Tuesday, June 21, 2011

سوال های بی پاسخ جامعه شناسی - 2

soalam ro mikhaam intor ham beporsam ke, agar tavajoh karde baashid, mardome Iran, tu har zamaani ke budan, hatta agar delkhaaheshun ham bude baashe, aashoftegi ro tajrobe mikonan...jense mardomesh be nazaram miaad ke juri hast ke hatta khodeshun ham nemidunan chi mikhaan, kheili random hast raftaaraashun...hatta, hatta be nazaram miaad, zamaani ke khaarej az Iran ham hastand, baazam aashoftegi ro daaran...shaayad baavar konid agar az khodeshun ham beporsid ke che moshkeli daaran, netunan javaab bedan...be nazaram miaad, tamaame javaame midunan ke chi mikhaan, vali mardome ma va jaame'eye ma, hanuz hatta nemidunan ke chi mikhaan, chi nemikhaan...ghaanun ke mafhumesh ro az dast daade, hatta osuli ro ke har kas mitune ta ye haddi baraa khodesh ta'yin bokone, hatta in osule avalie ham re'aayat nemishe....be nazaretun in aashoftegi migzare va vaaghean be ye jaame'eye ba-sobaat mirese in jaame'e, masalan 100 saal dige? jaame'e ye vaghti mikhaad baashe ke mardom ta haddi yekdast, ye seri faghat osule zendegie jam'ee ro reaayat konan? be nazare shoma, mardomi ke inghadr por-modea hastand, ye ruz be in natije miresan ke baayad hame chi avaz beshe? bebakhid agar soaalam parakande hast.

سوال پیچیده هست و طبیعتا پاسخش پیچیده و پراکنده. به نظرم تکرار این نکته ضرر نداشته باشه که هر کسی از نقطه نظر خودش به موضوعات نگاه میکنه و نظرات محترم هستند. تو جامعه شناسی هم این پراکندگی نظرات وجود داره و هر کس با توجه به طرز فکری که داره موضوعات رو تحلیل میکنه. من خودم بیشتر در چارچوب فکری نظریه تحقیق کردم که نظم رو غایت جامعه نمیدونه و در نتیجه از نظر من این شرط که همه مردم یک جور فکر کنن و رفتار کنن نه مطلوبه و نه ممکن. فکر نمیکنم در نهایت هم به جایی رسید که همه مردم در مورد مسائل مختلف یک جور فکر کنن و رفتار کنن. در خارج از کشور هم شکل رفتارها این گونه نیست، مثلا رفتار غالب در کشورهای اروپایی گرایش به حذف خارجی ها از نظام اداری-سیاسی کشور داره. در مقابل این علاقه وجود داره که خارجی ها تو سیستم اقتصادی حاضر باشند. چنین دیدگاهی برای برخی از این افراد تازگی داره و خودشون مدعی هستند که 40 سال پیش این گونه نبوده. خلاصه کنم؛ به نظرم این گزاره که فقط ایرانی ها هستند که نمیدونن چی میخوان گزاره کاملی نیست؛ میشه ادعا کرد که مردم خیلی جاهای دنیا نمیدونن چی میخوان.


در مورد ایران، یه مساله ای که با قانون مداری و قانون محوری در تعارض هست، نمود بیشتری پیدا میکنه. ایران همیشه مرکز تاخت و تاز دیگران بوده و در نتیجه قانون و مرجع قانون گذار و مجری در حال تغییر بوده. دلیل اون هم مرکزیت ایران نسبت به دنیای شرق و غرب قدیم و از طرف دیگه ژئواستراتژیک بودن ایرانه. وقتی قانون ماهیت ثابت نداشته باشه، قانون به عنوان مفهومی عمومی و لایتغیر تبدیل به مفهومی متغیر و فردی میشه. به همین دلیل هست که الان هم کسی برای قانون ارزشی قائل نیست. این که تا چه زمانی این نگاه تغییر میکنه؛ قطعا نمیشه پیشگویی کرد، و نمیشه هم مدت زمان کوتاهی رو در نظر گرفت، به هر حال ساختارها در بلندمدت تغییر میکنن. اما نباید فراموش کنیم که ایرانی ها ممکنه در جاهای دیگه دنیا بسیار قانون مدار باشن، یعنی بحث ساختار و ... نباید کم اهمیت جلوه داده بشه.

امیدوارم که تونسته باشم بحث رو در اون چارچوبی که مد نظر شما بود ادامه داده باشم

No comments: