All human activity is prompted by desire. There is a wholly fallacious
theory advanced by some earnest moralists to the effect that it is
possible to resist desire in the interests of duty and moral principle. I
say this is fallacious, not because no man ever acts from a sense of
duty, but because duty has no hold on him unless he desires to be
dutiful. If you wish to know what men will do, you must know not only,
or principally, their material circumstances, but rather the whole
system of their desires with their relative strengths.
Love of power is closely akin to vanity, but it is not by any means the
same thing. What vanity needs for its satisfaction is glory, and it is
easy to have glory without power… Many people prefer glory to power, but
on the whole these people have less effect upon the course of events
than those who prefer power to glory… Power, like vanity, is insatiable.
Nothing short of omnipotence could satisfy it completely. And as it is
especially the vice of energetic men, the causal efficacy of love of
power is out of all proportion to its frequency. It is, indeed, by far
the strongest motive in the lives of important men.
Love of power is greatly increased by the experience of power, and this applies to petty power as well as to that of potentates.
In any autocratic regime, the holders of power become increasingly
tyrannical with experience of the delights that power can afford. Since
power over human beings is shown in making them do what they would
rather not do, the man who is actuated by love of power is more apt to
inflict pain than to permit pleasure.
Friday, September 28, 2018
Saturday, September 22, 2018
جامعه شناسی پز دادن
مورد دیگری که با شایا صحبت شد، بحث پز دادن و خودنمایی در بین ماست. چون معتقد بودم که فردی از بستگان خیلی مشغول خودنمایی است و رفتار تازه به دوران رسیده ها را نشان می دهد. اتفاقا ما بین اروپایی ها کمتر می بینیم که این چنین رفتاری از خودشان نشان بدهند. مثلا به موبایل افراد نگاه کنیم گاه می بینیم که ساده ترین موبایل ممکن همراه طرف است
یکی از عواملی که در این مورد موثر است، مقایسه شدن دوره کودکی ماست. متاسفانه والدین ما خیلی ما را مقایسه می کنند و همین باعث می شود که وقتی به جایی برسیم بخواهیم خودمان را نشان بدهیم
دوم این که جامعه ما در مقایسه با کشورهای اروپایی نابرابری بالاتری را تجربه می کند و همین باعث می شود که ما در مقابل افراد بالاتر بخواهیم خودمان را نشان بدهیم
انتخابات و تاثیر روانی آن
امروز شایا داشت در این مورد صحبت می کرد که هر روز چند تن از دوستانی که در ایران هستند و مدت ها در تماس نیستند بطور ناگهانی برایش می نویسند و بلافاصله پس از احوال پرسی در مورد شرایط زندگی در اینجا سوال می کنند. برایش سوال این بود که آیا تنها مسایل مالی موجب این موضوع هستند یا چیزهای دیگری هم هست
صد در صد مسایل مالی تاثیر زیادی دارد و همین موضوع باعث می شود که نارضایتی بیشتر شود. مضاف به اینکه فشار گرانی و تورم همواره بر روی اقشار کم در آمد است. تورم عاملی است که در کوتاه مدت باعث فقر افراد کم درآمد می شود و ثروت افراد دیگر را افزایش می دهد. انسانی که عقلانی فکر می کند در چنین شرایطی زندگی نمی کند به شرطی که شرایط بهتری برایش مهیا باشد
اما دلیل دیگری که وجود دارد بر می گردد به بحث انتخابات. یکی از مباحث مهم روان شناسی افراد دوقطبی هستند. اختلال شخصیتی دوقطبی در مورد افرادی اطلاق می شود که دوره شادمانی و سرخوشی زیاد دارند و بعد به دوره افسردگی می روند. یکی از علل شکل گیری شخصیت دوقطبی ضربه های روحی شدید و هم چنین سو استفاده های ذهنی و جسمی است. اگر به جامعه به عنوان یک کل نگاه کنیم می توانیم همین موضوع را در مورد جامعه خودمان ببینیم
ما در دوره هایی مانند انتخابات دچار سرخوشی و شادمانی زیاد می شویم و در نتیجه دوره افسردگی ما هم طولانی و عجیب است. متاسفانه چون دوره های پس از انتخابات ناکارامدی دولت را نشان می دهد، افسردگی هم طولانی و بدون تحرک خواهد بود
Wednesday, September 19, 2018
جان توشاک راستگوست، پس باید برود
جان توشاک رفت و رفتن او برای ما درس جالبی دارد این داستان
یکی از عادت های عجیبی که در ایران به خصوص متداول است این نگرش است که اگر کسی داد و بیداد کند در زندگی به اهداف خود می رسد. به عنوان مثال یکی از فامیل ها به مشکلی برخورده بود در مورد گارانتی لپ تاپش. از من درخواست کرد که زنگ بزنم و با نمایندگی صحبت کنم. من خیلی متین و آرام صحبت می کردم. همسر دوستی کنارم بود - که از قضا تحصیل کرده اند و هم اکنون ساکن خارج از ایران - و به من گفت چرا این طوری صحبت می کنی؟ سر اینها باید داد زد!
