در ادامه کلاس با لورا بحث ما به مشاغل کشید. این همون کلاسیه که در مورد لاغر شدن طبقه / قشر متوسط داریم. نکته اینه که کسانی که زیاد تو شبکه های اجتماعی هستند یک سری باورهای خاصی بهشون القا میشه. از اونجایی که دقیقا صبح امروز شایا و من همین بحث رو داشتیم اون رو به فال نیک می گیرم و اینجا می نویسم
صبح شایا خیلی ناراحت بود که ما هیچ آینده ای برای خودمون متصور نیستیم. ما در شغل هایی مشغول بکار هستیم که جای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی نداره و از اونجایی که درآمد ما در حد بخور-نمیر هست، دچار نوعی افسردگی هستیم. من شایا رو درک می کنم، برای اینکه شرایط شایا در ایران به گونه ای بود که امکان پیشرفت داشت. تونست دو سه جا کار کنه و بعدش موسسه خودش رو داشته باشه. احتمالا این هم در مورد من هم درسته. سطح اجتماعی کارهایی که می کردیم، طبیعتا بالاتر از فروشندگی بود. من هم دوست دارم که جایی تو موسسات تحقیقاتی یا دانشگاه شغل مشخصی داشته باشم و از کارم لذت ببرم؛ اما این اتفاق نیفتاده به دلایل مختلف. در موردش میشه ساعت ها صحبت کرد، اما آنچه مهمه افسردگی ناشی از ارتباط ما در رسانه های اجتماعیه
بحث ما تو کلاس در مورد طبقه متوسط و قشربندی در جامعه هست. اگر به شبکه های اجتماعی نگاه کنیم، کلی پیام و تشویق می بینیم که خودت باش و بذار رویاهات درست بشن و صد تا چیز دیگه. یکی از جالب ترین اونها که بارها در موردش صحبت شده سخنرانی استیو جابز با عنوان
Do what you LOVE
هست. سوال اینه که آیا با کاری که من دوست دارم میتونم هزینه های زندگی خودم رو تامین کنم. استیو جابز که این سخنرانی رو در یکی از دانشگاه های آمریکا که طبقه الیت اونجا درس میخونن انجام داده، آیا همین رو هم در کارخونه های چین که دارن آیفون های اپل رو با حقوق پایین سرهم بندی می کنن میگه؟ به نظر نمیاد
در اصل، در دوره های اخیر سیاست های نیو لیبرال آدم های بیشتری رو به زیر خط فقر هل داده و باعث نابرابری و ناامنی جهانی شده، اما از طرف دیگه خیلی روی مفاهیم فردی گرایانه تاکید کرده، بنابراین ما شاهد شکل گیری ذهنیت حس گناه هستیم. الان خیلی از ما به این نتیجه رسیدیم که چون به قدر کافی زحمت نکشیدیم پس شرایط خوبی نداریم. این فکر رو تو کله ما کردند که برو به دنبال رویاهات و همه چی درست میشه، اگر نشد تقصیر توست. این رو به بی شمار جوون هایی میگن که با هزار آرزو یک استارت آپ تاسیس می کنن و بیش از 95 درصد اونها به سال سوم نمیرسن
از اونجایی که الان اهمیت به موفقیت های فردی داده میشه، افراد تلاش می کنن که موفقیت های خودشون رو در شبکه های اجتماعی به نمایش بگذارند. به همین دلیل کسانی که زیاد تو شبکه های اجتماعی حضور دارند، با حجم عظیمی از داده ها روبرو هستند که در اون آدم های دیگه زندگی بسیار خوبی همراه با خوشبختی دارن. به عنوان مثال، فردی رو می شناختم که به عنوان پناهنده به ... اومد و بعدش در اقامتگاه پناهندگان دو بار مورد تجاوز قرار گرفت و برای مشاوره با من صحبت کرد. بعد از دو سال تونست پاسخ مثبت بگیره و بره برای روند دریافت تابعیت که شش سال طول میکشه. یکی از اولین عکس هایی که گذاشت، عکس خودش با یکی از خودروهای لوکس بود. تعدادی از دوستانش براش کامنت گذاشته بودن که کاش ما هم میومدیم و غیره. به این شکل نمایش باید دقت کرد. نتیجه این که یکی مثل من میگه بعد از مدت ها درس خوندن و زحمت کشیدن باز هم دسترسی به امکانات ندارم و در نهایت سطح رفاهی پایینی دارم و این به معنی آغاز افسردگی هست. خلاصه این که شبکه های اجتماعی در افزایش نرخ افسردگی در جامعه موثر بودند
نکته بامزه اینکه سرمایه گذار پژوهش ها در مورد افسردگی شرکت های داروسازی هستند که قصد دارند تا داروهای خودشون رو به فروش برسونند
No comments:
Post a Comment