تر. در ویکی پدیا فهرستی از ورزشکارانی که موفق به فرار از آلمان شرقی شده اند آمده است

یکی از موردهای جذاب فرار رناته فوگل - قهرمان و رکورددار شنای آلمان شرقی - بود که در سال 1979 و با کمک یک گذرنامه جعلی از کشور فرار کرد و اطلاعات جالبی در مورد دوپینگ سازمان یافته در آلمان شرقی منتشر کرد. در کل، ورزشکاران آلمان شرقی به شدت تحت فشار بودند تا بتوانند آبروی کشور و حزب را حفظ کنند و در نتیجه تمرین های طاقت فرسایی انجام می دادند و مطابق اظهار نظر فوگل به عنوان موش آزمایشگاهی انواع داروها با آنها تزریق می شد. همین موضوع اثرات وحشتناک جسمی و روانی روی این ورزشکاران می گذاشت

در مقام مقایسه، الان یادم افتاد که قبلا تیم های جوانان و نوجوانان ایرانی با بازیکنان صغر سنی در مسابقات شرکت می کردند و همین موضوع باعث محرومیت یکی از تیم های پایه فوتبال ایران شد. فشاری که روی ورزشکاران آلمان شرقی بود، از همین جنس بود

به هر حال، نام علیزاده و فیروزجا به عنوان نخبگان ورزش ایران ثبت شده است و همان طور که کشور به دلیل مشکلات مدیریتی بسیاری از نخبگان علمی اش را از دست می دهد، نخبگان ورزشی اش را هم از دست می دهد

Friday, January 10, 2020

ایران؛ آزمایشگاه حضرت ایوب

به نظرم ایران شده آزمایشگاه حضرت ایوب؛ همه اتفاقات و بلایا داره توش آزمایش میشه

رفتار سیاسی عقلانی و انتخابات

پس از اتفاقات اخیر ایران - از آبان تا دی - برخی از دوستان قدیمی را می بینم که خواهان تغییر رویه هستند و به گفته خودشان از اصلاحات ناامید شده اند و این موضوع را با متون احساسی ابراز می کنند. در اینجا خیلی کوتاه سعی می کنم بگویم که چرا کلا با این دوستان مشکل دارم

به گذشته برمی گردم؛ از زمانی که آقای خاتمی قصد داشت رییس جمهور شود، بخشی از دوستان اطراف من با شور و شوق یک هوادار تیم های فوتبال از خاتمی و اصطلاح طلبی دفاع می کرد و سایرین را نادان و کم دان می نامید. فکر می کنم از همان موقع این جمله که اگر شرایط بدتر شود، مقصر بنده هستم که خاتمی را به عنوان رییس جمهور برنگزیده ام

نکته اینجاست که این هواداری پرشور بر دومبنا شکل گرفته بود: اول موج احساسی که آدم ها را همراه می کرد و انرژی بخش بود و دوم برحق دانستن شخص خود. چرا می گویم موج احساسی؟ به این دلیل که این افراد مبنای هواداری خود را منطق یا توانایی های یک فرد قرار نداده اند و بیش از آن که هواداری بر مبنای برنامه ها و گذشته یک فرد باشد، بر مبنای آرزوها و شعارهای یک فرد یا گروه سیاسی بوده است. در اصل، ابتدا تصمیم گرفته شده است که این فرد منتخب است و بعد از آن سعی در توجیه خوبی او است. می شود این را با یک هوادار فوتبال مقایسه کرد که طرفدار تیم الف است و اگر تیمش ده گل هم بخورد باز هم از آن دفاع می کند یا آنهایی که تیم مورد علاقه شان بسیار ضعیف بازی می کند و یک توپ در چارچوب نمی زند و فرد طرفدار چنان از تیمش تعریف می کند و ادعا می کند که تیمش حریف را لوله کرده بود

نکته دوم این که این دوستان بسیار خود محور عمل می کردند. در علوم اجتماعی روی این موضوع کار شده است که نگاه و گرایش سیاسی افراد بر مبنای جایگاه اجتماعی و اقتصادی و هم چنین پیشینه شخصی شان شکل می گیرد. به عنوان بطور سنتی در کشورهای اروپایی کارگران طرفدار حزب سوسیالیست هستند. در ایران هم چنین است؛ از آنجایی که دوستان اطراف من بیشتر به حد متوسط جامعه نزدیک هستند، به شعارهای اصلاح طلبی جذب شدند و هوادار این گروه شدند و دیگران را نادان و کم دان خواندند. به نوعی خود را مرکز عالم و آفرینش نامیدند

