هفته گذشته قرار بود در جلسه هفتگی فیلم در مورد فیلم مومو صحبت کنم. فکر کنم رمان مومو را حدود پانزده سال پیش خوانده بودم و همان موقع هم به نظرم نگاهی کاملا انتقادی به جامعه مدرن و سرمایهداری داشت. هفته گذشته وقتی منابع را بررسی کردم، متوجه شدم اِنده در مصاحبههای گوناگون نگرش اقتصادی خود را توضیح داده است، اما دیدگاههای او کمتر در منابع فارسی قابل خواندن و بررسی است. به همین دلیل، به مناسبت سالمرگ اِنده مجموع مباحث مطرحشده را بطور خلاصه جمع بندی کردم تا نگاه اقتصادی-انتقادی اِنده هم معرفی شود.
اِنده نگارش مومو را در سال ۱۹۶۶ آغاز کرد و در سال ۱۹۷۳ به پایان برد. کتاب در سال۱۹۷۴ جایزه بهترین کتاب
جوانان آلمان را بدست آورد. پس از آن به زبانهای مختلف ترجمه شد و تا کنون میلیونها جلد از آن به فروش رفته است.
اهمیت نوشتههای انده در آنجاست که داستانهای سورئال و فانتزی را به خوبی با واقعیت درمیآمیزد. در اصل، داستانهای اِنده («مومو» و «داستان بیپایان» مطرح ترین آثار او هستند) به نظر فانتزی هستند، اما جهان واقع را به خوبی موشکافی می کنند. در نتیجه انده با کمک گرفتن از جذابیتهای دنیای فانتزی دنیای واقع را به شکلی بهتر به ما می شناساند. نکته مهم این بود که انده تلاش میکرد نشان دهد دنیای درونی و ذهنی که مولد فانتزی و خیال است، با دنیای واقعیت و فاکتهای بیرونی در تضاد نیستند و حتا این دو دنیا با هم مرتبط هستند.
پیامهای انتقادی داستان مومو برای من تشابهات فراوانی با «عصر جدید» چاپلین دارد. در عصر جدید، چاپلین دو مفهوم کلیدی در ادبیات مارکسیستی را به تصویر میکشد: ۱. اهمیت کنترل زمان نیروی کار در جامعه سرمایهداری و ۲. رابطه کارگر با ابزار تولید (و خود و دیگری و طبیعت). همان طور که همیشه در نگاه مارکسیستی تاکید شده است، سرمایهدار برای رسیدن به سود حداکثر باید از نیروی کار ی خود کار بیشتری بکشد؛ چون با توجه به ثابت بودن سرمایه ثابت در فرایند تولید تنها میتواند از طریق استثمار نیروی کار سود بیشتری بدست بیاورد. با توجه به این موضوع، افزایش زمان کار برای سرمایهداری اهمیت زیادی دارد. چاپلین چندین بار در طول فیلم این مسأله را به تصویر میکشد. سکانس مشهور آزمایش دستگاهی که وظیفه دارد به کارگران در حین کار غذا بدهد و سکانسی که چاپلین به دستشویی میرود و ناگهان چهره مدیر بر مانیتور بزرگی ظاهر میشود تا به او نهیب بزند که وقت کار است، دو نمونه مشهور برای این موضوع هستند که برای سرمایهدار سود در آنجاست که کارگر زمان بیشتری کار کند. در مورد رابطه کارگر و ابزار تولید هم چاپلین از مثالهایی استثنایی و ملموس استفاده میکند. شغل چاپلین در فیلم سفت کردن پیچ است. ما و چاپلین نمیدانیم محصول نهایی چیست و چرا پیچها سفت میشود. این همان از خودبیگانگی با محصول در ادبیات مارکس است. کارگر با محصول کار خود بیگانه است؛ چون اصلا نمیداند که چه چیزی در چه فرایندی تولید میشود. او فرصتی برای گفتگو با همکار کناری خود ندارد، پس در طول زمان با جامعه خود هم بیگانه میشود. نمیتواند تأثیر انسان بر طبیعت را ببیند، پس با طبیعت هم بیگانه میشود و در انتها با خود بیگانه میشود.