از قضا کار ما انجام نشد و این خانم سرکوفتی به ما زد. حالا داستان ما در ایران هم همین شده است. اعصاب بهم ریخته نشانه مسایلی عجیب و غریب قلمداد می شود که دود از سر آدم بلند می شود. اگر بازیکن سر داور داد بزند می گویند تعصب دارد یا مربی فکر می کند که کنار زمین باید به داور و زمین و زمان بی احترامی کند. نتیجه آن جالب است، در مسابقات داخلی مربی و بازیکن پرسر و صدا - به خصوص در تیم های پرطرفدار - نتیجه می گیرند و در مسابقات بین المللی نتیجه آن عصبی بودن و اخراج بازیکن است
متاسفانه سرمربی بین المللی مانند کیروش تیمی عصبی را روانه زمین می کند و در آن همه در باخت مقصرند؛ به جز کیروش و بازیکنان. تا حالا ما ندیده ایم کیروش بیاید بگوید من اشتباه کردم و تیم باخت. به همین دلیل، تیم ما همواره در یک سطح بازی می کند و پیشرفتی نداریم. بامزه اینجاست که در تمام مسابفات جام جهانی یک مسابقه بود که داور ویدیویی اشتباه کرد و آن هم بازی ایران بود که به نفع ایران پنالتی گرفتند. هنوز که هنوز است کیروش و طرفداران معتقدند داوری بد بوده است و متاسفانه این نگاه در فوتبال ما در حال بیشتر شدن است
صادقانه بگویم به نظر من مشکل علی دایی هم همین است. علی دایی مربی نیست که پیشرفت کند؛ چون همواره دیگران را مقصر قلمداد می کند و بسیار به داور گیر می دهد. علی دایی با این پتانسیل بالا و دانش حرفه ای و بین المللی سال هاست که درجا می زند
در مورد توشاک داستان برعکس بود. شخصا توشاک را در این سن و سال مربی مناسبی برای تراکتورسازی نمی دیدم. علاوه بر سن بالا مشکلات دیگری بود که به نظرم از همان اول نشان می داد که توشاک نمی تواند در تیم موفق باشد، اما رفتن او هم بسیار عجیب بود و نشان از نبود نگاه حرفه ای در تراکتوسازی بود.
توشاک از معدود افرادی بود که صادقانه گفت من اشتباه کردم. فردی که می گوید اشتباه کردم، امید این وجود دارد که بتواند خود را بهتر کند. در حالی که کسی که می گوید اشتباه نکرده ام، همواره همان را تکرار می کند. خلاصه اینکه توشاک مربی بود که آدم مسیری به جز مسیر متداول را برود و متاسفانه برکنار شد. شاید اگر او هم به زمین و زمان و داور گیر می داد، الان هم چنان مربی می ماند
Tuesday, September 18, 2018
جامعه مردسالار و شورای شهر بابل
جریان شورای شهر بابل را همه در اخبار خواندهاند. به نظرم فارغ از اینکه داستان سیاسی پشت جریان چیست، گفتمان مردسالار در خبررسانی بسیار مشهود است. فرض این است که یک زن تعدادی مرد را اغفال کرده است و از آنها فیلم گرفته است. گویی زن اغفالگری بالفطره است و طبیعی است که مردان اغفال شوند
در حالی که افرادی که وارد سیاست میشوند لزوما باید دقت کنند که هر عملی از آنها میتواند پیامدی برایشان داشته باشد و این موضوع در مورد اعضای شورای شهر هم صادق است. به هر حال تأکید میکنم که این نماد جامعه مردسالار و ادبیات مردسالار است
انگیزه نگارش این نوشتار مطالعه شاهکار رولان بارت با عنوان اسطورههای زندگی روزمره است. در این کتاب بارت هر اتفاق زندگی روزمره را تفسیر کرده است. هر اتفاقی میتواند معنایی داشته باشد و میتوان آن را تفسیر کرد
Saturday, September 15, 2018
جامعه سرمایهداری در نگاه پیر بوردیو
چند سال قبل مطلبی در مورد آرای بوردیو در مورد جامعه سرمایه داری نوشته بودم که در مجله انسان شناسی و فرهنگ چاپ شد. البته من اصلا فراموش کرده بودم :) در اینجا لینک مطلب را می گذارم
جامعه سرمایهداری در نگاه پیر بوردیو
Friday, September 14, 2018
اهمیت توجه به برنامهریزی برای مربی خارجی
من در زندگی کارهای علمی زیادی بدون هرگونه چشمداشتی انجام دادهام. در مقالات و کتابهایی همکاری داشتهام بدون آنکه نامی از من در آنجا باشد. در جاهای زیادی مشاوره دادهام که اسمی از من وجود ندارد و هرگز حسرت آن را نخوردهام. معتقدم جامعهای برای من فرصتهایی به وجود آورده است و وظیفه دارم در قبال جامعه کارهای این چنینی انجام دهم
تنها حسرتی که دارم مربوط به پایاننامهام است. برای این پژوهش دو سال وقت گذاشتم تا پایاننامه ارشدم را تمام کنم و تمامی برنامههای توسعه پیش و پس از انقلاب را خواندم؛ انواع استراتژیهای توسعه را بررسی کردم و برنامههای فقرزدایی در سطح جهان را عمیقا تحلیل کردم و نتیجه آن یک پایاننامه مفصل شد. یکی از مهمترین نکاتی که به آن رسیدم، اهمیت اصلاحات در قوه قضاییه کشور است و اگر نگوییم اولین، باید گفت یکی از اولین قدمها و اقدامات اصلاح دادگاهها و ضوابط قانونی مرتبط به آن است. از قضا وقتی میبینیم در بحثهای متداول جامعه توجه بیشتر به اصلاح در دولت و مجلس و روابط خارجی است، مطمئن هستم که تا سالها هم در ایران اتفاق توسعهای نمیافتد. در تکمیل این بحث اضافه کنم که در مورد اهمیت قوه قضاییه بزرگان و مردم در دوره مشروطیت به این نتیجه رسیدند دارالحکومه باید یکی از خواستههای اصلیشان باشد
از این بخش که بگذریم میرسیم به جان مطلب که اهمیت برنامهریزی است. در مورد مربی خارجی در نوشتار قبلی توضیحاتی دادم و الان تکمیلش میکنم. برنامهریزی از تحلیل شرایط آغاز میشود و با توجه مقاصد و اهداف برنامه فعالیتها تعریف میشود و در نهایت شیوه ارزیابی مشخص میشود
یکی از اولین نکاتی که در مورد مربی خارجی ملی باید مشخص شود سوال این است که هدف ما از حضور مربی خارجی چیست. اگر تصور ما این است که غیرایرانیها بهتر از ما هستند، چرا ما به مربی غیر ایرانی اکتفا میکنیم و مثلا مدیر غیر ایرانی نمیآوریم؟ چرا رییس فدراسیون ما ایرانی است؟ همین طور میشود جلوتر رفت و زبانم لال و رویم به دیوار، چرا مقامات عالیه غیر ایرانی نمیآوریم؟
در اینجا تحلیل ما تعیینکننده خواهد بود. اهدافی که داریم به ما میگوید که چه باید بکنیم و چه مدت زمانی باید صرف این کار کنیم. دکتر حاجیوسفی استاد برنامهریزی ما بود. در مورد تربیت مدرسان دانشگاه صحبت میکردیم و گفت در زمان آنها دانشجویان بورسیه را به دانشگاه معتبر خارجی میفرستادند و نظارت انجام میشد تا زیر نظر بهترین استادان تحصیل کنند و پس از آن به ایران برگردند و مثمر ثمر باشند. در نتیجه نظام دانشگاهی ما انصافا در حوزه برنامهریزی خوب بود. اتفاقی که الان نمیافتد
به هر حال میخواستم تعیین کنم تا وقتی ما اهداف خود را مشخص نکنیم، آینده مشخصی نداریم و نمیدانیم تا چه زمانی باید به این شیوه عمل کنیم
Wednesday, September 12, 2018
دوستیابی اینترنتی
