اتفاقاتی که برای علی دایی افتاده است، بهانه ای شد تا موضوعی را که چند سالی به آن فکر می کنم به روی کاغذ بیاورم
کلا یکی از مواردی که در دنیای مدرن تغییر کرده است مفهوم اسطوره ها هستند. اسطوره ها برای دوره های بودند که انسان هنوز نمی توانست اتفاقات و رویدادهای اطراف را توضیح بدهد؛ بنابراین به توجیه نیاز داشت. پس از گذشت زمان، این اسطوره ها مقدس شدند. در دوره مدرن این اسطوره ها و مقدسات زیر سوال رفت و نگاه انسان ها به دنیای پیرامون تغییر کرد. فیلسوفی که به جنگ این دیدگاه رفت نیچه بود که جمله مشهور خودش را گفت: «چه بسا این قدیس پیر در جنگلش هنوز چیزی از آن نشنیده باشد که خـدا مُــرده است» و این آغاز دوره پسامدرن بود
ما در ایران هنوز درگیر مفهوم مقدس بودن اسطوره ها هستیم. به این موضوع دقت کنید که وقتی شخصی را می خواهند بالا ببرند؛ آن قدر چیزهای عجیبی در مورد فرد می گویند که گویی آن شخص دارای قدرت ماوراطبیعه است؛ مثلا در مورد آقای خمینی من به شخصه از مردم و معلمان چیزهای عجیبی شنیدم که مشخصا در این راستا بود. ساده اش حرف معلم ما بود که می گفت "حضرت امام چنان وقت شناس بود که مردم نجف ساعت هایشان بر مبنای عبور ایشان از کوچه تنظیم می کردند" جریان رویت امام در ماه هم که نیازی به تکرار ندارد
اشکال کار کجاست؟ آنجا که اگر کسی بخواهد آقای خمینی را نقد کند، دچار مشکل می شود؛ چون آدم ها دارند به امری مقدس حمله می کنند؛ بنابراین عملا امکان وجود ندارد. یعنی عملکرد یک فرد در مقام مسوول اداره یک کشور بررسی نمی شود؛ چون مقدس است و نمی توان یک نقد ساده کرد
همین موضوع در مورد علی دایی هم صدق می کند. علی دایی بیشترین گل زده ملی را دارد و همیشه متعصب بوده است؛ اما عملکردش در دوره بازی و مربی گری قابل نقد است. متاسفانه چون نگاه ما هنوز به افراد اسطوره گونه است؛ هنوز نمی توانیم نقد منصفانه می کنیم
No comments:
Post a Comment