برای آنکه از بدفهمی متداول در مورد واژه فاشیسم پرهیز کنیم، واژه راست افراطی را در این نوشتار ترجیح می دهم، ولی برای آنکه به پیامدهای بحران در جامعه سرمایه داری توجه کنیم فاشیسم را نوشته ام. در پایان نوشتار به این تفاوت بر می گردم
انگیزه این نوشتار اتفاقات انتخابات برزیل و مقاله های فایننشیال تایمز و اکونومیست است. فایننشیال تایمز اشاره کرده است که پس از رای بالای بولسونارو (46 درصد) رشد بالایی در بازار بورس شاهد بوده ایم. جزییات این تغییرات در اینجا قابل مطالعه است، به هر حال خلاصه این که رشدی شش درصدی در فردای روز انتخابات در بورس شاهد بودیم
مجله اکونومیست هم در شماره هفته گذشته خودش که به بحران نزدیک آینده اقتصاد جهان اشاره کرده است و در همین زمان تنها کشوری که رشد اقتصادی خواهد داشت آمریکاست. در اینجا می خواهم به یکی از اتفاقات مهم تاریخی اشاره کنم. معمولا با توجه به تبلیغات رسانه های سرمایه داری، مشکلات جهان سوسیالیستی پررنگ شده است؛ در حالی که پیامدهای مشکلات جهان سرمایه داری بطور کلی مغفول مانده است
مارکس هنگامی که سرمایه داری را بررسی و نقد می کرد به این نتیجه رسید که بحران های ادواری با سرمایه داری همراه است و از آن گریزی نیست. منطق ساده ای هم در پس آن نهان است: از آنجایی که نیروی محرکه سرمایه داری سود بیشتر است و برای سود بیشتر نهایتی وجود ندارد، سرمایه داری در یک تسلسل بی نهایت می افتد. به هر حال، آنچه مهم است که این بحران ها نظام سرمایه داری را ناپایدار می کنند و پیامدهایی دارند. ما این پیامدها را به شکل های گوناگون می بینیم: مثل جنگ جهانی اول با هدف بازتقسیم بازارهای جهانی، جنگ جهانی دوم ناشی از شکل گیری قدرت های فاشیستی، جنگ خلیج در دهه نود یا بحران های اقتصادی اخیر
یکی از اتفاقات مهم این بحران ها باز شدن راه برای قدرت گرفتن گروه های فاشیستی و راست افراطی یا پوپولیست هاست. مثال ایران بسیار جالب است. پس از آنکه با نام سازندگی ما را درون غول سرمایه داری جهانی هل دادند، پذیرفتیم که وارد این چرخه حضور راست های افراطی و پوپولیست ها بشویم. از نظر اقتصادی دولت های هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و روحانی پشت سر هم می آیند. اینکه با ساده انگاری خاصی دولت احمدی نژاد را تقلب بدانیم، باید به مثال کشورهای دیگر نگاه ببینیم که چگونه پس از بحران در کشورهای دیگر پوپولیست ها و راست های افراطی به قدرت می رسند (مثل برزیل یا تا حدی اتریش)
اینجا باید اشاره کنم که الان خیلی راحت فاشیسم را بکار می برند؛ اما باید در مورد این واژه باید محتاط بود. فاشیسم به نوع خاصی از دولت گفته می شود که زیرمجموعه دولت های تمامیت گراست و به همین دلیل شباهت های زیادی با آن دارد. از طرف دیگر ملی گرایی شدید و گروه بندی انحصاری اقتصادی و اجتماعی از ویژگی های دیگر این نوع دولت است مثل ایتالیای موسیلینی یا آلمان نازی. راست افراطی با این تعریف فرق دارد و در نتیجه برزیل هم اکنون به سمت راست افراطی می رود، گرچه شباهت های نهانی آن با دولت فاشیستی بسیار است و پیامدهای ملی و منطقه ای آن برای گروه های ضعیف تر مشخص است. کما اینکه نتیجه آن در اروپای فعلی و آمریکای لاتین قابل دیدن است
مجله اکونومیست هم در شماره هفته گذشته خودش که به بحران نزدیک آینده اقتصاد جهان اشاره کرده است و در همین زمان تنها کشوری که رشد اقتصادی خواهد داشت آمریکاست. در اینجا می خواهم به یکی از اتفاقات مهم تاریخی اشاره کنم. معمولا با توجه به تبلیغات رسانه های سرمایه داری، مشکلات جهان سوسیالیستی پررنگ شده است؛ در حالی که پیامدهای مشکلات جهان سرمایه داری بطور کلی مغفول مانده است
مارکس هنگامی که سرمایه داری را بررسی و نقد می کرد به این نتیجه رسید که بحران های ادواری با سرمایه داری همراه است و از آن گریزی نیست. منطق ساده ای هم در پس آن نهان است: از آنجایی که نیروی محرکه سرمایه داری سود بیشتر است و برای سود بیشتر نهایتی وجود ندارد، سرمایه داری در یک تسلسل بی نهایت می افتد. به هر حال، آنچه مهم است که این بحران ها نظام سرمایه داری را ناپایدار می کنند و پیامدهایی دارند. ما این پیامدها را به شکل های گوناگون می بینیم: مثل جنگ جهانی اول با هدف بازتقسیم بازارهای جهانی، جنگ جهانی دوم ناشی از شکل گیری قدرت های فاشیستی، جنگ خلیج در دهه نود یا بحران های اقتصادی اخیر
یکی از اتفاقات مهم این بحران ها باز شدن راه برای قدرت گرفتن گروه های فاشیستی و راست افراطی یا پوپولیست هاست. مثال ایران بسیار جالب است. پس از آنکه با نام سازندگی ما را درون غول سرمایه داری جهانی هل دادند، پذیرفتیم که وارد این چرخه حضور راست های افراطی و پوپولیست ها بشویم. از نظر اقتصادی دولت های هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و روحانی پشت سر هم می آیند. اینکه با ساده انگاری خاصی دولت احمدی نژاد را تقلب بدانیم، باید به مثال کشورهای دیگر نگاه ببینیم که چگونه پس از بحران در کشورهای دیگر پوپولیست ها و راست های افراطی به قدرت می رسند (مثل برزیل یا تا حدی اتریش)
اینجا باید اشاره کنم که الان خیلی راحت فاشیسم را بکار می برند؛ اما باید در مورد این واژه باید محتاط بود. فاشیسم به نوع خاصی از دولت گفته می شود که زیرمجموعه دولت های تمامیت گراست و به همین دلیل شباهت های زیادی با آن دارد. از طرف دیگر ملی گرایی شدید و گروه بندی انحصاری اقتصادی و اجتماعی از ویژگی های دیگر این نوع دولت است مثل ایتالیای موسیلینی یا آلمان نازی. راست افراطی با این تعریف فرق دارد و در نتیجه برزیل هم اکنون به سمت راست افراطی می رود، گرچه شباهت های نهانی آن با دولت فاشیستی بسیار است و پیامدهای ملی و منطقه ای آن برای گروه های ضعیف تر مشخص است. کما اینکه نتیجه آن در اروپای فعلی و آمریکای لاتین قابل دیدن است