فکر کنم یکی از تحولات جالب دوره اخیر شبکههای اینترنتی و قابلیتهای جدید ناشی از حضور آنهاست. خرید آنلاین یا دیدن فیلم یا دانلود مقاله چند تا از این تحولات است، اما یکی از مهمترین تفاوتها در حوزه دوستیابی و روابط رومانتیک است. در گذشته حوزه امکان برای آشنایی با پارتنر به محیط اطراف و جمعهای دوستانه محدود میشد، اما هماکنون شبکههای اجتماعی، سایتهای دوستیابی و اَپهای موبایل امکانات گستردهای فراهم کردهاند. شاید پنجاه سال پیش برای یک ژاپنی امکان اینکه با فردی از باهاماس دوست شود، نزدیک به صفر بود؛ اما هماکنون با توجه به ارتباطات جدید این موضوع چندان هم عجیب نیست
مجله اکونومیک در شماره هفته گذشته خود مطلبی در این مورد منتشر کرده است که بسیار جالب است. اولین پاراگراف این مقاله به اولین مورد همسریابی در جراید اشاره میکند: سال ۱۶۹۵! بیش از سیصد سال پیش
به هر حال بخش جالب برای من آماری است که در این مقاله منتشر شده است: کسب و کار و تجارت مربوط به دوستیابی میلیاردها گردش مالی همراه خودش آورده است. این که اَپهایی به وجود آمده است برای آشنایی گروههای خاص نشانه جالبی است؛ سایتهایی وجود دارد برای افراد و گروههای خاص: از نژاد و ملیت و دین گرفته تا سایتی برای آشنایی با زنهایی که زیباییشان از متوسط جامعه پایینتر است. دو نمودار جالب دیگری که در این مقاله آمده است و متأسفانه به دلیل کپیرایت در اینجا بیاورم مربوط به محلهای آشنایی (Meet Market) است و دیگری محبوبترینها به تفکیک نژاد و جنسیت
منظور از محلهای آشنایی امکانی است که یک زوج با هم آشنا هستند. در آمریکای دهه چهل، بیست درصد آشناییها از طریق دوستان و بیست درصد آشناییها در مدرسه اتفاق میافتاده است. کلیسا و بار و رستوران با حدود دوازده درصد مقامهای بعدی را داشتند. در طول سالها آشنایی از طریق دوستان همیشه مهمترین نقش را داشته است، اما آشنایی آنلاین در سالهای اخیر نقش پررنگتری داشتهاند و به حدود بیست و پنج درصد رسیده است. در مورد گروههای همجنسگرا این آمار به هفتاد درصد میرسد
میزان محبوبیت گروهها بر مبنای نژاد و جنسیت نشاندهنده علائق در جامعه ماست. در میان گروههای مختلف زنان سیاهپوست کمترین میزان دریافت پیام را دارند، در مقابل زنان نژاد آسیایی بسیار محبوب هستند
در نهایت آمار جالبی که مدیر یکی از اَپهای دوستیابی چینی میدهند هم بسیار جالب است: شصت درصد زنان درخواست دوستی دریافت میکنند، در حالی که این آمار برای مردان شش درصد است. در ضمن حدود پنج درصد از مردان در این سایتها هرگز دوستی پیدا نمیکنند و کسی آنها را نمیپذیرد
Saturday, September 08, 2018
از مشروطیت تا کیروش - خارجیها آری یا نه؟
چند روزی است که برنامههای تلویزیونی بحثهایی را آغاز کردهاند که چکیده آن این پرسش است که آیا مربی خارجی برای ایران خوب است یا خیر؟ از نظر تاریخی باید گفت که ما سالهاست با این سوال روبرو هستیم و از آنجایی که مانند بسیاری جنبههای دیگر زندگیمان برخورد علمی و منطقی با مسائل نداریم، نمیتوانیم به جمعبندی مناسبی برسیم. در اصل، مانند اکثر مسائل جامعه به دنبال یافتن پاسخهای سریع و بدون نیاز به فکر کردن و برنامهریزی هستیم. ترجیح میدهیم به جای آنکه به راهکارهای جمعی مبتنی بر مطالعه برسیم، با احساسات شخصی و توجیهات به ظاهر منطقی طرفداران بیشتری برای نظرات خودمان بیابیم
رسانه افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد
