به سه دلیل ماه گذشته برایم تکرار خاطره مارکس بود. دلیل اول آن اتفاقات زندگی ام بود. همیشه در هنگام فقر مالی به یاد مارکس می افتم. کسی که جهان و طرز فکر ما را متحول کرد؛ ولی به نوعی در فقر مطلق زندگی کرد و از دنیا رفت. هدفی که داشت برایش آن قدر ارزش داشت که از صبح تا شب مطالعه کند و بنویسد
وقتی یکی دو هفته پیش نامه ای به دستمان رسید که اجازه نداریم بیش از این در خانه ای زندگی کنیم که تنها به یک نفر اجاره داده شده است، بطور همزمان مجله پی ام هیستوری ویژه نامه ای در مورد مارکس چاپ کرد. با ولع دوباره زندگی مارکس را در این مجله معتبر آلمانی خواندم. به نوعی چاپ ویژه نامه و اخطاریه صاحب خانه را به فال نیک گرفتم
بعد از خواندن زندگی و کارهای مارکس هوس کردم که سری به کتاب «چرا مارکس حق داشت» بزنم. کتاب آن طور که تصور می کردم فوق العاده نبود، اما تلاش قابل تقدیری بود برای پاسخ دادن به انتقادات فراوانی که به مارکس می شود، ولی به نوعی وارد نیستند
به هر حال از خواندن کتاب لذت بردم و خواندن آن را توصیه می کنم
و در نهایت اینکه احزاب سوسیالیستی و سوسیال دموکرات به شدت طرفداران خودشون رو از دست دادند. آمار انتخابات اخیر هلند نشون میده حزب سوسیال دموکرات بیست و نه کرسی رو از دست داده است یا اینکه در اتریش برای اولین بار حزب سوسیال دموکراسی جزو سه حزب اول نبود. ظاهرا یک بازخوانی دوباره مارکس در دوره اخیر سرمایهداری لازم شده
و در نهایت اینکه احزاب سوسیالیستی و سوسیال دموکرات به شدت طرفداران خودشون رو از دست دادند. آمار انتخابات اخیر هلند نشون میده حزب سوسیال دموکرات بیست و نه کرسی رو از دست داده است یا اینکه در اتریش برای اولین بار حزب سوسیال دموکراسی جزو سه حزب اول نبود. ظاهرا یک بازخوانی دوباره مارکس در دوره اخیر سرمایهداری لازم شده