مجله اشپیگل گاهنامهای دارد به نام اشپیگل - تاریخ (شاید جالب باشد اشاره کنم که اشپیگل در زبان آلمانی به معنای آینه است). این شماره گاهنامه به بررسی دهه ۱۹۶۰ پرداخته است. در دهه شصت میلادی اتفاقات هیجانانگیز زیادی افتاد به دلیل اینکه نسل خاصی وارد عرصه اجتماعی شده بود. نسلی که پس از جنگ جهانی دوم در اروپا متولد شده بود و همراه با
ترسهای بیپایان نسل قبلی خود با پویایی اقتصادی روبرو بود. نتیجه آن تلاشهای جدی این نسل برای گذر از اجبارهای اجتماعی رایج از طریق روشهای ممکن بود. انواع روشهای مقاومت در این دوره شکل گرفت، از مبارزههای بیخشونت تا جنبشهای مسلحانه. اعتراضها هم به همین شکل بسیار گسترده بود؛ از اعتراض به جنگ ویتنام گرفته تا حقوق ابتدایی
زندگی؛ از درخواست خوابگاه مختلط گرفته تا اتحاد آلمان. سمبلهای این دهه نیز به همین اندازه همهبعدی هستند و عجیب
بندیت-کون، بیتلز، جیمی هندریکس، آدهنائر، بنو اونهسورگ، ، سارتر، بووار، ویتکنگها، لوترکینگ و کلی اسم دیگر
در این دوره چگوارا روی تیشرت میرود و مائو انقلاب فرهنگی را آغاز میکند. لوترکینگ برای حقوق اجتماعی سخنرانی میکند و بیتلها همه رکوردهای موسیقی را در اختیار میگیرند. البته از آنجایی که بحث اصلی دهه فعلی است، خیلی روی دهه ۶۰ تأکید نمیکنم
برای تحلیل رفتار جمعی جوانان نسل فعلی هم میشود فرضیهای ارائه کرد. رفتار نسل جدید با مفهومی به نام کول بودن در هم أمیخته است. البته جالب اینجاست جوانی که رفتار او ایده این نوشته را در ذهنم به وجود آورد، همین کلمه را هم تغییر میدهد تا به صورت کییول تلفظ کند. تمامی تلاش این گروه برای کول بودن است. به نظرم کلید تحلیل رفتار جمعی نسلی که الان دوره جوانی خود را طی میکند، همین مفهوم است. آنان به دنبال کول بودن هستند و نه چیز دیگر. به همین دلیل، رفتار رأیدهندگان نسل جدید - به عنوان مثال - با نگرش قدیمیتر چندان قابل تحلیل نیست. نوع موسیقی که گوش میکنند، باز هم با همین تحلیل قابل بررسی است. گانگام استایل پرطرفدار میشود، چون به نظر کول میآید