با توجه به اینکه پاریس سن ژرمن در دیدار پایانی لیگ قهرمانان در مقابل بایرن شکست خورد، اظهار نظرات زیادی در مورد این که پول خوشبختی نمی آورد شنیده شد. به خصوص که تنی چند از مجریان تلویزیونی روی آن تاکید کردند. در حالی که به نظر می رسد بحثی در اینجا مغقول مانده است و آن هم مباحث اقتصادی فوتبال امروز است
نباید یادمان برود که اگر زمانی می خواستیم حضور خانواده ها یا افراد سرمایه دار در فوتبال را مثال بزنیم، تنها خانواده آنیلی به عنوان مالکان یوونتوس به یادمان می آمد، ولی بعدها دیدیم که خانواده گلیزر وارد عمل شد یا آبراموویچ در فوتبال انگلستان وارد عمل می شوند. بارسا اسپانسری خطوط هواپیمایی قطر و بعدتر شرکت راکوتن را می پذیرد. سازمان سرمایه گذاری قطر باشگاه پاری سن ژرمن را می خرد و چندین مثال دیگر
مجموعه این اتفاقات یک معنی می دهد: کالایی شدن فوتبال و ورود تاجران (بیزینس من های حرفه ای) به فوتبال. خوب پس در اینجا باید بپذیریم که هدف گذاری ها عوض می شود. سود بردن بیشتر از سایر جوانب اهمیت پیدا می کند. به مثالی اشاره کنم که از نزدیک تر با آن آشنا هستم: ورود شرکت ردبول به ورزش. بازاریابی شرکت ردبول بسیار عالی بود و آنها با تولید کالای باکیفیت و بازاریابی حرفه ای توانستند به غول اقتصادی اتریش تبدیل شوند. هم اکنون مالک آن یکی از ثروتمندترین افراد اتریش است
آنها در ورزش هم همین هدف را دنبال می کنند. برند کردن تیمشان و سود دهی. تیم لایپزیش محبوب ترین تیم آلمان نیست، ولی توانسته است که جایگاه خود را پیدا کند و درآمدزایی کند. تیم سالزبورگ نه تنها سال های قهرمان بلامنازع اتریش است؛ توانسته است از فروش بازیکنان سود بسیاری ببرد. شاید باورش سخت باشد که هسلر و زیکلر در دوره ای از فوتبال در این تیم بازی کرده اند و سادیو مانه و ارلینگ هالند و مینامینو در این تیم مطرح شده اند و پیشرفت کرده اند. سالزبورگ با فروش آنها سود زیادی برده است
ردبول بر مبنای سوددهی فوتبال وارد این سیستم شده است و سود می برد، همان طور که برای قطری ها پاری سن ژرمن سوددهی خود را دارد و آنها با برنامه درآمدزایی می کنند، این موضوع می تواند الگویی برای رشد باشگاه داری خصوصی ما باشد. وقتی گزارشگر ما هنوز در بند این است که پولدارها قهرمان نشوند، نمی تواند هم بعدا اشکال بگیرد که چرا بخش خصوصی این گونه عمل می کند. هنوز در ناخودآگاه خود معتقدیم که فوتبال همان سیستم زمین خاکی خود را دارد و نباید باشگاه ها پولدار شوند
برای اینکه مثالی بزنم می شود به رفتار سرمایه گذاران ایرانی در فوتبال اشاره کرد که مبنای درستی از نظر بازاریابی ندارد. وقتی تمامی هدف مالک تراکتورسازی قهرمانی در لیگ است، نمی تواند درک درستی از سود و زیان خود داشته باشد که از طرف دیگر با رفتار هیجانی و عصبی خود باعث ضرر اقتصادی خودش و دلسردی خودش می شود. به همین دلیل هم هست که مالکان و ثروتمندان قبلی که وارد فوتبال شدند به دلیل نداشتن استراتژی بازاریابی مناسب خیلی زود دلسرد می شدند ومی رفتند. البته یادی از مهندس درویش کنیم که تنها به دلیل عشقش به فوتبال سال ها در تیم نوشهر سرمایه گذاری کرد
اتفاقا جالب است که خیلی از این سرمایه گذاران پس از تملک تیم ها به این نتیجه می رسند که ای بابا حق پخش تلویزیونی وجود ندارد یا نمی شود تی شرت فروخت. خوب، یک تاجر خوب پیش از سرمایه گذاری می آید بازار را شناسایی می کند و بعد سرمایه گذاری می کند. در حالی که من تا حالا برنامه ریزی درستی در سرمایه گذاری ندیده ام. اگر ردبول به سوددهی می رسد، برای این است که ده سال سرمایه گذاری می کند تا به سود برسد؛ در حالی که احتمالا سرمایه گذاران ایرانی فکر می کنند دارند دلار خرید و فروش می کنند، بنابراین باید در یک هفته سود کنند
خلاصه کنم: برنامه ریزی اقتصادی برای سوددهی لازم است و دوم اینکه متوجه باشیم فوتبال هم کالایی شده است و انگیزه سرمایه گذاران سود بردن است