Monday, August 28, 2006

امروز با حافظ - محرم راز دل شیدای خود / کس نمی‌بینم ز خاص و عام را



ساقیا برخیز و در ده جام را
            خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
            بر کشم این دلق ازرق فام را
گرچه بدنامی است نزد عاقلان
            ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
باده در ده چندان از این باد غرور
            خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینه‌ی نالان من
            سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
            کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
            کز دلم یکباره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
            هر که دید آن سرو سیم‌اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
            عاقبت روزی بیابی کام را




حافظ


 

Saturday, August 26, 2006

نمایش باید ادامه پیدا کند



فضاهاي خالي - براي چه زندگي مي‌کنيم
مکان‌هاي ترک‌شده - حدس مي‌زنم نتيجه را مي‌دانيم
ادامه مي دهيم، آيا کسي مي‌داند به دنبال چه هستيم ...
قهرماني ديگر، مجرم بي‌عقلي ديگر
در پس پرده، در پانتوميم
خط را نگه دار، آيا کسي هست که بخواهد ادامه دهد
نمايش بايد ادامه پيدا کند
نمايش بايد ادامه پيدا کند
قلبم از دورن مي‌شکند
گريم صورتم ورمي‌آيد
اما لبخندم همچنان باقيست
هر چه بشود، آن را به اقبال وامي‌گذارم
قلب شکسته‌اي ديگر، شکستي ديگر در عشق
همچنان ادامه مي‌دهم، آيا کسي مي‌داند براي چه زندگي مي‌کنيم؟
حدس مي‌زنم که دارم ياد مي‌گيرم، بايد اکنون صميمي‌تر باشم
به زودي چرخ خواهم زد، در کناره‌ها
بيرون صبحگاه مي‌دمد
اما درون درد مي‌کشم تا آزاد شوم
نمايش بايد ادامه پيدا کند
نمايش بايد ادامه پيدا کند
قلبم از درون مي شکند
گريم صورتم ورمي‌ايد
اما لبخندم همچنان باقيست
روحم مانند بال‌هاي پروانگان نقاشي شده است
قصه‌هاي جن و پري ديروز مي‌ايند اما هرگز نمي‌ميرند
مي‌توانم پرواز کنم - دوستان
نمايش بايد ادامه پيدا کند
نمايش بايد ادامه پيدا کند
من با پوزخندي با آن رو‌به‌رو مي‌شوم
من هرگز تسليم نمي‌شوم
ادامه مي‌دهم - با نمايش
من به صدر اعلان‌ها خواهم رفت، من افراط خواهم کرد
من آروزيي براي ادامه دادن پيدا خواهم کرد
همچنان
همچنان با نمايش
نمايش بايد ادامه پيدا کند




فردی مرکوری ملقب به کویین [ملکه] در 5 سپتامبر 1946 در زَن زی بار در خانواده ای هندی، زرتشتی و پارسی متولد شد. زن زی بار منطقه ای در آفریقا بود که تحت استعمار انگلستان قرار داشت و پدر فردی برای آن که بتواند کارش را ادامه دهد به آنجا سفر کرده بودند. فردی برای تحصیل به هندوستان بازگشت. خانواده مرکوری در سال 1964 به دلیل انقلاب زن زی بار به انگستان رفت. فردی در آنجا از کالج هنر ایلینگ فارغ التحصیل شد. کم کم استعداد بی نظیر وی در خواندن مشخص شد، وی می توانست چهار اکتاو را بخواند که در میان خوانندگان راک بی نظیر است. فردی مرکوری در اوایل دهه 1970 گروه کویین را تشکیل داد و خودش به عنوان خواننده اصلی و نوازنده پیانو در آن کار کرد. هفده آهنگ از کارهای گروه ساخته وسروده کویین است که مهم ترین مشخصه آنها سختی و پیچیدگی آنهاست. هر خواننده ای نمی تواند ناگهان گام را عوض کند و کویین به خوبی از این توانایی منحصر به فرد خود استفاده کرده است. مشهورترین کارهای وی عبارتند از «راپسودی بوهمی» و «ما قهرمان هستیم». «نمایش باید ادامه پیدا کند» یکی از آهنگ های آلبوم 1991 با عنوان معنی است. کویین به لحاظ روابط جنسی بسیار آزادانه می اندیشید و با وجود داشتن چندین دوست دختر که طولانی ترین و مشهورترین آنها مری آستین بود [کویین مایملاکش را پس از مرگ برای مری به ارث گذاشت]، شش سال آخر زندگی اش را با دوست پسرش جیم هاتون سپری کرد. فردی مرکوری برترین خواننده تکرار ناپذیر موسیقی راک، موسیقیدانی باهوش و نوازنده ای قابل در 24 نوامبر 1991 بر اثر بیماری ایدز درگذشت.


 

Thursday, August 24, 2006

امروز با مولوی



از جمادی مردم و نامی شدم
    و ز نما مردم به حیوان بر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
    پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر
    تا بر آرم از ملایک پر و سر
و ز ملک هم بایدم جستن ز جو
    کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر ز ملک قربان شوم
    آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
    گویدم که انا الیه راجعون




مولوی - مثنوی - دفتر سوم


 

Friday, August 11, 2006

دوست نازنین



متن فرانسوی این شعر را همان دو دوستی به من دادند که با شنیدن آهنگ از اینجا تا به بیرجند سه گداره به یاد آنها می افتادم. با آن که خواهر یکی از آن دو استاد بنده در زبان فرانسه است، ولی تصمیم داشتم که ترجمه این شعر را به آنها تقدیم کنم. اما آنها پیش دستی کردند و برای من تولدی شادهول - شگفت انگیز - سورپریز گرفتند. در این تولد دوستان خوبم حضور داشتند و مثل همیشه مرا شرمنده خود کردند. هدیه ای هم گرفتم باعث شد تا دیگر مجبور نباشم صداری نابهنجار خیابان ها را تحمل کنم و همزمان حافظه متحرک که این قدر به آن احتیاج دارم را داشته باشم. پس از پویان و سیما اجازه می خواهم که شعر زیبای "دوست نازنین" را به همه دوستانم تقدیم کنم - و البته به آن دو بیشتر و بیشتر.




دوست نازنین - Chere Amie. سروده مارک لاووآین با موسیقی ف. آبولکر




من اغلب به شما می اندیشم
من همچنان ادامه می دهم
دوست داشتن قایق های سپیدی را
که آرزوها را با خود می کشند
من اغلب دلتنگ شما می شوم
بگذارید بادی به پرواز در آید
که بر رنج و اندوه می وزد

دوست نازنینم، می خواهم این چند کلمه را برایتان بفرستم
تا بگویمتان هوا خوب نیست
و من مریضم، تنها، زیرا شما را از دست داده ام
من می خواهم برایتان چند گل بنویسم
با قلب و احساس درونم
من می خواهم تمام عذرها و بهانه هایم را برایتان بنویسم

من اغلب شما را در رؤبا می بینم
من همه چیز را به یاد می آورم
من زمان را رؤیا می بینم
اما من می خواهم همیشه شما را ببینم
من اغلب شما را انتظار می کشم
به دیداری دعوتتان می کنم
شما دیگر وقتی ندارید
تنها یک دقیقه برایتان مانده


 


 

Thursday, August 03, 2006

زخم ها

در زندگی زخم هایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیش آمده های نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم ...


صادق هدایت [ابتدای بوف کور]