چند روزی است که برنامههای تلویزیونی بحثهایی را آغاز کردهاند که چکیده آن این پرسش است که آیا مربی خارجی برای ایران خوب است یا خیر؟ از نظر تاریخی باید گفت که ما سالهاست با این سوال روبرو هستیم و از آنجایی که مانند بسیاری جنبههای دیگر زندگیمان برخورد علمی و منطقی با مسائل نداریم، نمیتوانیم به جمعبندی مناسبی برسیم. در اصل، مانند اکثر مسائل جامعه به دنبال یافتن پاسخهای سریع و بدون نیاز به فکر کردن و برنامهریزی هستیم. ترجیح میدهیم به جای آنکه به راهکارهای جمعی مبتنی بر مطالعه برسیم، با احساسات شخصی و توجیهات به ظاهر منطقی طرفداران بیشتری برای نظرات خودمان بیابیم
رسانه افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد
اولین نکته در مورد نگاه مجریان صدا و سیما بسیار مشخص است: فردوسیپور و نبویان در برنامههای خود به شدت طرفدار مربی خارجی و به خصوص شخص کیروش هستند. در کنار آنها تعدادی از روزنامهنگاران پرقدرت مانند پژمان راهبر نیز به شدت طرفدار مربی خارجی و کیروش هستند. آنهایی که در حوزه ارتباطات کار میکنند میدانند که چگونه رسانهها در جهتگیری فکری مردم مؤثر هستند. نمونه آن را به خوبی در آیتمی که نبویان در برنامهاش در مورد میراث مربی خارجی پخش کرد دیدیم. آنچنان از کیروش تعریف شد که انگار فوتبال ایران بالذات چیزی نداشته است و همه اعتبار ایران را باید به کیروش اختصاص داد. فردوسیپور هم در برنامههای خود هرگز از کیروش انتقاد نمیکند. به نظرم میشود به قلعهنویی حق داد که معتقد است پس از باختش به کره جنوبی دادگاه مؤاخذه برایش تشکیل شد و باخت ایران به عراق حماسه ملی شد. در اینجا تفاوت رفتار به خوبی دیده میشود و این رسانهها هستند که سلیقه مردم و دیدگاه آنها را جهت میدهند و تحت تأثیر قرار میدهند
خارجی بودن به معنای خوب بودن نیست
بحث دومی که باید باز شود این است که چرا ما باید لزوما خارجی بودن را معادل خوب بودن و ایرانی بودن را نشانه ضعف بدانیم. در اینجا با چند خطای علمی روبرو هستیم:
یک- در علم خوب و بد وجود ندارد. نمیشود قفسهای ساخت و گفت اینها خوبند و آنها بد هستند؛ بدون آنکه دلیلی در این مورد بیان کرد. مهمتر این که واژههای خوب و بد معنا ندارند، مگر آنکه پیشتر آنها را تعریف کرده باشیم. شاید واژههایی مانند کارآ و ناکارآمد نزدیکتر به نگاه علمی باشند.
دو- ما باید تعریف مشخصی از خواستههای خودمان داشته باشیم. هدف ما از آوردن کیروش یا الف یا ب چیست؟ اگر قرار است که به جام جهانی برویم و خواسته دیگری نداریم، به هدف رسیدهایم. در چنین حالتی میشود این را پرسید آیا با این هزینه اهداف دیگری نمیتوانیم داشته باشیم؟ آیا مربی دیگری با دستمزد کمتر هم نمیتواند این کار را انجام دهد. در اینجا وارد بحث علمی دیگری مانند امکانپذیری، پتانسیلها و ارزیابی میشویم. مشکل اینجاست که چون دیدگاههای مدیریتی در ایران کوتاهمدت و مبتنی بر توجیه است، هرگز پیش از انجام امور از اهداف مطلع نمیشویم و پس از یک اتفاق ناگهان مدیران اهداف را بیان میکنند. مثلا اگر تیم برود جام جهانی هدف ما همین بوده است و اگر نرود هدف ما تجربهاندوزی بوده است. مدیر هرگز اشتباه نمیکند و همیشه دیگران اشتباه می کنند
دقت کردهاید که هیچوقت از ارزشهای ما کم نمیشود. تیمی میرود و آخر میشود، اما اصلا از ارزشهایش کم نمیشود
دقت کردهاید که کل دنیا با ما دشمن است. داور همیشه به ضرر ماست، برگزارکنندگان مسابقات با ما بدرفتاری میکنند و هزار تا مسأله دیگر. در نهایت اینکه همه مقصر هستند جز خود ما
