من کلا از دو تا جمله هست که خیلی خیلی بدم میاد. یکی این که مامان از من می پرسید پس با پولت چکار کردی و اون یکی جمله ای که من هر وقت اظهار نظر می کنم یکی میگه آقا شما که نشستی تو خارج
نتیجه این نفرت هم این شده که از والدینم پول نخوام و به حد مرگ در دوره احتیاجاتم سختی بکشم و حتا گرسنه باشم؛ یعنی یادمه که وقت هایی تو زندگی بوده که گرسنه بودم ولی پول نخواستم. البته یک استثنا هم داره و اون هم به خاطر دختری بود که دوستش داشتم و دارم و برای عروسی از خانواده حمایت مالی درخواست کردم
برای اینکه دومین جمله رو هم نشنوم به ندرت با ایرانی ها کل کل می کنم. آخرین شاهکاری که شنیدم هم در مورد یکی از دانشجوهای دکترای دانشگاه وین بود که برای پروپوزال از من کمک خواست و من هم نظراتم رو دادم؛ بعدش طرف گفت البته شما ده ساله ایران نیستی وگرنه تو ایران این پروپوزال من خیلی هم خوبه؛ اتفاقا استادا همین ها رو درس دادن و من خودم تو ایران دکترا گرفتم !!!! در این مورد دیگه واقعا آدم باید سرش رو بکوبه به دیوار. شاید سطح علمی کارهای ایران پایین باشه؛ ولی استادان ما هیچ وقت کپی کردن رو تجویز نمی کنن. ممکنه حتا چشمشون رو ببندن و خیلی تو سر و کله کسی نزنن؛ ولی این به معنای بالا بودن سطح کار دوست ما نبوده و نیست. من اصلا یادمه دکتر شادرو سر کلاس دشمن اطناب بود؛ حالا طرف پروپوزال رو شروع کرده: همان طور که می دانید موضوع مهاجرت اهمیت زیادی دارد و ما باید بدانیم که مهاجرت در دنیای امروز مساله روز شده است و از طرف دیگر مهاجرت برای اروپایی ها هم مهم است و ...
خوب معلومه این رو به هر کسی بدی شاکی میشه
حالا این مقدمه رو گفتم که برسم به اتفاقی که برای من افتاده و اصلا هر کجای دنیا باشه مسخره و خنده داره؛ حالا این اتفاق تو چهارچوب بوروکراسی اروپایی برای من پیش اومده
احتمالا هر کسی تصوری از مهاجرت داره و به نظر میرسه که الان داشتن تابعیت کشور دیگه کالای باارزشی شده؛ برای همین هم خیلی ها برای گرفتن تابعیت تلاش می کنن. البته خوشمزه اونایی هستن که به عنوان پناهنده میان اروپا و میگن که جونشون در ایران در خطره و نمی تونن برگردن. فردای اون روزی که پاسپورت میگیرن، برمیگردن ایران:)))) میگم فردا؛ جدا میگم ها
بماند؛ من برنامه ای نداشتم برای گرفتن تابعیت. تا اینکه شایا به من گفت با این شرایطی که هست ممکنه فردا یه گیری بدن و مجبور شی بری. زندگی مون خراب میشه. دیدم خیلی هم بی ربط نمیگه؛ در نتیجه گفتم برم شرایط رو بپرسم. به من گفتن اگر شما پس از کسر اجاره خونه ماهیانه براتون هزار و سیصد و چهل یورو بمونه؛ میتونید اقدام کنید
این داستان حدود ده ماه پیش بود؛ وقتی مدارک رو آماده کردم، زنگ زدم و طرف برای پنج ماه بعدش وقت داد! بعد از پنج ماه که گذشت، رفتم پیش مسوول پرونده و طرف گفت شما یکی از مدارک رو ندارید؛ برو اون رو تهیه کن و وقت بگیر. هفته پیش که مدرک رو تهیه کردم، زنگ زدم و طرف گفت تا پنج ماه وقت پره. برای اون موقع وقت داد
من هم دیروز مدارک رو زدم زیر بغلم و رفتم اونجا. دیدم اون خانمی که گفته وقت ها پره؛ برای خودش تنها نشسته. رفتم باهاش صحبت کنم و مدارک رو نشون بدم. یهویی به من گفت شما بعد از کسر اجاره خونه براتون هزار و پونصد و پنجاه یورو میمونه!!! گفتم همکار شما گفته هزار و سیصد؛ روی سایت هم همین رو نوشته. گفت نه اونها قدیمی شده. گفتم الان که پنج ماه از سال گذشته، چطور هنوز روزآمد نشده؟؟؟ گفت همینه که هست؛ بفرما بیرون
حالا اگر این اتفاق در ایران بیفته چی می گفتیم؟ :)
در ضمن شرایط دانشجویی ما رو در نظر بگیرید که با ویزای ما فقط میشه نیمه وقت و بیست ساعت در هفته کار کرد. با این شرایط کسی نمیتونه این مقدار درآمد داشت. خوب این نشون دهنده سیاست های یک کشور هست.
No comments:
Post a Comment