هم اکنون که نوشته های اخیر برخی از این دوستان در مورد حوادث و ناامیدی شان از اصلاحات را می خوانم؛ باز هم همان دو مورد را می بینم. اول اینکه به شدت احساسی است و دوم این که باز هم نوعی خودمداری و خودمحوری در آن مستتر است که چون ما الان به این نتیجه رسیدیم که اصلاحات یا جمهوری اسلامی امکان بهبود ندارد؛ پس الان همه این گونه فکر کنند یا این که دیگرانی که پیشتر به این نتیجه رسیده بودند، حساب نیستند 

خلاصه کنم، رفتار سیاسی قسمت قابل توجهی از کنشگران در ایران احساسی است و به همین دلیل امکان پیش بینی آن کمتر است. علاوه بر این، چون این رفتار احساسی و نه بر مبنای منطق است، امکان درس گرفتن از گذشته را از ما می گیرد و اشتباهات مشابه را نسل های مختلف انجام می دهند

Wednesday, January 08, 2020

گذزنامه ایرانی در رتبه 98 پاسپورت ها قرار گرفت

یک موسسه بین المللی شاخص ساده ای تعریف کرده است تا ببیند که با گذرنامه هر کشور به کدام کشورهای دیگر می شود بدون مانع و مشکل سفر کرد / منظورم بدون نیاز به روادید یا هرگونه محدودیت دیگری است
طبق این شاخص گذرنامه ایرانی در رتبه 98 قرار دارد و با آن می شود به 41 کشور سفر کرد
رتبه اول متعلق به ژاپن است که با گذرنامه آن می شود به 191 کشور دنیا سفر کرد

مفاهیم جامعه سنتی> تعصب

یکی از پدیده های مدرن در دوره اخیر ایجاد سازمان هایی برای حمایت از کارگر و کارمند در برابر کارفرماست. در نگاه سنتی و واپس گرا کارمند / کارگر نقشی ابزارگونه و پست در مقابل کارفرما دارند. تلاش های فعالان بدانجا رسیده است که در بسیاری کشورها سازمان هایی در حمایت از حقوق بگیرها به وجود بیاید. یکی از این موارد دریافت بموقع و صحیح حقوق است. با این مقدمه به نقادی این دوستانی می پردازم که درخواست های مربیان خارجی در ایران را غیرحرفه ای و بدور از معرفت می دانند. در حالی که دریافت حقوق حقه بر اساس قرارداد کاری عین حرفه ای بودن است. از طرف دیگر، مفاهیمی مانند معرفت و تعصب جایی در دنیای مدرن ندارند؛ به خصوص که ما این مفاهیم را عوض می کنیم و به دلخواه خودمان شکل دیگری می دهیم. مثلا در نگاه بین المللی، توتی یک فرد بامعرفت است که به واسطه پیشنهادهای بهتر به تیم دیگری نرفت و در رم ماند. این به معنای عدم دریافت حقوق نبود، او تعصبش را به باشگاهش نشان داد و همین موضوع اهمیت کار او را نشان داد و باعث محبوبیت او شد. حالا این که ما انتظار داشته باشیم یک ایتالیایی یا یک آرژانتینی با چند ماه کار کردن در یک کشور ناگهان عاشق ما شوند و حقوق نخواهند، احترام نخواهند، امکانات نخواهند و ...، به نظرم علاوه بر این که منطقی نیست، ناشی از خود بزرگ بینی دوستانی است که این گونه فکر می کنند و سخن پرانی می کنند

چند مثال بزنم: اگر کسی فروشندگی کرده باشد، می داند بخشی از موفقیت در فروشندگی به رفتار فرد - مثل لبخند زدن یا مودب بودن - بستگی دارد. حالا اگر خریداری محبتی از طرف فروشنده دیدف نباید آن را به حساب چیز دیگری بگذارد. ممکن است مرد بیماری لبخند زن فروشنده ای را ببیند و بعد بگوید او به من لبخند زد و حالا عاشق من است. انتظار وفاداری و معرفت از آن زن فروشنده بیهوده و غیرمنطقی است. اگر مربی به احترام تماشاگران یک تیمف شال رنگی انداخت و از آنها تعریف کرد، مانند آن فروشنده است. نمی توان از او انتظار داشت که عاشق تیم شده باشد؛ دست کم این موضوع در کوتاه مدت امکان ندارد

