بررسی اختلافات و شکل طرح و حل آنها در ایران، الگویی ثابت به ما می دهد که یکی از ویژگی های خاص جامعه ما را به ما نشان می دهد. یکی از حوزه های مورد علاقه من ورزش است. بررسی اختلافات منتسب به ناصر حجازی و امیر قلعه نویی می تواند یکی از نمونه های خوب این موضوع باشد
امیر قلعه نویی شاگرد حجازی بوده است. زمان بازیگری امیر زیر نظر ناصر چندان طولانی نیست. مشخص بود که امیر یکی از مربیان موفق ایران خواهد شد. هوش دوران بازیگری او و شخصیت مدیرگونه او در تمامی تیم ها - لقب ژنرال هم شاید از همین جا آمده باشد - ظهور مربی آینده را به ما خبر می داد. طبیعی بود که امیر - با توجه به بلندپروازی اش - چندان رغبتی برای دستیاری به مدت طولانی نداشته باشد. به همین دلیل، در دوره ای جانشین حجازی شد که دیگر ابهت و موفقیت های دهه 1370 را نداشت. این آغاز اختلاقاتی است که همگان از آن صحبت می کنند
آنچه که قابل اعتنا است و می شود بررسی کرد؛ دسته بندی های مبتنی بر این اختلافات است. عده ای مرید این یکی می شوند و عده ای مرید آن یکی. برخوردها از نگاه عقلانی خارج می شود و به حوزه احساس می رود. حجازی را اسطوره استقلال می کنند و قلعه نویی منجی. اما اگر صادقانه نگاه کنیم، این دو نفر بهانه هستند تا آدم ها درگیری های جدیدی با هم داشته باشند. در اصل، این گونه به نظر می رسد که آدم ها دنبال بهانه هستند که با هم دعوا کنند و چون نمی توانند به روشی منطقی بهانه ای برای دعوا پیدا کنند، خود را پشت دیگری پنهان کنند
برای واضح تر شدن بحث می توان مثالی از دنیای خانواده های ایرانی زد. برادر - خواهرهایی که با هم اختلاف دارند، برای آن که دعوا و درگیری خود را توجیه کنند، پشت پدر و مادر پنهان می کنند و مدعی می شوند که می خواهند حق آنها را از سایرین بگیرند. وقتی بحث بامزه می شود که طرفین این دعوا مدعی هستند که از یک نفر دفاع می کنند. باز در دعوای ناصریون و امیریون در استقلال آدم ها پشت دو نفر متفاوت هستند و آدم گیج نمی شود؛ در خانواده ها دو برادر در دفاع از پدرشان همدیگر را می زنند و آدم ها می مانند که طرف کدام را بگیرند. نکته مشترک این که نظر و دیدگاه مرید نقشی در کل جریان ندارد! ما نظر پدر و مادر را نمی پرسیم؛ همان طور که نظر امیر و ناصر را نمی د انیم؛ انگار آنها پس از آن که تبدیل به عکس و پوستر و اسطوره شدند حضور ندارند
فراموش نکنیم که اسطوره ها هم انسان هستند و وقتی چنین مریدانی پیدا می کنند، دچار توهم می شوند. از سوی دیگر، با توجه به کارکرد شایعه در ایران نسبت به جایگاه خود و همچنین عقاید طرف مقابل، دچار اعوجاج نظر می شوند و این آغاز مرحله موضع گیری های ابلهانه ضد دیگری است و این داستان ادامه می یابد