Monday, November 18, 2019

من عشق تو را برای همیشه با خودم حمل خواهم کرد / ترجمه ای برای شایا

من عشق تو را همراه خودم دارم - عشق تو در قلب من است
من هرگز بدون آن نیستم
عشق من! هر جا که من می روم، تو هم همراه منی - و قشنگم! هر کار تنهایی که انجام می دهم، تو هم همراه منی

از هیچ چیز نمی ترسم (تو ایمان و یقین منی)
من دنیا را نمی خواهم (خوشگلم، تو دنیای منی، تو حقیقت منی)
و هر چه که برای من به معنای ماه بوده است، تویی 
و هر ترنمی که خورشید نامیده شود، تویی

بگذار راز سر به مهری را بگویم: تو ریشه ی همه ریشه ها و
جوانه ی همه جوانه ها و
آسمان همه آسمان هایی هستی که
به آن درخت زندگی می گویند

درختی که می تواند بلندتر از روح رشد کند و
بالاتر از آنجا رود که ذهن پنهانش کند

من قلب تو را با خودم همراه دارم و عشق تو در قلب من است

 ----------------------------------------------

این یکی از شعرهای زیبای ا.ا. کامینگ است که تقدیم می کنم به شایا


Monday, November 11, 2019

به یاد همه دوستان اتحادیه های کارگری

چند وقتی بود که فرصت نمیشد در جلسات اتحادیه شرکت کنم تا اینکه چند روز پیش در یکی از جلساتی که در مورد مقابله با راست های پوپولیست بود شرکت کردم و سخنرانی یکی از دوستان رو که در مورد هم بستگی در شرایط فعلی بود گوش کردم و لذت بردم

در همون جا به یاد همه دوستانی افتادم که در ایران به دلیل فعالیت های مرتبط با اتحادیه های کارگری دچار مشکل شدند. دوست دارم که ادای احترام کنم به همه این دوستان و آرزو کنم که شرایط برای فعالیت همه اتحادیه ها فراهم بشه

Sunday, November 10, 2019

یک لطیفه روسی

دو تا همرزم قدیمی روس همدیگه رو می بینن. اولی به اون یکی میگه: متاسفانه هر چی در مورد کمونیسم به ما می گفتن دروغ بود. دومی میگه: اما این بدتره؛ هر چی در مورد سرمایه داری به ما می گفتن درست بود

لحظاتی که آدم بغض می کند

نمیدونم برای همه آدم ها همین طوریه یا برای من: لحظاتی از زندگی هست که من به شکل عجیبی بغض می کنم و فقط هم خودم متوجه می شم. هشتم آبان / سی ام اکتبر هم دقیقا این اتفاق برام افتاد. خیلی دوست دارم که این لحظه خاص رو ثبت کنم