وقتی دو سال پیش رائول – بازیکن مورد علاقه من – از رئال
جدا شد تا پیراهنش در اختیار کریستیانو رونالدو قرار بگیرد، دریافتم که پایان راه
بازیکنان دوست داشتنی دوره من فرا رسیده است؛ نسلی که ما را محسور فوتبال خود کرده
بودند و باعث شده بودند تا در میان انبوه تیم های جهان، تنها چندی را دوست داشته
باشیم. بازیکنانی که جزئی لاینفک از تیم شان بودند و نمی شد تیم شان را بدون آنها
تصور کرد. برای من رئال بدون رائول، یوونتوس بدون دل پیرو، میلان بدون گاتوسو، من
یونایتد بدون گیگز و استقلال بدون طالب لو معنی ندارد. در این مدت دوساله، ضربات
یکی پس از دیگری وارد شد. دو سال پیش، رائول از رئال کنار گذاشته شد؛ پارسال طالب
لو از استقلال رفت و امسال دل پیرو و گاتوسو مجبور به کناره گیری از تیم هایشان
شدند. تنها در این مورد می توانم بگویم خداحافظ دوست داشتنی ها.
برخی مدیران از تعصب به پیراهن باشگاه صحبت می کنند و
معتقدند که بازیکن نباید پیراهن باشگاه را به راحتی بفروشد. بلافاصله این سوال
مطرح است که آیا نباید چنین رویکردی دوسویه باشد. در جهانی که باشگاه یوونتوس
ستاره ای مانند دل پیرو را از تیم خود کنار می گذارد؛ چرا باید نسبت به پیراهن
باشگاه تعصب داشت. او تمامی رکوردهای باشگاه را در اختیار دارد؛ بیشترین گل زده در
تاریخ تیم را دارد؛ رکورد بیشترین بازی در سری آ از آن اوست؛ و پیراهن باشگاه را
در سری ب هم همراهی کرد و بهترین گلزن سری ب شد. آلس دل پیرویی که می توانست با هر
تیم دیگری فوتبال خود را ادامه دهد، حاضر شد با یوونتوس در سری ب بازی کند. این
یعنی وفاداری و تعصب و پاداش آن چیست؟
داستان بر می گردد به تحول سرمایه داری؛ در دوره پیشا
سرمایه داری ما نظامی از ارزش های متفاوت نسبت به حال حاضر داریم. در دوره قبل از
سرمایه داری، نظام رفاه و حمایت غیررسمی بوده است. اگر کسی در خانه ای کار نمی کرد
یا جایی بود، در دوره پس از ازکارافتادگی مورد حمایت خانواده و کارفرما قرار می
گرفت. اما در دوره سرمایه داری وضعیت متفاوت است. در این دوره، نظام حمایتی رسمی
می شود. در اصل، از آنجایی که کارفرما در پی بیشترین استفاده از نیروی کار است،
نظامی رسمی باید از نیروی کار حمایت کند و در نتیجه ی مبارزات و تلاش های بسیار ما
هم اکنون شاهد آن هستیم که نظام تأمین اجتماعی (شامل بیمه های درمانی و بازنشستگی)
جزئی از طرز فکر مردم شده است. اما هرگز نباید فراموش کرد، به محض این که امکانی
برای صاحبان سرمایه فراهم شود، آنها به سرعت دستاوردهای مبارزات کارگری را نادیده
می گیرند؛ اتفاقی که هم اکنون به شکلی در سطح جهان دیده می شود.
برمی گردم به آغاز بحث. نمی توان رابطه ای را یک سویه در
نظر گرفت. نمی توان در فوتبالی که این رفتار با وحید طالب لو می شود، انتظار داشت
که بازیکن نسبت به پیراهن باشگاهش تعصب داشته باشد. الان در دوره ای بسر می بریم
که موفقیت تعریف خودش را دارد و با معیارهایی تعریف می شود که در گذشته متفاوت
بود. بنابراین در این فوتبال نمی توان به بازیکن خرده گرفت که از تیمش شکایت می
کند؛ چون این حق اوست. اگر صاحبان باشگاه ها با بازیکن مانند کالا برخورد می کنند،
بازیکن هم حق دارد از حق خود استفاده کند. اشکال آنجاست که صاحبان قدرت و سرمایه
آن گونه که می خواهند آزادانه عمل کنند و تبلیغ بر آن باشد که نیروی کار رفتاری
منفعلانه داشته باشد.
به هر حال، با رفتن دل پیرو، یوونتوس را به بایگانی کودکی
ام می فرستم و ادای احترام می کنم به بازیکنی که جنگید، مبارزه کرد و ما را به وجد
آورد. با رفتن رائول، رئال جایگاهی در قلب من نخواهد داشت؛ چرا که در نظام فکری
مدیران این تیم بازیکن وفادار اهمیت ندارد و تنها پول اهمیت دارد؛ همان چیزی که
مرا از فوتبال حرفه ای امروز دور و منزجر می کند.
1 comment:
saranjam uve ba alex va gigi ghahreman shod! eshq hanuz ham bar pool bartari darad.
Post a Comment