Friday, December 21, 2012

فرهاد مهراد به روایت بهمن دارالشفایی

یکی از آدم های دوست داشتنی که می شناسم فیلمی ساخته است از یکی از دوست داشتنی ترین خواننده های زندگی ام

بهمن را از زمانی شناختم که پایان نامه اش را در مورد سیستم های ورود به ورزشگاه می نوشت و من متخصص کارت هوشمند بودم و موضوع ورود به ورزشگاه ها را با استفاده از کارت هوشمند بررسی می کردم
فرهاد مهراد هم که نیاز به معرفی ندارد. بهمن در مستندی دو قسمتی به زندگی فرهاد پرداخته است که از تلویزیون فارسی بی بی سی پخش شد

Tuesday, December 18, 2012

کاپلو و ژنرال - ناصر و امیر؛ نگاهی جامعه شناختی به اختلافات ایرانی

بررسی اختلافات و شکل طرح و حل آنها در ایران، الگویی ثابت به ما می دهد که یکی از ویژگی های خاص جامعه ما را به ما نشان می دهد. یکی از حوزه های مورد علاقه من ورزش است. بررسی اختلافات منتسب به ناصر حجازی و امیر قلعه نویی می تواند یکی از نمونه های خوب این موضوع باشد
امیر قلعه نویی شاگرد حجازی بوده است. زمان بازیگری امیر زیر نظر ناصر چندان طولانی نیست. مشخص بود که امیر یکی از مربیان موفق ایران خواهد شد. هوش دوران بازیگری او و شخصیت مدیرگونه او در تمامی تیم ها - لقب ژنرال هم شاید از همین جا آمده باشد - ظهور مربی آینده را به ما خبر می داد. طبیعی بود که امیر - با توجه به بلندپروازی اش - چندان رغبتی برای دستیاری به مدت طولانی نداشته باشد. به همین دلیل، در دوره ای جانشین حجازی شد که دیگر ابهت و موفقیت های دهه 1370 را نداشت. این آغاز اختلاقاتی است که همگان از آن صحبت می کنند
آنچه که قابل اعتنا است و می شود بررسی کرد؛ دسته بندی های مبتنی بر این اختلافات است. عده ای مرید این یکی می شوند و عده ای مرید آن یکی. برخوردها از نگاه عقلانی خارج می شود و به حوزه احساس می رود. حجازی را اسطوره استقلال می کنند و قلعه نویی منجی. اما اگر صادقانه نگاه کنیم، این دو نفر بهانه هستند تا آدم ها درگیری های جدیدی با هم داشته باشند. در اصل، این گونه به نظر می رسد که آدم ها دنبال بهانه هستند که با هم دعوا کنند و چون نمی توانند به روشی منطقی بهانه ای برای دعوا پیدا کنند، خود را پشت دیگری پنهان کنند
برای واضح تر شدن بحث می توان مثالی از دنیای خانواده های ایرانی زد. برادر - خواهرهایی که با هم اختلاف دارند، برای آن که دعوا و درگیری خود را توجیه کنند، پشت پدر و مادر پنهان می کنند و مدعی می شوند که می خواهند حق آنها را از سایرین بگیرند. وقتی بحث بامزه می شود که طرفین این دعوا مدعی هستند که از یک نفر دفاع می کنند. باز در دعوای ناصریون و امیریون در استقلال آدم ها پشت دو نفر متفاوت هستند و آدم گیج نمی شود؛ در خانواده ها دو برادر در دفاع از پدرشان همدیگر را می زنند و آدم ها می مانند که طرف کدام را بگیرند. نکته مشترک این که نظر و دیدگاه مرید نقشی در کل جریان ندارد! ما نظر پدر و مادر را نمی پرسیم؛ همان طور که نظر امیر و ناصر را نمی د انیم؛ انگار آنها پس از آن که تبدیل به عکس و پوستر و اسطوره شدند حضور ندارند
فراموش نکنیم که اسطوره ها هم انسان هستند و وقتی چنین مریدانی پیدا می کنند، دچار توهم می شوند. از سوی دیگر، با توجه به کارکرد شایعه در ایران نسبت به جایگاه خود و همچنین عقاید طرف مقابل، دچار اعوجاج نظر می شوند و این آغاز مرحله موضع گیری های ابلهانه ضد دیگری است و این داستان ادامه می یابد

