یکی از مواردی رو که همیشه در زندگی برای من سوال بوده و احتمالا برای خیلی ها هم سوال بوده برای احترام نمی نویسم؛ اما موضوع این نوشتار مظلوم پرستی بیمارگونه ما ایرانی هاست. انگیزه نوشتن هم این داستان قروض باشگاه های ایرانی به غیرایرانی ها و تفاوت نگاه به این دو گروهه. از طرف دیگه اتفاقاتی که برای من و خیلی از اطرافیانم افتاده که به دلیل ترس از آبرو یا هر دلیل دیگه ای نتونستیم مطرح کنیم و در اصل مظلوم واقع شدیم
سکانس اول: ببینید این همه بازیکن و مربی ایرانی و غیرایرانی در این فوتبال مشغولن و حقوقشون رو دریافت نمیکنن. به ایرانی ها گفته میشه که حالا این تیم شماست؛ ممکنه تیم در آسیا دچار مشکل بشه، به خاطر هوادار یا صد تا چیز دیگه حق بازیکن یا مربی رو ندن. اما اگر همه اینها رو به مربی یا بازیکن خارجی بگی جوابت رو با قاطعیت میده و حقش رو مبادله میکنه. این تفاوت فرهنگی در جای دیگه ای بیشتر خودش رو نشون میده
سکانس دوم:چند نفر از اعضای خانواده به من توهین می کنند؛ نگاه والدین این است که حالا اونها بزرگتر هستند و احترامشون واجبه یا اینکه خدا حقشون رو میده. از این بدتر سکانس سومه
سکانس سوم: به دختری تعرض میشه و خانواده به دلیل حفظ آبرو سکوت می کنن و دختر هم یاد میگیره که سکوت کنه. در اصل این موضوع تبدیل به الگوی رفتاری میشه
در هر سه مورد شاهد آنیم که جامعه گویی می خواهد بگوید که اصالت مظلومیت وجود دارد و با بهانه هایی تلاش می کند فرد مظلوم را وادار کند که از خواسته و حقش بگذرد. چنین سیستمی در نهایت نوعی مظلوم پروری می کند که شاید در گذشته می توانست کاربرد داشته باشد؛ اما در دوره مدرن جایی ندارد و به همین دلیل است که با اکثر افرادی که در خارج از ایران کار می کنند صحبت کنید متوجه می شوید که یکی از اولین تغییرات آنها برای تطابق با زندگی در خارج از ایران همین عدم پذیرش نقش مظلوم و خارج شدن از نقش است
No comments:
Post a Comment