فیلم عصر جدید بطور کلی از مفهوم زمان بسیار استفاده میکند و در جایجای فیلم بر آن تأکید میکند. در نام فیلم هم میبینیم که times استفاده شده است. در اینجا میتوان به توضیح مارکس در جلد اول سرمایه ارجاع داد که "Moments are the elements of profit” و به همین دلیل در نگاه مارکس، نظام سرمایهداری تلاش میکند که یه لحظه هم هدر نرود و از تکتک لحظات کار نیروی کار استفاده شود.
موموی میشائیل اِنده بیش از چاپلین با مفهوم زمان در جامعه سرمایهداری در چالش است. اول این که در مومو اِنده زمان را جایگزین سرمایه میکند. با این کار داستان انباشت را در سرمایهداری نشان میدهد. با خواندن مومو به خوبی می توان داستان شکل گیری سرمایه داری را دید و انده برای سادگی مفهوم سرمایه را با زمان جایگزین کرده است.
دوم این که ما در کودکی با مفهوم زمان آشنا می شویم. بچهها یاد میگیرند که برای چه کسی صبر کنند و برای چه کسی صبر نکنند. کِی بازی کنند و کِی به مدرسه بروند. در اصل، مفهوم زمان و اهمیت آن در فرایند اجتماعی شدن به ما آموخته می شود. در نتیجه، ما در کودکی می آموزیم برای چه کاری زمان بیشتر و با اولویت بیشتری در نظر بگیریم.
سوم این که انده در مومو به ما دزدی زمان در جامعه سرمایه داری را نشان می دهد. این که چگونه در جامعه امروز زمان از فرد دزدیده می شود تا فرد از خودش دور و بیگانه شود. در اصل، فرد برای خود وقت و زمان ندارد. تنها در حال دویدن برای چیزی است که او را از خودش بیگانه می کند.
برای آن که بهتر با فیلم مومو ارتباط برقرار کرد، باید با عقاید اقتصادی انده آشنا شویم. در کل، انده منتقد جامعه سرمایهداری است و میتوان چکیده اعتقاداتش در مورد اقتصاد را در مستند «آخرین پیام اِنده» دید. به نظر انده وظیفه کشورهای پیشرفته کمک اقتصادی به کشورهای فقیر نیست، باید مفهوم سیستم اقتصادی و سرمایهگذاری منتقل شود. البته در همین جا باید ذکر کرد انده با وجود نقد جدی به جامعه سرمایه داری منتقد نگاه مارکسیستی-لنینستی یا مارکسیستی ارتدوکس هم هست. انده معتقد است مارکس سرمایهداری متشکل از شرکتهای خصوصی را با سرمایهداری دولتی عوض میکند و در نتیجه نمیتواند رهاییبخش باشد. نکته در اینجاست که در چنین حالتی با «استبداد پول» روبرو هستیم. پول برای دوره معاصر مفهومی استعلایی پیدا کرده است. از آنجایی که پول از بین نمیرود و زنگ نمیزند جایگزین مفهوم کیمیا در قرون وسطا را پیدا کرده است. راهکار انده این است که با تخیل می توان جهانی نو ساخت.
انده نقدی که به نظام مدرن وارد میکند، مهم بودن بُعد اقتصادی در آن است. به جای اینکه اقتصادی بخشی از زندگی ما باشد، تمام آن شده است. در این نظام اقتصادی پول ارزش نهایی شده است. در اصل، از تمامی ابعاد زندگی انسانی اقتصاد مهمترین شده است و در میان ابعاد اقتصادی پول نقش اصلی را دارد.
شعار اصلی انده در این حالت این است که پول باید خدمت کند، نه این که حکومت کند. در این راستا، انده تحت تاثیر سیلویو گزل (Silvio Gesell) قرار گرفته است. گزل برای جامعه معاصر مفهومی به نام پول مستهلک شونده (Aging Money) معرفی می کند. از نظر گزل پول باید در طول زمان ارزشش را از دست بدهد. پول باید در پایان فرایند اقتصادی از بین برود.
