بعد از مدت ها بازی تیم ملی به دلم چسبید. معمولا زیاد برام نتیجه مهم نیست؛ برای همین تیم برانکو را دوست نداشتم؛ با وجود این که خوب هم نتیجه می گرفت. اصلا یادم هست که برزیل دهه 1980 را برای این دوست داشتم که قشنگ بازی می کرد. برزیل دهه 80 باخت و مقامی بدست نیاورد؛ اما باعث شد که به عنوان یک برزیلی اصیل همه مرا بشناسند. تیم ملی تحت هدایت دایی هم که نه نتیجه می گرفت و نه قشنگ بازی می کرد. قلعه نویی هم مربی مورد علاقه من تو ایران بود و بعد از این که به تراکتور آمد که دیگه از همه بهتر شد. خلاصه این که بعد از زمان حاج مایلی با تیم ملی حال نمی کردم تا این که تیم کیروش را دیدم.
تفاوت مهم این دو تیم برای من وابستگی تیم مایلی به بازیکنان و بهره گیری از نسل طلایی ایران بود؛ در حالی که تیم فعلی کمتر به بازیکن خاصی متکی است. از طرف دیگر، تنوع شیوه حمله در این تیم من را به هیجان آورد. صبر و حوصله بازیکنان در هنگام حمله، این که هافبک ها همدیگر را پوشش می دهند تا بازیکن صاحب توپ الابختکی مجبور به سانتر نشود، همه و همه نشان می دهد که تیم تکانی خورده است. همان داستان ما ایرانی هاست که در خارج از کشور مثل چی کار می کنیم و در داخل ساعت کار مفیدمان دو ساعت در روز هم نیست. اثر کیروش از نوع همان خارج رفتن است :)
به هر حال، همان طور که منتقدان می گویند ساختار دفاعی تیم هنوز محک نخورده است؛ اما حمله بدجوری به دل من نشسته است.
تفاوت مهم این دو تیم برای من وابستگی تیم مایلی به بازیکنان و بهره گیری از نسل طلایی ایران بود؛ در حالی که تیم فعلی کمتر به بازیکن خاصی متکی است. از طرف دیگر، تنوع شیوه حمله در این تیم من را به هیجان آورد. صبر و حوصله بازیکنان در هنگام حمله، این که هافبک ها همدیگر را پوشش می دهند تا بازیکن صاحب توپ الابختکی مجبور به سانتر نشود، همه و همه نشان می دهد که تیم تکانی خورده است. همان داستان ما ایرانی هاست که در خارج از کشور مثل چی کار می کنیم و در داخل ساعت کار مفیدمان دو ساعت در روز هم نیست. اثر کیروش از نوع همان خارج رفتن است :)
به هر حال، همان طور که منتقدان می گویند ساختار دفاعی تیم هنوز محک نخورده است؛ اما حمله بدجوری به دل من نشسته است.
1 comment:
عمو سینا رو عشقه :)
Post a Comment