فکر کنم که بارها در نوشتارهای مرتبط با فوتبال یا سیاست در ایران به اینکه ما جامعه احساسی و بدور از منطق هستیم اشاره کرده ام. اتفاقا این موضوع ربطی به اطلاح طلب و محافظه کار و اصولگرا و شاه دوست و مجاهد و چپ و راست ندارد، به نوعی همه ما درگیر هستیم و بر موج احساس سواریم و سواری هم می دهیم
یادم نمی رود، در سازمان غیردولتی به عنوان داوطلب و بعدتر به عنوان مدیر بخشی از مجموعه کار می کردم که مشکلی از طرف هیات مدیره پیش آمد که در نهایت به قطع همکاری من و تعدادی از همکاران قدیمی آنجا انجامید. در میانه راه که میشد به هزار راه قانونی و عقلانی کار را درست کرد، یکی از همکاران قدیمی گفت که تجربه نشان داده که با استفاده از احساس کار را می شود به سرانجام رساند. در نتیجه به جای آنکه یک نامه منطقی و مبتنی بر فکت نوشته شود، دیدم ایشان نوشته است که یادتان هست در گذشته ما چقدر با هم خوب بودیم و همکاری می کردیم، بیایید دوباره با هم کار کنیم و غیره. خیلی برای من بامزه بود. همان جا زنگ خطر برای من به صدا درآمد که ما چقدر هنوز احساسی فکر می کنیم
در دوره انتخابات هم دیده ام که چه بسیار دوستان با من بمیرم و تو بمیری سعی در تحریک احساسات و استفاده از احساسات مردم دارند
الان هم ماجرای میزبانی ایران در مسابقات باشگاهی فوتبال آسیا پیش آمده است، می بینم که مسوولان به شدت احساسی عمل می کنند و قول های احساسی می دهند. ویژگی چنین شرایطی این است که پیامدهای آن بسیار افسرده کننده می تواند باشد. چه بهتر که این دوستان ابتدا با وکلای بین المللی مشورت کنند و سپس حرف های احساسی بزنند. من یادم نمی رود که مدیرعامل پرسپولیس در زمان اخراج مانویل خوزه بسیار هارت و پورت کرد (واژه بهتری یافت نمی شود در مورد کاری که او کرد)؛ در نهایت مانویل خوزه پولش را تمام و کمال گرفت، جریمه هم داده شد، آبروی تیم هم رفت
No comments:
Post a Comment