Tuesday, July 29, 2014

کریمی و مارادونا – اروس و تاناتوس


خیلی جالب بود، دقیقا یک روز قبل از آنکه خداحافظی علی کریمی رسانه‌ای شود، داشتم مارادونا به روایت کوستوریتسا رو می‌دیدم. جالب‌ترین جمله‌ای که کوستوریتسا در مورد مارادونا می‌گوید این است که مارادونا هم‌زمان اوج دو غریزه اروس و تاناتوس (غریزه زندگی و مرگ) است. در مارادونا هر دو به اوج رسانده است. وقتی که با بازی چشم‌نوازش ما را به اوج زندگی می‌برد و اروس فوران
می‌کند، حتی مردانی که به کلوب شبانه رفته‌اند رقص زنان برهنه را نگاه می‌کنند، آنها محو بازی و گل‌های مارادونا هستند. در مقابل، مارادونا با کاری که به خودش کرد، غریزه مرگ را به اوج رساند. وقتی که مارادونا با سوء مصرف مواد مخدر تا دم مرگ می‌رود، یا آنجا که با اخلاق تندش و انتقادهای مداوم تمامی دستاوردهای زندگی را از دست می‌دهد، ما فوران غریزه مرگ را می‌بینیم.

کریمی را اگر معادل آسیایی مارادونا بدانیم، تفاوت فوتبال آسیا و جهان را می‌بینیم. کریمی هم هم‌زمان فوران غریزه اروس و تاناتوس است، اما ملایم‌تر. دریبل‌ها و تکنیک‌هایش به ما زندگی می‌دهد، اروس است، اما نه به اندازه مارادونا. تخریبی که کریمی می‌کند، همان فوران غریزه تاناتوس است. درگیری مداوم با مدیران و مربیان مستبد تیم‌هایی که در آنها بازی کرده است، ما را به یاد درگیری مارادونا با سران فیفا می‌اندازد. خداحافظی احساسی کریمی در سال گذشته هم ما را به یاد حرکات احساسی مارادونا می‌اندازد. یادمان باشد، مارادونا یک بار انگشت میانی‌اش را بالا گرفت و به تمامی حاضران ورزشگاه نشان داد یا وقتی تیم آرژانتین با وجود تمامی انتقادات به جام جهانی ۲۰۱۰ صعود کرد، به تمامی خبرنگاران گفت که «باید این را بخورند».

تفاوت مهم مارادونا در آنجا بود که به ناپولی فقیر در جنوب ایتالیا رفت تا جام قهرمانی را از شمالی‌های ثروتمند بگیرد. به هر حال یادمان باشد که کریمی نسخه آسیایی مارادوناست

Tuesday, July 22, 2014

برزیل باخت !


بعد از این که برزیل تو بازی با آلمان اون طوری له شد، خیلی‌ها مراتب تسلیت خودشون رو اعلام کردن. در میون این دل‌نگرانی‌ها تلفن فرزاد خیلی خاطرات رو زنده کرد و البته بامزگی‌های خودش رو داشت. جام جهانی ۱۹۹۸ هم‌زمان شده بود با امتحانات ما تو دانشگاه. برزیل با نروژ بازی داشت و قبل از جام برزیل یه بار به نروژ باخته بود. برای همین نگران بازی بودم. بازی شروع شد و برزیل خیلی بد بازی کرد و باخت. فردای بازی امتحان ریاضی مهندسی داشتم. میان‌ترم فکر کنم از ۱۰۰ نمره یه چیزی تو مایه‌های ۱۰ گرفته بودم و پایان ترم باید از ۱۰۰ نمره در حدود ۷۰-۸۰ می‌گرفتم تا با کمک تکالیف درس پاس بشه.

بعد از بازی زنگ زدم به فرزاد و گفتم برزیل باخته و منم هیچی نخوندم، حالشم ندارم درس بخونم. خلاصه قرار شد فرزاد ساعت هشت بلند شه بیاد تا ساعت ده که امتحان شروع میشه به من توضیح بده. در اولین حرکت برگه فرمول رو کپی کردیم و بعدش فرزاد هر چی بلد بود رو تو دو ساعت توضیح داد. نتیجه فوق‌العاده بود. درس رو با نمره ۱۲ پاس کردم! عملا همه سوالات امتحان رو درست جواب داده بودم.

بعد از بازی برزیل – آلمان فرزاد مستقیم از موبایلش زنگ زد، چون انتظار داشت سکته‌ای چیزی کرده باشم. خلاصه کلی خاطره شد

Monday, July 07, 2014

مانیفست انسانی


 
هفته گذشته در جمع دوستانه‌ای بحثی درگرفت در مورد اسلام و ادیان و اجتهاد و ... . پس از مهمانی به یاد زمانی افتادم که مانیفست انسانی را نوشتم و به نوعی آن را سرلوحه زندگی‌ام می‌دانم.

برای من مفهوم انسان به ما هُو انسان ارزش اصیل زندگی است. من انسانم، پیش از آن که زن یا مرد باشم. من انسانم پیش از آن که سیاه‌پوست، زردپوست، سرخ‌پوست یا سپیدپوست باشم. من پیش از آن که یهودی، مسیحی، مسلمان، بودایی، دین‌دار یا بی‌دین باشم. من – فقیر یا غنی انسانم. در اصل، انسان بودن ذاتی است که کسی نمی‌تواند از من بگیرد. همراه این ذات انسانی آزادی و رهایش هم می‌آید.

