فرض کنید در کشوری دور از ایران شخصی متهم به ارتکاب جرمی باشد. شخصی او را دستگیر می کند و از او بازجویی می کند. سپس علیه او اعلام جرم می کند و در نهایت همان شخص قضاوت می کند و مجازات او را تعیین می کند. برای آنکه کار هم زیاد سخت نباشد، خودش بر مبنای احساسش در آن لحظه میزان جرم را تعیین کند. نظر شما در مورد چنین نظام قضایی چیست؟ آیا می تواند به درستی عدالت را اجرا کند؟
یادم می آید در پایان نامه ای که نوشتم که احساس می کنم کسی به تخمش حساب نکرد :)، به این موضوع اشاره کردم که شرط پیشین توسعه اصلاح قوه قضاییه کشور است؛ که به نظر نمی رسد به این زودی ها انجام شود. بهانه یادآوری این داستان، برنامه نود این هفته بود.
عادل فردوسی پور یکی از چهره های مهم فوتبال ایران است و این که چرا دوست دارم برنامه اش ادامه پیدا کند را در مقاله ام برای روزنامه اعتماد حدود سه سال پیش نوشتم. اما اتفاقی که به تدریج برای فردوسی پور افتاده است، همان اتفاقی است که برای بسیاری نخبگان و در مکانیسمی مشابه برای دیکتاتورها می افتد. وقتی کسی در زمینه ای نخبه باشد، خودبخود دیگران برای او احترام زیادی قائل می شوند (البته دشمن هم پیدا می کند) و از سوی دیگر نوعی برتری بر دیگران پیدا می کند. نتیجه آنکه به این گمان می رسد که محق است در مورد تمامی مسائل اظهار نظر کند و حرفش درست است. همان طور که گفتم این مکانیسم به شکلی دیگر در مورد دیکتاتورها اتفاق می افتد.
فردوسی پور این هفته برنامه ای در مورد فوتسال نشان داد و در ابتدا تأکید کرد که کسی باید به این فوتبال رسیدگی کند. پس از آن بازیکنانی را متهم به کم کاری کرد. در عین حال توهین های مستقیم مسوولان دو تیم را به شکلی گزینشی پخش کرد. به شخصه منزجر شدم از حرف هایی که مربیان در مورد همدیگر زدند. اوج شاهکار فردوسی پور هنگامی بود که لب خوانی بازیکنان را پخش کرد. عملی که به این راحتی نمی توان ثابت کرد، با لب خوانی احتمالی بازیکنان می خواست ثابت کند. در نهایت هم با لحنی که بیننده را به این نتیجه می رساند که حتما تبانی شده است، گفت که اگر تبانی شده است باید هر چهار تیم را محروم کرد و تیم حفاری را قهرمان لیگ اعلام کرد. این روند دقیقا همان چیزی است که در ابتدای نوشتار اشاره کردم. بازپرس و دادستان و قاضی همه یک نفر هستند. اثبات تبانی روندی طولانی دارد و نیاز به تحقیقات زیاد دارد و مجازات آن هم مشخص است و در قانون آمده است، جناب فردوسی پور شما که قاضی نیستید از همان ابتدا متهم را مجرم می کنید و حکم مجازات تعیین می کنید.
برای رسیدن به عدالت خوب است که احساس را کنترل کنیم؛ کاری که فردوسی پور فراموش کرده است و پیشتر در مورد جریان شیث و نصرتی به آن اشاره کردم. البته همان طور که حدس می زنید این اشکال به فردوسی پور وارد نیست و دیگرانی هم هستند که در همین روند قضایی کار می کنند و تصمیمات مهم زیادی می گیرند
یادم می آید در پایان نامه ای که نوشتم که احساس می کنم کسی به تخمش حساب نکرد :)، به این موضوع اشاره کردم که شرط پیشین توسعه اصلاح قوه قضاییه کشور است؛ که به نظر نمی رسد به این زودی ها انجام شود. بهانه یادآوری این داستان، برنامه نود این هفته بود.
عادل فردوسی پور یکی از چهره های مهم فوتبال ایران است و این که چرا دوست دارم برنامه اش ادامه پیدا کند را در مقاله ام برای روزنامه اعتماد حدود سه سال پیش نوشتم. اما اتفاقی که به تدریج برای فردوسی پور افتاده است، همان اتفاقی است که برای بسیاری نخبگان و در مکانیسمی مشابه برای دیکتاتورها می افتد. وقتی کسی در زمینه ای نخبه باشد، خودبخود دیگران برای او احترام زیادی قائل می شوند (البته دشمن هم پیدا می کند) و از سوی دیگر نوعی برتری بر دیگران پیدا می کند. نتیجه آنکه به این گمان می رسد که محق است در مورد تمامی مسائل اظهار نظر کند و حرفش درست است. همان طور که گفتم این مکانیسم به شکلی دیگر در مورد دیکتاتورها اتفاق می افتد.
فردوسی پور این هفته برنامه ای در مورد فوتسال نشان داد و در ابتدا تأکید کرد که کسی باید به این فوتبال رسیدگی کند. پس از آن بازیکنانی را متهم به کم کاری کرد. در عین حال توهین های مستقیم مسوولان دو تیم را به شکلی گزینشی پخش کرد. به شخصه منزجر شدم از حرف هایی که مربیان در مورد همدیگر زدند. اوج شاهکار فردوسی پور هنگامی بود که لب خوانی بازیکنان را پخش کرد. عملی که به این راحتی نمی توان ثابت کرد، با لب خوانی احتمالی بازیکنان می خواست ثابت کند. در نهایت هم با لحنی که بیننده را به این نتیجه می رساند که حتما تبانی شده است، گفت که اگر تبانی شده است باید هر چهار تیم را محروم کرد و تیم حفاری را قهرمان لیگ اعلام کرد. این روند دقیقا همان چیزی است که در ابتدای نوشتار اشاره کردم. بازپرس و دادستان و قاضی همه یک نفر هستند. اثبات تبانی روندی طولانی دارد و نیاز به تحقیقات زیاد دارد و مجازات آن هم مشخص است و در قانون آمده است، جناب فردوسی پور شما که قاضی نیستید از همان ابتدا متهم را مجرم می کنید و حکم مجازات تعیین می کنید.
برای رسیدن به عدالت خوب است که احساس را کنترل کنیم؛ کاری که فردوسی پور فراموش کرده است و پیشتر در مورد جریان شیث و نصرتی به آن اشاره کردم. البته همان طور که حدس می زنید این اشکال به فردوسی پور وارد نیست و دیگرانی هم هستند که در همین روند قضایی کار می کنند و تصمیمات مهم زیادی می گیرند
No comments:
Post a Comment