Monday, June 18, 2012

این بهتر است یا آن یکی؟ نگرشی تحلیلی به بازیکنان فوتبال


احتمالا اکثر فوتبال دوستان با این سوال مواجه شده اند که پله بهتر است یا مارادونا؟ کرایوف بهتر بوده است یا پلاتینی؟ سبک بازی بکن باوئر تأثیر بیشتری بر بازی داشته است یا بارزی؟
چنین سوالاتی به نوعی غیر قابل پاسخ هستند. پله و مارادونا در پست های مختلفی بازی می کردند و در نتیجه مقایسه آنها ناممکن است. بکن باوئر و بارسی متعلق به دو زمان کاملا متفاوت هستند، همان طور که کرایوف و پلاتینی یک دهه با هم فاصله دارند.
در مواردی مانند مقایسه مسی و سی رونالدو کار کمی ساده تر است؛ زیرا هر دو پست هایی مشابه دارند و در یک بازه زمانی بازی می کنند. در این مورد هم باید به این نکته اشاره کرد و سبک بازی این دو بازیکن متفاوت است و چندان ساده نیست که این دو را با هم مقایسه کنیم.
راه کار علمی که پیشنهاد شده است و طبیعتا مانند بسیاری روش های علمی ورزشی از آلمان می آید، تحلیل رایانه ای بازیکنان در موارد مختلف است. مقاله ای که هفته گذشته در مجله سود دویچه چاپ شده است، تلاش کرده است با این روش دو پست بازی آلمان ها در جام 1988 با دو پست فعلی آلمان ها مقایسه کند. مهاجم سال 1988 ژرمن ها روی فولر بود و از تیم فعلی کلوزه انتخاب شده است. یورگن کولر از تیم 1988 و بادشتوبر از تیم فعلی مقایسه شده اند.
مطابق آمار، بادشتوبر 77 درصد درگیری ها را برنده شده است و کولر 46 درصد را. بادشتوبر در طول نود دقیقه 94 بار به توپ ضربه زده است و کولر 39 ضربه. دقت پاس های بادشتوبر 93 درصد بوده است و دقت ضربات کولر 80 درصد. در 9 بازی بررسی شده، بادشتوبر خطایی انجام نداده است، در حالی که کولر 11 خطا در 4 بازی داشته است. در خط حمله، کلوزه 47 درصد موقعیت های گل را تبدیل به گل کرده است و فولر 22 درصد را. کلوزه در 6 بازی 9 گل زده است و فولر در 4 بازی 2 گل. دقت شوت های کلوزه 58 درصد بوده است و برای فولر آمار 44 درصد است. کلوزه در 90 دقیقه 41 بار به توپ ضربه زده است و فولر 29 ضربه.
به نظرم در همین جا باید بگویم که سه اشکال به بررسی حاضر وارد است: اول این که زمان و سبک بازی آلمان ها در آن زمان متفاوت بوده است. دوم این که سال 1988 زمان جهش تیم جوان آلمان بود و فولر و کولر در ابتدای فوتبال خود بودند، در حالی که بادشتوبر و کلوزه در اوج فوتبال خود هستند. سوم این که آمار ارائه شده برای فولر و کلوزه مربوط به بازی جام ملت های اروپایی است که تیم ها بسیار قوی هستند، در حالی که آمار مرتبط به بادشتوبر و کلوزه بازی های بسیار ساده تری است. با این وجود، فکر می کنم که ایده کلی به خوبی مشخص است. تیمی از آنالیزورها حرکات بازیکنان در بازی را وارد نرم افزار می کنند و سپس با کمک نرم افزار کلیه اطلاعات مورد نیاز را استخراج می کنند.
کارشناسی که آمار بالا را استخراج کرده است دیرک ایفسن نام دارد. ایفسن مسوول شرکت داده های ورزشی اوپتا است. وی چنین توضیح می دهد که مطابق آمار کلوزه بهتر از فولر و بادشتوبر بهتر از کولر عمل کرده است. حال این سوال مطرح است که آیا تیم فعلی آلمان بهتر از تیم سال 1988 بازی می کند؟ ایفسن می گوید که مطابق آمار بله و نه؛ چرا که آمار بیانگر همه چیز نیستند.
در آلمان چندین شرکت مسوولیت تحلیل بازی ها فوتبال در اقصی نقاط دنیا را بر عهده دارند. مهم ترین آنها اوپتا، مستر کوچ، دلتاتره و ایمپایر هستند. ایمپایر در تمامی ورزشگاه های بوندس لیگای 1 و 2 دو دوربین زیر سقف کار گذاشته است و با این دوربین ها می تواند تمامی حرکات بازیکنان در زمین را با دقت تمام مشاهده کند. بدین ترتیب در پایان بازی مسافت دویده شده هر بازیکن و جاگیری های او در حین بازی مشخص می شود. شرکت اوپتا با بکارگیری سه کارمند در طول هر بازی حرکات بازیکنان را با ماوس رایانه شبیه سازی می کند. هر کارمندی می تواند تا 2000 حرکت توپ را ثبت کند. بدین ترتیب، ایفسن – در مقام مدیر شرکت اوپتا – می تواند تحول بازی فرانک ریبری از سال 2005 تا کنون را با استفاده از 180 فاکتور مختلف نشان دهد. هم چنین وی می تواند تعداد پاس های رو به عقب فیلیپ لام را در سال گذشته نشان دهد و به صورت آمار ارائه کند.
باشگاه های ثروتمند مانند بورسیا دورتمند از روش های تحلیلی در هنگام تمرین استفاده می کنند. هر بازیکنی یک فرستنده جی پی اس و دستگاهی در لباس یا کفش خود دارد و بدین ترتیب کارشناسان می توانند حرکات، ضربان قلب و تنفس بازیکنان را زیر نظر بگیرند. یوگی لو – مربی تیم ملی المان – از کارشناسان مدرسه عالی ورزش کلن استفاده می کند و با استفاده از مهارت های آنان بازیکنان را تحلیل می کند.
در مقابل مربیان معتقد به آمار و ارقام، مربیانی هستند که اصولا اعتقادی به این روش های نوین علمی ندارند. مطرح ترین این مربیان مارکوس بابل و توماس شاف هستند. به اعتقاد آنان، تجربه مربی و گاه احساس بهتر از هر روش علمی به مربیان کمک می کند. به عنوان مثال، کمتر تحلیل آماری روی تیم هایی مانند دانمارک یا اوکراین وجود دارد و در نتیجه اصولا مربیان نباید فقط به آمار تکیه کنند. از سوی دیگر، نیمی از گل های فوتبال بر اساس شانس و اشتباهات مدافعان به ثمر می رسد، آیا می توان بر روی چنین داده هایی تمرکز کرد؟ نتیجه یک بازی فینال ممکن است با خودخواهی روبن یا پنالتی میلیمتری شواین اشتایگر تعیین شود، آمار در این مورد چه کمکی به ما می کنند. اگر تیمی 90 درصد جنگ های دوطرفه را برنده شود، ولی بازی را یک بر صفر ببازد. مطابق نرم افزارهای فوتبالی، دورتموند، بارسا و اسپانیا باید تمامی بازی ها را ببرند. در این میان، ناگهان چلسی امسال یا یونان 2004 تمامی پیش بینی ها را از نو می نویسند؛ نکته ای که شاید جذابیت فوتبال باشد.
به هر حال، این نوشته چکیده ای از بحث مقاله مجله سود دویچه بود که به نظرم جالب بود؛ چرا که توسط کارشناسانی نوشته شده بود که در مهد فوتبال علمی هستند.