مثال دیگری بزنم: تا حالا اکثرا این اتفاق افتاده است که مربی غیرایرانی بیاید و در ایران کار کند و پول نگیرد. حالا عکس آن را فرض کنید: علی دایی به آلمان می رود، مربی تیمی می شود و آنها پول علی دایی را نمی دهند. آیا اگر دایی قطع همکاری کند، بی معرفت است؟

Monday, January 06, 2020

لذت بردن از زندگی یک انتخاب است

کلا ما اصطلاح مرده پرست را می شنویم و در مورد خودمون به عنوان یک نقد به کار می بریم

دیروز سالگرد ازدواج من و شایا بود؛ ازدواجی که تاثیر خیلی مثبتی در زندگی من گذاشته و باعث شده از زندگی بیشتر لذت ببرم. طبیعی هست که من این تاریخ رو فراموش نکنم و طبیعتا با شایا این روز رو همیشه جشن می گیریم

از طرف دیگه، پریروز سالمرگ پدربزرگ من بود. مادرم تو ایران کلی مهمون دعوت کرد و سر خاک رفتن و ... . این موضوع بهانه ای شد که من امیدوار باشم که یک واقعه تلخ که هفت هشت سال پیش اتفاق افتاده رو فراموش نکردن، پس یه اتفاق خوب که سه سال پیش اتفاق افتاده رو هم فراموش نکنن؛ اما دیدم اصلا یادشون نیست

خوب به نظرم، این یه اتفاقه که من کدوم رو انتخاب کنم و از کدوم بخش زندگی لذت ببرم. طبیعتا مادر من هم از اون سوگواری لذت میبره که این کار رو انجام میده. حالا من در این مورد ترجیح میدم که با وقایع زندگی بخش حال کنم از اونها لذت ببرم

وصیت من هم اینه که هرگز برای من سوگواری نکنین، همیشه از زندگی لذت ببرین :))))

Thursday, January 02, 2020

ادی عقاب - داستان بچه گچکاری که رکورددار بریتانیا شد

چند تا فیلم ورزشی هست که خیلی خیلی دوست دارم

اولین فیلمی که خیلی دوست داشتم و هرگز فراموش نمی کنم، فرار به سوی پیروزی بود. هرگز لذت دیدن آن ستاره ها را فراموش نمی کنم

اما دو فیلم هست که تاثیر عمیقی روی من گذاشته اند مربوط به المپیک هستند. اولی که قبلا در موردش نوشته ام، فیلم (Cool Runnings) بود که به موضوع اولین حضور تیم ملی لوژسواری جاماییکا در المپیک زمستانی می پردازد. دومی را که دیروز دیدم، به موضوع حضور مایکل ادی ادواردز ملقب به ادی عقاب در المپیک زمستانی می پردازد. ادی در اصل، یک بچه گچکار بوده است که از کودکی رویای المپیک داشته است. از یک طرف، شرایط مالی و از طرف دیگر شرایط کشور بریتانیا باعث شد که رویای او دور از دسترس به نظر برسد؛ چرا که اسکی بریتانیا بسیار ضعیف بوده است و علاوه بر این، ادی تمرین و مهارت کافی برای رقابت با دیگران در المپیک نداشت. اما با تلاش شخصی خودش و سماجت و فداکاری مادرش می تواند به خواسته اش بشود و در المپیک زمستانی هشتاد و هشت به عنوان نماینده بریتانیا در پرش اسکی شرکت می کند؛ اتفاقی که بعد از شصت سال افتاد و بریتانیا نماینده ای در المپیک زمستانی پیدا کرد
ادی مقام درخوری بدست نیاورد. اما تلاش او باعث شد تا همگان یاد دو شعار اصلی المپیک بیفتند:

در المپیک قهرمان شدن اهمیت ندارد، شرکت در تورنمنت مهم است

در زندگی بردن اهمیت ندارد، مبارزه کردن مهم است 

من خودم از کسانی بودم که زیاد دوست نداشتم تیم های ما به عنوان زنگ تفریح به المپیک بروند، ولی با دیدن این فیلم ها نظرم عوض شد