منکر این نیستم که تجربهاندوزی خوب است یا مربی آگاه با هر ملیتی به ما کمک میکند، اما صحبت اصلی این است که تمامی اینها با یک مطالعه علمی و از طرف کارشناسان در ابتدای کار انجام میشود و طبق اصول علمی برنامهریزی صورت میگیرد؛ در حالی که در ایران این اتفاق نمیافتد
اگر قرار باشد که در مورد مزایا و مضرات حضور کیروش در ایران صحبت شود میتوانم چندین مورد ضرر نام ببرم که اصلا در این برنامههای در مورد آنها صحبت نمیشود
الف: اینکه کیروش همیشه تقصیرات را بر گردن داور میاندازد یکی از اتفاقات ناخوشایند فوتبال ماست. مربی و بازیکن و فوتبالدوستی که قرار است از مربی تیم ملی بیاموزد به سمت این میرود که بپذیرد ما همیشه قربانی داوری هستیم و با اینکه بهترین و شایسته هستیم نمیتوانیم نتیجه بگیریم
ب: پیام کیروش به ما این است که ما ضعیف هستیم و چیزی نمیشویم. باید با روشهای دفاعی عمل کنیم و این به معنای پذیرش ضعف ماست. باید پذیرفت که ما ضعیف هستیم، اما این قدر ضعیف که با این سبک بازی کنیم، از نظر روانی به سود ما نیست
پ: کیروش به شدت فردی عمل میکند و تابع هیچ عمل جمعی نیست. مطمئنا بدون کار جمعی نمیتوان در دنیای امروز به جایی رسید. پیام کیروش این است که همه باید تحت خواسته من عمل کنند
ت: شیوه نگاه بالا به پایین کیروش به ایرانیها به شدت تأثیر منفی در عزت نفس ما دارد
ث: کیروش برای لیگ داخلی ایران ارزش کمی قائل است. اگر رویدادهای مهم فوتبالی هر دو سال بطور متوسط برگزار میشوند، لیگ ایران هر هفته باعث آمدن مردم به ورزشگاهها میشود. توجه بهتر به لیگ تأثیر مداوم دارد و باعث میشود که احساسات مردم بطور ناگهانی تخلیه نشود
ساختار مشکل دارد
سه- وقتی ساختار مشکل دارد، بحث داخلی و خارجی نداریم. در ایران ما مشکلات ساختاری داریم. اگر بخواهیم بنا را بر خوب بودن و توانا بودن خارجیها بگذاریم آن وقت باید از بالاترین مسؤولان کشوری را عوض کنیم و خارجی جایگزین کنیم تا پایینترین سطح. نمیشود که مربی مانند کیروش بیاید و در ساختار بیمار کار کند و انتظار معجزه داشته باشیم. اصلا سؤال اینکه در این ساختار مشکلدار چه مقدار از مسائل بر عهده مربی است و چقدر میتواند مؤثر باشد
آیا میتوانیم لولهنگ بسازیم
ظاهرا این جمله را رزمآرا مطرح کرده است که ما نمیتوانیم لولهنگ بسازیم و این را بر سر نمایندگان مردم کوبیده است. این نشانه ضعف ماست؛ منتها بلافاصله این سوال پیش میآید که خوب چه میشود کرد.آیا اگر نمیتوانیم آفتابه بسازیم باید همین طور بنشینیم تا دیگری بیاید بسازد
برای تغییر نیاز به برنامهریزی داریم. همان طور که ژاپن در فوتبال آسیا حرفی نداشت و برنامهریزی کرد و الان از گروه خودش هم صعود می کند، ما هم نیاز داریم که برنامه داشته باشیم و بتوانیم تغییر ایجاد کنیم
ما همچنان به دنبال منجی هستیم
در تفکر ما انتظار برای منجی جا افتاده است. به همین دلیل آمادگی پذیرش یک فرد خارجی را داریم که به مانند یک منجی بیاید و ناگهان همه مشکلات ما حل شود. دلبستگی برخی دوستان به کیروش از همین جنس است. دلبستگی به الف و ب هم که قرار است ایران را نجات دهند از همین جنس است. تا وقتی این تفکر را داریم، به آدمهای اشتباه دل میبندیم و خودمان را ناتوان احساس میکنیم و از آن بدتر برای خود حقی برای انتقاد قائل نمیشویم
No comments:
Post a Comment