یکی از پدیده های مدرن در دوره اخیر ایجاد سازمان هایی برای حمایت از کارگر و کارمند در برابر کارفرماست. در نگاه سنتی و واپس گرا کارمند / کارگر نقشی ابزارگونه و پست در مقابل کارفرما دارند. تلاش های فعالان بدانجا رسیده است که در بسیاری کشورها سازمان هایی در حمایت از حقوق بگیرها به وجود بیاید. یکی از این موارد دریافت بموقع و صحیح حقوق است. با این مقدمه به نقادی این دوستانی می پردازم که درخواست های مربیان خارجی در ایران را غیرحرفه ای و بدور از معرفت می دانند. در حالی که دریافت حقوق حقه بر اساس قرارداد کاری عین حرفه ای بودن است. از طرف دیگر، مفاهیمی مانند معرفت و تعصب جایی در دنیای مدرن ندارند؛ به خصوص که ما این مفاهیم را عوض می کنیم و به دلخواه خودمان شکل دیگری می دهیم. مثلا در نگاه بین المللی، توتی یک فرد بامعرفت است که به واسطه پیشنهادهای بهتر به تیم دیگری نرفت و در رم ماند. این به معنای عدم دریافت حقوق نبود، او تعصبش را به باشگاهش نشان داد و همین موضوع اهمیت کار او را نشان داد و باعث محبوبیت او شد. حالا این که ما انتظار داشته باشیم یک ایتالیایی یا یک آرژانتینی با چند ماه کار کردن در یک کشور ناگهان عاشق ما شوند و حقوق نخواهند، احترام نخواهند، امکانات نخواهند و ...، به نظرم علاوه بر این که منطقی نیست، ناشی از خود بزرگ بینی دوستانی است که این گونه فکر می کنند و سخن پرانی می کنند
چند مثال بزنم: اگر کسی فروشندگی کرده باشد، می داند بخشی از موفقیت در فروشندگی به رفتار فرد - مثل لبخند زدن یا مودب بودن - بستگی دارد. حالا اگر خریداری محبتی از طرف فروشنده دیدف نباید آن را به حساب چیز دیگری بگذارد. ممکن است مرد بیماری لبخند زن فروشنده ای را ببیند و بعد بگوید او به من لبخند زد و حالا عاشق من است. انتظار وفاداری و معرفت از آن زن فروشنده بیهوده و غیرمنطقی است. اگر مربی به احترام تماشاگران یک تیمف شال رنگی انداخت و از آنها تعریف کرد، مانند آن فروشنده است. نمی توان از او انتظار داشت که عاشق تیم شده باشد؛ دست کم این موضوع در کوتاه مدت امکان ندارد
مثال دیگری بزنم: تا حالا اکثرا این اتفاق افتاده است که مربی غیرایرانی بیاید و در ایران کار کند و پول نگیرد. حالا عکس آن را فرض کنید: علی دایی به آلمان می رود، مربی تیمی می شود و آنها پول علی دایی را نمی دهند. آیا اگر دایی قطع همکاری کند، بی معرفت است؟
No comments:
Post a Comment