بعد از این
که برزیل تو بازی با آلمان اون طوری له شد، خیلیها مراتب تسلیت خودشون رو اعلام
کردن. در میون این دلنگرانیها تلفن فرزاد خیلی خاطرات رو زنده کرد و البته
بامزگیهای خودش رو داشت. جام جهانی ۱۹۹۸ همزمان شده بود با امتحانات ما تو
دانشگاه. برزیل با نروژ بازی داشت و قبل از جام برزیل یه بار به نروژ باخته بود.
برای همین نگران بازی بودم. بازی شروع شد و برزیل خیلی بد بازی کرد و باخت. فردای
بازی امتحان ریاضی مهندسی داشتم. میانترم فکر کنم از ۱۰۰ نمره یه چیزی تو مایههای
۱۰ گرفته بودم و پایان ترم باید از ۱۰۰ نمره در حدود ۷۰-۸۰ میگرفتم تا با کمک
تکالیف درس پاس بشه.
بعد از
بازی زنگ زدم به فرزاد و گفتم برزیل باخته و منم هیچی نخوندم، حالشم ندارم درس
بخونم. خلاصه قرار شد فرزاد ساعت هشت بلند شه بیاد تا ساعت ده که امتحان شروع میشه
به من توضیح بده. در اولین حرکت برگه فرمول رو کپی کردیم و بعدش فرزاد هر چی بلد
بود رو تو دو ساعت توضیح داد. نتیجه فوقالعاده بود. درس رو با نمره ۱۲ پاس کردم!
عملا همه سوالات امتحان رو درست جواب داده بودم.
بعد از
بازی برزیل – آلمان فرزاد مستقیم از موبایلش زنگ زد، چون انتظار داشت سکتهای چیزی
کرده باشم. خلاصه کلی خاطره شد
No comments:
Post a Comment