اولین نکته در مورد نگاه مجریان صدا و سیما بسیار مشخص است: فردوسیپور و نبویان در برنامههای خود به شدت طرفدار مربی خارجی و به خصوص شخص کیروش هستند. در کنار آنها تعدادی از روزنامهنگاران پرقدرت مانند پژمان راهبر نیز به شدت طرفدار مربی خارجی و کیروش هستند. آنهایی که در حوزه ارتباطات کار میکنند میدانند که چگونه رسانهها در جهتگیری فکری مردم مؤثر هستند. نمونه آن را به خوبی در آیتمی که نبویان در برنامهاش در مورد میراث مربی خارجی پخش کرد دیدیم. آنچنان از کیروش تعریف شد که انگار فوتبال ایران بالذات چیزی نداشته است و همه اعتبار ایران را باید به کیروش اختصاص داد. فردوسیپور هم در برنامههای خود هرگز از کیروش انتقاد نمیکند. به نظرم میشود به قلعهنویی حق داد که معتقد است پس از باختش به کره جنوبی دادگاه مؤاخذه برایش تشکیل شد و باخت ایران به عراق حماسه ملی شد. در اینجا تفاوت رفتار به خوبی دیده میشود و این رسانهها هستند که سلیقه مردم و دیدگاه آنها را جهت میدهند و تحت تأثیر قرار میدهند
خارجی بودن به معنای خوب بودن نیست
بحث دومی که باید باز شود این است که چرا ما باید لزوما خارجی بودن را معادل خوب بودن و ایرانی بودن را نشانه ضعف بدانیم. در اینجا با چند خطای علمی روبرو هستیم:
یک- در علم خوب و بد وجود ندارد. نمیشود قفسهای ساخت و گفت اینها خوبند و آنها بد هستند؛ بدون آنکه دلیلی در این مورد بیان کرد. مهمتر این که واژههای خوب و بد معنا ندارند، مگر آنکه پیشتر آنها را تعریف کرده باشیم. شاید واژههایی مانند کارآ و ناکارآمد نزدیکتر به نگاه علمی باشند.
دو- ما باید تعریف مشخصی از خواستههای خودمان داشته باشیم. هدف ما از آوردن کیروش یا الف یا ب چیست؟ اگر قرار است که به جام جهانی برویم و خواسته دیگری نداریم، به هدف رسیدهایم. در چنین حالتی میشود این را پرسید آیا با این هزینه اهداف دیگری نمیتوانیم داشته باشیم؟ آیا مربی دیگری با دستمزد کمتر هم نمیتواند این کار را انجام دهد. در اینجا وارد بحث علمی دیگری مانند امکانپذیری، پتانسیلها و ارزیابی میشویم. مشکل اینجاست که چون دیدگاههای مدیریتی در ایران کوتاهمدت و مبتنی بر توجیه است، هرگز پیش از انجام امور از اهداف مطلع نمیشویم و پس از یک اتفاق ناگهان مدیران اهداف را بیان میکنند. مثلا اگر تیم برود جام جهانی هدف ما همین بوده است و اگر نرود هدف ما تجربهاندوزی بوده است. مدیر هرگز اشتباه نمیکند و همیشه دیگران اشتباه می کنند
دقت کردهاید که هیچوقت از ارزشهای ما کم نمیشود. تیمی میرود و آخر میشود، اما اصلا از ارزشهایش کم نمیشود
دقت کردهاید که کل دنیا با ما دشمن است. داور همیشه به ضرر ماست، برگزارکنندگان مسابقات با ما بدرفتاری میکنند و هزار تا مسأله دیگر. در نهایت اینکه همه مقصر هستند جز خود ما
منکر این نیستم که تجربهاندوزی خوب است یا مربی آگاه با هر ملیتی به ما کمک میکند، اما صحبت اصلی این است که تمامی اینها با یک مطالعه علمی و از طرف کارشناسان در ابتدای کار انجام میشود و طبق اصول علمی برنامهریزی صورت میگیرد؛ در حالی که در ایران این اتفاق نمیافتد
اگر قرار باشد که در مورد مزایا و مضرات حضور کیروش در ایران صحبت شود میتوانم چندین مورد ضرر نام ببرم که اصلا در این برنامههای در مورد آنها صحبت نمیشود
الف: اینکه کیروش همیشه تقصیرات را بر گردن داور میاندازد یکی از اتفاقات ناخوشایند فوتبال ماست. مربی و بازیکن و فوتبالدوستی که قرار است از مربی تیم ملی بیاموزد به سمت این میرود که بپذیرد ما همیشه قربانی داوری هستیم و با اینکه بهترین و شایسته هستیم نمیتوانیم نتیجه بگیریم