نظریه دیگری که انده در مومو آغاز می کند و در داستان دیگرش به نام «ایستگاه کَتِدرال» ادامه می دهد، تشبیه سرمایهداری به دین است. مفهومی که در اصل متعلق به والتر بنیامین است و ریشه در تفکرات ماکس وبر دارد. در این نگاه به دو دلیل سرمایه داری به مثابه دین پنداشته می شود:
۱. در سرمایهداری با ساختاری فرقه ای (Cultic) روبرو هستیم
۲. نظام ایجاد احساس گناه در سرمایهداری بسیار قوی است
در اصل، سرمایه داری مانند یک مذهب عمل می کند و همان کارکردها را دارد.
مفهوم دیگری که با زمان ارتباط دارد و در نگاه رادیکال بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است، مفهوم کار ساعتی (Sundenlohn) است. یکی از روشهای استثمار نیروی کار قراردادهای ساعتی کار و عدم پذیرش مسؤولیتهای کارفرما در قِبال کارگر است. به همین دلیل است در سرمایهداری قماری فعلی به شدت قراردادهای کاری ساعتی و کوتاهمدت رواج پیدا کرده است. مضاف به این که در مومو با سوالی کلیدی روبرو هستیم: «آیا میشود زمان را فروخت؟» انده سؤالی بنیادین مطرح میکند که ما در قبال زمانی که میدهیم / کار میکنیم / پول درمیآوریم، چه چیزی بدست میآوریم. با فروش این زمان چه چیز مهمتری بدست میآوریم.
در نهایت به نکته پایانی میرسیم که بحث اوقات فراغت در جامعه سرمایهداری است. در اینجا اِنده از چشمه نظریات شیپِن (Shippen) سیراب میشود. فراغت و استفاده از زمانِ تعطیل در تضاد با نگاه غالب در سرمایهداری است. شیپن معتقد است که در نگاه سرمایهدار انسان باید مدام در حال «استفاده» از زمان باشد، و استفاده از زمان یعنی کار کردن؛ در حالی که در اوقات فراغت چنین نیست. در اوقات فراغت فرد در حال بهره بردن از زمان برای خودش است. به همین دلیل در آمریکای شمالی که پیشروی سرمایهداری قماری است، کار کردن در آخر هفته، عدم استفاده از تعطیلات بلندمدت و اضافه کاری بدون حقوق متناسب بسیار متداول است.
اگر بخواهیم عقاید اقتصادی میشائیل اِنده را خلاصه کنیم، باید بگوییم که در نگاه انده فرد باید از زمان برای خودش استفاده کند و سرمایهداری در حال دزدیدن زمان ماست. بنابراین از اوقات فراغت خود لذت ببرید :)
منابع
شکل نوشتار به گونهای نبود که بخواهم به روشهای متداول آکادمیک به منابع ارجاع بدهم. به همین دلیل، منابع را در پایان برای مطالعه بیشتر آوردهام.
بنیان اصلی نوشتار بر این مقاله استوار است:
http://newprairiepress.org/cgi/viewcontent.cgi?article=1886&context=sttcl
برای آشنایی با دیدگاه اقتصادی اِنده مراجعه شود به:
http://userpage.fu-berlin.de/roehrigw/ende/japan/english/
http://userpage.fu-berlin.de/~roehrigw/mittelstaedt/japan-money/Ende_kinen-en.html
برای آشنایی با نظریه بنیامین در مورد شباهت سرمایهداری و مذهب مراجعه شود به:
http://www.rae.com.pt/Caderno_wb_2010/Benjamin%20Capitalism-as-Religion.pdf
http://www.heathwoodpress.com/walter-benjamins-capitalism-religion-chance-freedom/
برای آشنایی با افکار شیپن این کتاب را توصیه میکنم:
http://newprairiepress.org/cgi/viewcontent.cgi?article=1886&context=sttcl
این مقاله هم برای کسانی که خوانشی مارکسیستی از عصر جدید چاپلین را میخواهند:
http://www.theperipherymag.com/modern-times/