"محاکمه" کافکا، داستان کارمندی است که مشخص نیست به چه دلیل محاکمه می شود. نکته جالبی که کافکا بر آن تأکید دارد و آن را فضای کافکایی می نامم، نامشخص بودن اتهام و دلیل محاکمه مرد است که به اعدام ک. منجر می شود. فضای کافکایی با مفهوم قدرت ارتباط نزدیکی دارد؛ صاحبان قدرت ابتدا تمامی جنبه های قدرت را در اختیار خود می گیرند و پس از آن، با استفاده از آن به اعمال قدرت می پردازند. در فضای کافکایی ما، ک. نمی داند که به چه دلیل محکوم است، اما در فضای حاکم بطور خودخواسته به محکموتیش تن می دهد. در اصل، صاحب قدرت صاحب حق مطلق است و قضاوتش آینه تمام نمای عدالت. بنابراین، بی قدرت هرگونه قضاوتی را دربست می پذیرد و آن را عین حق می داند.
تجربه من در روابط خانوادگی مرا به یاد همین فضا می اندازد. مادر من وقتی از دست من ناراحت است و با من حرفی نمی زند؛ وارد همین رابطه می شود. او به من نمی گوید من چه کرده ام که به موجب آن محکوم هستم. از آنجایی که او حق مطلق است، من باید به قضاوت و جریمه پس از آن رضایت دهم.
در روابط دوستی دختران و پسران هم بسیار دیده ام این جریان را. یکی دیگری را ترک می کند تا قدرت خود را نشان دهد. در اینجا هم بدون گفتگو در شرایطی برابر، یکی از طرفین به دیگری اطلاع می دهد که دیگری را ترک می کند و در اینجا خود را محق به قضاوت، تصمیم گیری و اجرای حکم می داند. تجربه ای که در همه دوستی ها ممکن است اتفاق بیفتد. آگاهی و رهایی لحظه ای است که حق مطلق بودن دیگری – حکومت، والدین و دوست – را نپذیریم و اجرای حکم را گردن ننهیم.
No comments:
Post a Comment