ب: پیام کیروش به ما این است که ما ضعیف هستیم و چیزی نمیشویم. باید با روشهای دفاعی عمل کنیم و این به معنای پذیرش ضعف ماست. باید پذیرفت که ما ضعیف هستیم، اما این قدر ضعیف که با این سبک بازی کنیم، از نظر روانی به سود ما نیست
پ: کیروش به شدت فردی عمل میکند و تابع هیچ عمل جمعی نیست. مطمئنا بدون کار جمعی نمیتوان در دنیای امروز به جایی رسید. پیام کیروش این است که همه باید تحت خواسته من عمل کنند
ت: شیوه نگاه بالا به پایین کیروش به ایرانیها به شدت تأثیر منفی در عزت نفس ما دارد
ث: کیروش برای لیگ داخلی ایران ارزش کمی قائل است. اگر رویدادهای مهم فوتبالی هر دو سال بطور متوسط برگزار میشوند، لیگ ایران هر هفته باعث آمدن مردم به ورزشگاهها میشود. توجه بهتر به لیگ تأثیر مداوم دارد و باعث میشود که احساسات مردم بطور ناگهانی تخلیه نشود
ساختار مشکل دارد
سه- وقتی ساختار مشکل دارد، بحث داخلی و خارجی نداریم. در ایران ما مشکلات ساختاری داریم. اگر بخواهیم بنا را بر خوب بودن و توانا بودن خارجیها بگذاریم آن وقت باید از بالاترین مسؤولان کشوری را عوض کنیم و خارجی جایگزین کنیم تا پایینترین سطح. نمیشود که مربی مانند کیروش بیاید و در ساختار بیمار کار کند و انتظار معجزه داشته باشیم. اصلا سؤال اینکه در این ساختار مشکلدار چه مقدار از مسائل بر عهده مربی است و چقدر میتواند مؤثر باشد
آیا میتوانیم لولهنگ بسازیم
ظاهرا این جمله را رزمآرا مطرح کرده است که ما نمیتوانیم لولهنگ بسازیم و این را بر سر نمایندگان مردم کوبیده است. این نشانه ضعف ماست؛ منتها بلافاصله این سوال پیش میآید که خوب چه میشود کرد.آیا اگر نمیتوانیم آفتابه بسازیم باید همین طور بنشینیم تا دیگری بیاید بسازد
برای تغییر نیاز به برنامهریزی داریم. همان طور که ژاپن در فوتبال آسیا حرفی نداشت و برنامهریزی کرد و الان از گروه خودش هم صعود می کند، ما هم نیاز داریم که برنامه داشته باشیم و بتوانیم تغییر ایجاد کنیم
ما همچنان به دنبال منجی هستیم
در تفکر ما انتظار برای منجی جا افتاده است. به همین دلیل آمادگی پذیرش یک فرد خارجی را داریم که به مانند یک منجی بیاید و ناگهان همه مشکلات ما حل شود. دلبستگی برخی دوستان به کیروش از همین جنس است. دلبستگی به الف و ب هم که قرار است ایران را نجات دهند از همین جنس است. تا وقتی این تفکر را داریم، به آدمهای اشتباه دل میبندیم و خودمان را ناتوان احساس میکنیم و از آن بدتر برای خود حقی برای انتقاد قائل نمیشویم
Tuesday, September 04, 2018
شخصیت پدرسالار
دلیل جذابیت سریال ها و فیلم های سینمایی برای من قابل تامل است. یکی از این سریال ها «ان سی آی اس» است. در این سریال گیبس تیمی را مدیریت می کند که به جرایم و قتل های مرتبط با نیروی دریایی آمریکا می پردازد. مانند هر سریال اکشن و درامی در هر قسمت اتفاقات گوناگونی می افتد تا اینکه خلافکار مشخص شود و در نهایت قضیه حل شود
آنچه که در این سریال بسیار حرفه ای و جذاب است به شخصیت پردازی ها برمی گردد. فکر کنم بسیاری افراد از دیدن کاراکترهای گوناگون در سریال لذت می برند. یکی از کسانی که در تمامی قسمت ها ثابت بوده، گیبس است. و فکر کنم نکته در همینجاست. گیبس تیپیک شخصیت پدر است. در اصل، پیبس ایفاگر شخصیت نمونه ایده آل پدر در ذهن ماست. مردی که اشتباه نمی کند، مراقب بچه هاست، می تواند بر همه مشکلات غلبه کند، اشتباه نمی کند، حق دارد زور بگوید و عجیب تر از همه این موارد اینکه قانون را هم زیر پا می گذارد
