من علاقه خاصی به شنیدن صحبت های فرهنگ هلاکویی دارم و مطالب ارزشمندی ازش یاد گرفته ام. یکی از مواردی که در صحبت هایش بسیار به آن اشاره می کند بحث عذاب وجدان و احساس گناه تاکسیک است که به آن علاقه مند شدم، ولی متاسفانه در مورد تاکسیک گیلت مطلبی در جایی پیدا نکردم. هفته گذشته که مجله روان شناسی منتشر شد، دیدم که بخش زیادی از مطالب آن به روابط تاکسیک اختصاص یافته است و جالب این که در اطراف خودم چنین روابطی زیاد می بینم و جالب بود که دیدم برای آن یک اصطلاح خاص وجود دارد
کلا روابط تاکسیک به روابطی گفته می شود که یکی یا هر دو فرد یک رابطه بخواهند طرف مقابل را تحت سلطه و احاطه خود دربیاورند. در چنین شرایطی طرفین رابطه از یکدیگر حمایتی دریافت نمی کنند و کشمکش ها بیشتر و بیشتر می شود
یکی از روان شناسان متاخر سعی کرده است با این تعریف ما را بیشتر با این شکل رابطه آشنا کند «رابطه تاکسیک رابطه ای است که در آن فرد عشق را بر سه جنبه اصلی رابطه سالم اولویت می دهد. سه اصل مهم رابطه سالم عبارتند از احترام و حرمت متقابل، اعتماد و محبت». فردی که صرفا عاشق است این پایه های اصلی رابطه سالم را ندید می گیرد و در ورطه ای میفتد که از رابطه لذتی نمی برد و رابطه چیزی به او نمی افزاید. چنین رابطه ای در نهایت باید تمام شود تا فرد به شرایط بهتری برسد
اشکال کار این است که چون افراد با مفهوم رابطه تاکسیک آشنایی ندارند، امید دارند که طرف مقابل را اصلاح کنند (یا به قول هلاکویی فکر می کنند که آنها توانایی تغییر طرف مقابل را دارند) یا اینکه با گفتن دوستش دارم در این رابطه می مانند و در نهایت ضربه های بدتری می خورند
با توجه به اینکه مفهوم رابطه تاکسیک حدود بیست سالی است وارد روان شناسی کاربردی شده است، روان شناسان فعال در این حوزه تلاش کرده اند تا نشانه های این رابطه را معرفی کنند تا افراد بتوانند از آن گذر کنند. این نشانه ها با یک جستجوی ساده در گوگل قابل پیدا کردن است