منتقد کیروش هستم به دلیل رفتار غیرحرفه ای و نامحترمانه اش با ایرانی ها و به خصوص مربیان فعال در ایران. در این مورد می توان موارد زیادی را ذکر کرد؛ من جمله این که بسیار کم در ایران حضور دارد، همواره بی دلیل به مربیان فعال در لیگ ایران می پرد، به لیگ ایران توجهی نمی کند و در نهایت ادبیاتش به هیچ وجه دوستانه نیست، مربی بهانه تراشی است و همواره دیگران مسوول ناکامی های او هستند
علاوه بر اینها نکاتی هست که کمتر در مورد کیروش مورد توجه قرار می گیرد و دوست دارم آنها را در اینجا مطرح کنم:
اول اینکه اگر به رزومه کیروش به عنوان سرمربی تیم های بزرگسال نگاه کنیم تنها یک قهرمانی در آن دیده می شود: برنده شدن سوپرکاپ اسپانیا در سال 2003. وی سه قهرمانی با تیم جوانان پرتغال دارد که گرچه بسیار ارزشمند است، اما اعتبار مسابقات بزرگسال را ندارد. اگر ادعا که او در تیم های نسبتا ضعیفی مربی گری کرده است و نمی توان انتظار قهرمانی از او داشت، باید ذکر کرد که ما از آفریقای جنوبی و امارات انتظار قهرمانی نداریم، اما می توانیم انتظار داشته باشیم که اسپورتینگ قهرمان پرتغال شود یا پرتغال در اروپا نتایج خوبی بگیرد یا ناگویا گرامپوس در ژاپن مقام بیاورد. خلاصه این که با وجود تبلیغات فراوان روی گیروش او مربی موفقی در کسب قهرمانی نیست
دوم اینکه سن کیروش به دوره بازنشستگی نزدیک می شود. کیروش هم اکنون شصت و پنج ساله است. اگر به فهرست مربیان موفق در کسب قهرمانی نگاه کنیم، به عنوان مثال می بینیم که هیچ مربی مسن تر از شصت ساله قهرمان لالیگا نشده است. در مورد لیگ قهرمانان چند استثنا وجود دارد و آن هم ریموند گوتالز و یوپ هاینکس هستند؛ اما در مورد لیگ اروپا چنین شرایطی وجود ندارد و مربی مسن تر از شصت و سه سال قهرمان نشده اند. اگر الان هم به فهرست مربیان مطرح نگاه کنیم، متوجه می شویم که مربیان قدیمی کنار می روند تا نسل جدید مربیان وارد شوند. ایتالیا مانچینی را انتخاب می کند یا فرانسه با دشان قهرمان می شود و در سطح باشگاهی هم گواردیولا و مورینیو و کلوپ مطرح هستند. به نوعی می شود گفت که کیروش از نظر سنی به دوره ای رسیده است که باید تجربیاتش را به شکلی دیگر در اختیار دیگران قرار دهد
سوم اینکه خیلی منظور کیروش را در مورد تغییر نسل در تیم ملی درک نمی کنم. جوان گرایی ادعایی است که باید با واقعیات موجود سنجیده شود. یک مربی که هفت هشت سال در جایی مربی گری می کند، عملا یک نسل کامل از فوتبالیست ها را مورد استفاده قرار می دهد. نمی شود انتظار داشت که نکونام هنوز در تیم ملی بازی کند؛ چون سن او به دوره بازنشستگی رسیده است و نمی تواند بازی کند. بنابراین مربی باید کسی را جایگزین او کند. این جوان گرایی افتخار نیست. از آن مهم تر این که جوان گرایی لزوما اتفاق مثبتی نیست. بعد از انقلاب یک قانون گذاشتند و تمام بازیکنان بالای بیست و هفت سال را از تیم ملی کنار گذاشتند. آیا این جوان گرایی معادل حماقت نیست؟ از طرف دیگر باید از کیروش پرسید شما که ادعای جوان گرایی دارید، با جوانان هفت سال پیش چه کردید؟
نکته چهارم در مورد استعدادیابی است. برخلاف ادعای مربیان تیم ملی مبنی بر اینکه آنها آینده تیم ملی را تضمین کرده اند، این باشگاه های ما بودند که آینده فوتبال را تامین کرده اند و متاسفانه با توجه به اینکه مدیریت فوتبال ما مشکلات ساختاری دارد، آن باشگاه ها از بین رفته اند. بدون راه آهن برادران محمدی اکنون کجا بودند یا علیرضا جهان بخش بدون داماش چه می کرد؟ سوال این است که نقش تیم ملی در شکل گرفتن این افراد چیست؟ اتفاقا مانند همه تیم های ملی ایران هم از ثمره لیگ استفاده می کند و نمی توان برعکس آن را تصور کرد. بنابراین نباید مربیان تیم ملی از بازیکنان استفاده ابزاری کنند. از آن مهمتر این که برنامه ریزی کادر فتی تیم ملی لیگ ایران را بهم ریخته است و همین موضوع بحث پرورش بازیکنان جوان را در بلندمدت دچار مشکل می کند
نکته چهارم در مورد استعدادیابی است. برخلاف ادعای مربیان تیم ملی مبنی بر اینکه آنها آینده تیم ملی را تضمین کرده اند، این باشگاه های ما بودند که آینده فوتبال را تامین کرده اند و متاسفانه با توجه به اینکه مدیریت فوتبال ما مشکلات ساختاری دارد، آن باشگاه ها از بین رفته اند. بدون راه آهن برادران محمدی اکنون کجا بودند یا علیرضا جهان بخش بدون داماش چه می کرد؟ سوال این است که نقش تیم ملی در شکل گرفتن این افراد چیست؟ اتفاقا مانند همه تیم های ملی ایران هم از ثمره لیگ استفاده می کند و نمی توان برعکس آن را تصور کرد. بنابراین نباید مربیان تیم ملی از بازیکنان استفاده ابزاری کنند. از آن مهمتر این که برنامه ریزی کادر فتی تیم ملی لیگ ایران را بهم ریخته است و همین موضوع بحث پرورش بازیکنان جوان را در بلندمدت دچار مشکل می کند
No comments:
Post a Comment