از آنجایی که این الگو در ذهن ما حک شده است، در هر رابطه ای در جامعه به دنبال بازسازی همین الگو هستیم. همین جنبه روان کاوانه زندگی ما باعث می شود که حاکمیت آدم هایی را که فکر می کنیم این نمونه ایده آل پدر هستند بپذیریم
غیرت کیلویی چند؟
یکی از مفاهیمی که متعلق به دنیای سنت است غیرت است. دلیل این که این روزها این مفهوم برایم خیلی پررنگ شده است، بحث های فوتبالی این روزها در مورد غیرت است. مدیران تیم های استقلال و پرسپولیس علاقه خاصی دارند تا با مطرح کردن مفهوم غیرت طلب های بازیکنان را ندهند
تا اینجای کار داستان برای ما غریبه نیست؛ چون ما از بچگی با این مفهوم بزرگ شده ایم، اما خوشمزه اینجاست که این سو استفاده از واژه ها در مورد بازیکنان خارجی بی اثر است. بازیکنان خارجی تا ریال آخر پولشان را می گیرند و تازه جریمه ها را هم این تیم ها پرداخت می کنند. در اینجا کمی هم با تقابل سنت و مدرنیته روبرو هستیم. کسی نمی تواند به یک خارجی بگوید بخاطر غیرت از طلب خودت صرف نظر کن. اصلا این آدم مفهومی مثل غیرت را نمی فهمد
چرا واژه سواستفاده را بکار بردم؟ بحث اصلی اینجاست که ما تجربه چنین اتفاقی را در تاریخ خودمان زیاد داریم. کسانی که از مفهوم غیرت سو استفاده کرده اند حاکمان بوده اند. مدیران استقلال و پرسپولیس که به بازیکنان پولی نمی دهند خودشان بیش از همه منتفی می شوند. غیرتی بودن و عشق پیراهن داشتن وقتی معنا دارد که خود مدیران هم با توجه به غیرت داشتن سودی نبرند. در حالی که - دست کم ظاهر امر این طور نشان میدهد - مدیران از نظر مالی سود خوبی می برند. اگر بخواهیم اینجا مقایسه ای انجام بدهیم باید بگوییم که در هر جای دنیا نگاه کنیم مدیران هم مالیات درآمدشان را می دهند در حالی که در ایران آن قدر درآمدها غیرشفاف است که اصلا مدیران مالیاتی نمی دهند. این بحث عدم شفافیت آن قدر جدی است که اصلا مشخص نیست درآمد ناشی از فروش بازیکنان چه می شود
دردناکی داستان برای من جریان جنگ ایران و عراق است که در آنجا از مفهوم غیرت سو استفاده شد و در نهایت بسیاری افراد آسیب دیدند و دیدیم که چه کسانی سود بردند
چه کسی اجازه ورود دارد؟
شماره قبلی هفته نامه اشپیگل عنوان جالبی دارد: چه کسی اجازه دارد وارد شود؟
موضوع اصلی این شماره پناه جویان است. دوستانی که اخبار را دنبال می کنند، می دانند یکی از مباحث جدی و مناقشه برانگیز این روزهای اروپا پناه جویان است. در اصل، یکی از اولین جهت گیری هایی که هر حزب سیاسی مطرح می کند، رویکردش نسبت به مهاجران و به خصوص پناهندگان است
این موضوع به کنار آمار مجله برای من بسیار جالب بود: مطابق آمار ارایه شده برای بازه زمانی شش ماهه اول 2018 ایرانی ها از نظر تعداد ششمین ملیتی هستد که در آلمان درخواست پناهندگی داده اند. ایران پس از کشورهای سوریه، عراق، نیجریه، افغانستان، ترکیه و بالاتر از کشورهایی مانند اریتره، سومالی و گرجستان قرار دارد. جالب اینجاست اختلاف بین ایران و دو کشور ترکیه و افغانستان از نظر تعداد پناه جو در آلمان بسیار نزدیک است
Subscribe to:
Posts (Atom)