Monday, August 29, 2016

آزادی یعنی آزادی پوشش برای دیگری - شما بخوانید همگان

احتمالا در اخبار شنیده‌اید که زنی در ساحل نیس با بورکینی مشغول شنا و آفتاب گرفتن بوده است که پلیس وی را جریمه می‌کند و از او می‌خواهد که لباسش را در بیاورد. صحنه‌ای که پلیس بالای سر این زن است و وی مشغول در آوردن پیراهنش است، شهرت جهانی یافته است. پیامدهای این داستان جای خود دارد و بسیار به آن پرداخته شده است. آن‌چه برای من جالب بوده، انعکاس خبر در روزنامه‌های مختلف بود
تنها روزنامه آلمانی زبان که این خبر را به عنوان تیتر اصلی کار کرد، روزنامه چپ‌گرای تاز چاپ مونیخ بود که با عنوان «آزادی آزادی دگرپوشان است» و برای این ارزشمند بود که در میان این همه روزنامه آزادی‌خواه و روشنفکری یک روزنامه چپ‌گرا این چنین دغدغه آزادی دارد

 

Saturday, August 13, 2016

جمعه‌ها با جادی

وودی آلن قبل از اینکه کارگردان سینما بشه، استند آپ کمدین بوده. برای همین تو خیلی از فیلم‌هاش تیکه‌های بامزه میندازه. خیلی از این تیکه‌ها جنسی هست و از اون جایی که خیلی از اینها حقیقی هست، توش میشه نکات واقعی دید. بخ نوعی همون کاری که سریال‌های پربیننده آمریکایی انجام میدن. مثلا سریال‌هایی مثل تو اَند اِ هاف من یا بیگ بنگ تئوری علاوه بر این که بامزه هستند، نکات زیادی در مورد رابطه و مسائل جنسی رو مطرح میکنن.
چند روز پیش تو جلسات هفتگی فیلم‌مون داشتیم مرگ و عشق وودی آلن رو می‌دیدیم. در یکی از صحنه‌ها کنتس بعد از عشق‌بازی با آلن میگه، تو خیلی کارت خوبه و آلن میگه معلومه، تو تنهایی خیلی تمرین می‌کنم
به نظرم رسید بحث خودارضایی کمتر مطرح میشه و جای صحبت داره. اما همه این مقدمه رو گفتم که از کار ارزشمند جادی تعریف کنم که اطلاعات کاربردی و خوبی در مورد مسائل جنسی رو در بلاگ خودش مطرح میکنه و همیشه ارزش خوندن داره:

Tuesday, August 02, 2016

نظام مشکل‌دار پزشکی ایران شماره سه

دایی من باید مدت زمان زیادی تو بیمارستان می‌موند و طبیعتا  ما که به عنوان همراه اونجا می‌موندیم، تعداد زیادی موردهای عجیب و غریب می‌دیدیم
یه بار یه سرباز آورده بودن که موتور پادگان رو برداشته بود و رفته بود دوری بزنه که تصادف کرده بود. وقتی آوردنش، پای راستش کلا برعکس شده بود؛ یعنی زانو شکسته بود و صد و هشتاد درجه چرخیده بود. من اونجا ایستاده بودم که پرستار من رو صدا کرد. گفت سینا پاش رو بگیر جابجاش کنیم. گفتم بابا من اصلا نمیتونم. اگه اشتباه بگیرم و یه عمر زمینگیر بشه چی؟ پرستار می‌گفت اشکال نداره، الان نیرو نداریم!!! آخرش یه همراه دیگه اومد و دوتایی سرباز نگون‌بخت رو جابجا کردن در حالی که اون فقط داشت از درد فریاد می‌کشید