هفتهنامه اشپیگل آلمان موضوع ویژه هفته گذشته خودش را به انقلابهای آلمان اختصاص داده است. سوال اصلی برای نویسنده تیتر اصلی این است که چرا آلمانها این قدر اشتباه میکنند؟ او رویدادهای سالهای ۱۹۱۸، ۱۸۴۸، ۱۹۶۸ و ۱۹۸۹ را بررسی میکند و به آنها نام انقلاب و شبهانقلاب میدهد. ایده اصلی او این است که دقیقا یک سال بعد از وقایع نهم نوامبر ۱۹۱۸ که به شکلگیری جمهوری در آلمان انجامید، سران انقلاب نسبت به دولت جدید دلسرد شدند - البته به نقل از گوستاو اشترسمان
دورهای که به نام جمهوری وایمار میشناسیم در این دوره شکل گرفت و به نظرم یکی از جالبترین دورههای تاریخی آلمان است که ارزش بررسیهای مفصلتری دارد. در این دوره آزادیهای اجتماعی بسیاری بدست میآید و پایههای دموکراسی مبتنی بر رأیگیری گذاشته میشود. در دیگ جوشان جامعه آلمان گروههای مختلف به جان هم میافتند و افراد مهم زیادی کشته میشوند من جمله انقلابی شهیر روزا لوکزامبورگ. عجیبتر این که در نهایت هیتلر به قدرت میرسد و جمهوری وایمار از بین میرود
جرقههای انقلاب ۱۹۱۸ در اواخر اکتبر شعلهور میشود. در این تاریخ تعدادی از ملوانان یکی از کشتیهای جنگی آلمان از اجرای یکی از فرامین ابلهانه سرپیچی میکنند و پس از پیوستن کارگران به أنها انقلاب شکل میگیرد
انقلاب سال ۱۸۴۸ به نوعی انقلاب برای آزادی است. همان طور که یکی از شعرای آن دوره آلمان میگوید «خلق آلمان باید آزاد شوند». با وجود اتفاقات مهمی که در این دوره میافتد و به نوعی شاهد سلطنت مشروطه هستیم، ولی در نهایت همان اتفاقی که در انقلاب مشروطیت ایران میافتد در آنجا هم تکرار میشود و همان اشراف و طبقه حاکم در ساختار بالای قدرت باقی میمانند. با حضور بیسمارک در مقام صدراعظم شاهد اصلاحات از سیستم هستیم
به نوعی میشود اتفاقات آلمان در این دوره تاریخی بین ۱۸۴۸ تا ۱۹۳۳ را اصلاحات از بالا دانست.در مقابل، آنچه به عنوان وقایع ۱۹۶۸ میشناسم نوعی شورش است که از سوی گروههای ناراضی آن زمان شکل میگیرد و باز هم به اصلاحات در سیستم منجر میشود. جالب اینجاست که ما در ایران بیشتر فرانسویها را عامل خیزش ۱۹۶۸ میدانیم، در حالی که آلمانیها آغازگر داستان هستند
در نهایت این که نوامبر ۱۹۸۹ شبهانقلابی در آلمان شرقی اتفاق میافتد و دیوار برلین فرو میریزد که به نوعی به عنوان پایان جنگ سرد شناخته میشود
به هر حال، مقاله اشپیگل بسیار جذاب بود، چون میشود آن را با شرایط ایران مقایسه کرد. در نهایت این که نگارنده مقاله به جملهای از لنین اشاره میکند که آلمانیها را فاقد روحیه انقلابیگری میداند: «اگر آلمانها بخواهند ایستگاه قطار را اشغال کنند، به هر حال بلیت قطار را هم میخرند» و به همین دلیل معتقد است که در آلمان انقلابی روی نمیدهد
No comments:
Post a Comment