بنابراین به همگان به عنوان انسانی نگاه می‌کنم و موجودیت انسانی را به عنوان ذات مقدم محترم می‌شمارم. از همین منظر، مخالف جمهوری اسلامی هستم؛ چون آزادی‌های انسانی مرا محدود می‌کند یا از من می‌گیرد. ناقد اسلام سنتی‌ای هستم که مرد و زن را به عنوان ابژه‌های جنسی می‌بیند و انسان بودن را نادیده می‌گیرد. با همین نگاه، در مقابل سرمایه‌داری قرار می‌گیرم که من را ابژه مصرف می‌بیند. من بالذات مصرف‌کننده هستم، اما این که چه مصرف کنم و چگونه، حق من است و خود انتخاب می‌کنم.

نگاهم را بسط می‌دهم به همه آنچه در اطراف من می‌گذرد. اگر کسی انتخاب می‌کند که خدایی را بپرستد یا نپرستد یا این که خدا را باور کند یا نکند و اگر باور کرد، چگونه بجویَدَش و بیابَدَش؛ مسأله‌ای است فردی و به هیچ وجه ناقض حقوق انسانی او نیست.

سوال این که پس چگونه انسان‌هایی با این همه تفاوت نگاه و کردار در کنار هم زندگی کنند. پاسخ آن در گروی فهم برساخته اجتماعی است به نام نظم اجتماعی. با این فرض که همگان حقوق انسانی را محترم شمارند، زیست انسانی در کنار یکدیگر میسر می‌شود. تضاد آنجاست که زورمداران مستمسکی را می‌یابند تا با آن دیگران را فروتر از خود بشمارند و سلطه کنند. آنجاست که قدرت‌محوران با تلاش بر استیلای اسلام حکومتی یا تبلیغ ارزشی جامعه سرمایه‌داری خود را در رأس می‌آورند. و اینجاست که من به خودم یادآوری می‌کنم که من انسانم و حق من آزادی و رهایی است و در مقابل زور ایستادن بخشی از زیست من است.

 

Saturday, July 05, 2014

امروز هم با حافظ



به کوی میکده هر سالِکی که ره دانست 
دری دگر زدن اندیشه‌ی تبه دانست
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
 که سرفرازی عالم در این کُلَه دانست
بر آستانه‌ی میخانه هر که یافت رهی
ز فیض جام مِی اسرار خانقه دانست
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب 
که شیخ مذهب ما عاقلی گُنه دانست
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوه آن تُرک دل سیه دانست
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مَه دانست
حدیث حافظ و ساغر که می‌زند پنهان
چه جای محتسب و شِحنه، پادشه دانست
بلندمرتبه شاهی که نُه رواق سپهر
نمونه‌ای ز خَم طاق بارگه دانست

Thursday, July 03, 2014

قلب‌های ما در جام جهانی!

در هر جام جهانی، تیم‌هایی هستند که قلب‌های ما را از آن خود می‌کنند. اگر به گذشته برگردیم، به یاد جام جهانی ۱۹۶۶ می‌افتیم. تیم کره شمالی نام طوفان زرد به خود گرفت و تا مرحله حذفی صعود کرد. حتی آنها سه گل به پرتغال زدند تا به همگان نشان دهند صعودشان به مرحله یک‌‌چهارم نهایی تصادفی نبوده است.
در دهه ۱۹۷۰ این لهستانی‌ها بودند که با تیم دوست‌داشتنی‌شان دل‌ها را ربودند. هم‌چنان که پروی ۱۹۷۸ با کوبیلاس بزرگی کرد. وقتی به جام جهانی ۱۹۸۶ نگاه می‌کنیم، علاوه بر بازی‌های چشم‌نواز تیم‌هایی مانند برزیل و فرانسه و هم‌چنین هنرنمایی مارادونا به یاد بلژیک می‌افتیم. بلژیک ۱۹۸۶ تیمی یک‌دست، بی‌ادعا و فوتبالی خالص بود که چهارم شد. در اولین جام جهانی قرن بیست و یکم، تیم ترکیه تیمی دوست‌داشتنی بود که مقام سومش در جام جهانی همگان را خوشحال کرد.
در جام جهانی امسال، تیم کاستاریکا همگان را مسحور خودش کرده است. آنها از گروهی به عنوان تیم اول صعود کردند که به نام گروه مرگ شناخته می‌شد. سپس ده نفره در مقابل یونان مقاومت کردند تا در ضربات پنالتی آنها را به خانه بفرستند.
ویژگی اصلی آنها یکدستی، دوندگی و سادگی بازی‌شان است. توپ را به راحتی روی زمین به گردش درمی‌آورند و از تمامی نقاط زمین استفاده می‌کنند. تمامی بازیکنان در دفاع و حمله شرکت می‌کنند. لزومی ندارد که مانند تیم‌های احساسی تنها به سانتر کردن توپ بپردازند، از زمین هم به زیبایی گل می‌زنند.
نقطه قوت دیگرشان، مربی فهیم و باشخصیت کاستاریکا ست. او یک جنتلمن به معنای واقعی است؛ در کنار زمین می‌ایستد، در شرایطی که سایر مربیان به شدت پرخاش می‌کنند، به آرامی اعتراض می‌کند. بازیکنان را با آرامش ره‌بری می‌کند و از جنجال‌های متداول پرهیز می‌کند. شاید تقابل وی با مربی عصبی و پرخاش‌گر یونان گویای بسیاری نکات بود.
همین دلایل باعث شده است که با هر کدام از دوستان و آشنایان در مورد جام امسال صحبت می‌کنیم، اشاره‌ای به کاستاریکا داشته باشیم و اینکه چه تیم دوست‌داشتنی و خوبی است.