Wednesday, December 05, 2012

سالو - بهشت فاشیستی پازولینی

سالوی پازولینی را نمی توان چند بار دید؛ اما اگر چند بار نبینیم نمی توانیم آن را درک کنیم. همین دوگانگی نوشتن در مورد فیلم را دشوار می کند. بار اول که فیلم را دیدم، برداشتی کاملا فرویدی از آن داشتم. بازگشت به ساد و مراحل رشد در نگاه فروید آشکارا در مقابل بیننده به نمایش گذاشته می شود. در این مورد به نظرم به قدر کافی نوشته شده است و در نتیجه به بعد دیگری از داستان پازولینی اشاره می کنم که کمتر مورد توجه قرار گرفته است

جسد پازولینی
پازولینی در مقام متفکری سوسیالیست منتقد نظام سرمایه داری است و همزمان ساختار قدرت را به چالش می کشد. پازولینی در نقد صریح قدرت، تنها به انتقادهای رو و آشکار از ساختار قدرت بسنده نمی کند و مساله را عمقی تر می بیند. در مصاحبه ای تندترین نقدها را نثار جامعه ایتالیا می کند
:

"
آنجا، یعنی جایی که همه چیز قدغن است، آن که عمیقا ً بخواهد، می تواند همه کار بکند. او امکان واقعی انجام همه کار را دارد. امّا جایی که چیزی مجاز باشد، او تنها امکان انجام همان کار را دارد ؛ و در مورد ایتالیای امروز :اینجا می توان کاری کرد. پیشتر هیچ چیز مجاز نبود. در واقع زنها مانند زنان در کشورهای عربی بودند، سکس کاملا  ً پنهانی بود. نمی شد حتا از آن صحبت کرد. نمی شد حتا نیمی از سینه ی برهنه ی زنی را در مجله ای نشان داد. یادت می آید؟ پیشتر همه چیز ممنوع بود. حالا اجازه ی چیزی را می دهند. مثل عکس برداری از زنان برهنه و آزادی بزرگ ارتباطات جفتی نا همجنسگرایانه را، امّا فقط یک آزادی برای شیوه ی بیان وجود دارد. امّا آخر چرا باید اینگونه باشد و تازه همان هم اجباری است چون همان اجازه اجباری شده است" (برگرفته از وبلاگ مهدی فتوحی)


قدرت مداران و زیردستان در جامعه ساخت پازولینی هر دو قربانی هستند. قدرتمندان فیلم سالو، در نگاه مايی بیماران روانی هستند که در جامعه زندگی می کنند و برای ارضای خواست های خود، نوجوانان را آزار می دهند. در اینجا همه بیمار هستند - خشونت کنشگرانه و کنش پذیر. حال که به بحث قدرت رسیدیم، باید نقد فرانکفورتی ها را به فاشیسم بازخوانی کنیم. آنها معتقدند که عقل گرایی مدرن تلاش کرده است تا از تفکر اسطوره ای و مذهبی عبور کند؛ اما از آنجایی که عقلانیت ابزاری بر روابط ما غلبه کرده است و قوانین اقتصادی بر ما مسلط شده اند، عقلانیت ما توانایی رهایی بخشی خود را از دست داده است. بنابراین در این دوره نتوانسته ایم از مذهب عبور کنیم و اسطوره فاشیستی را جایگزین مذهب کرده ایم. بدین ترتیب، خدایان فاشیستی جای خدایان مذهبی را گرفته اند. در اصل، روابط قدرت تغییری نکرده اند؛ تنها شکل شان عوض شده است. از سوی دیگر، ارزش مصرف در جامعه سرمایه داری و در فاشیسم جایگزین ارزش مبادله می شود. بدین ترتیب همه چیز کالا می شود
در اینجا به فیلم باز می گردیم. در قصر، همه تبدیل به کالا شده اند. انسان ها کالا هستند و بازیچه. بحث قدرت اما حکایت دیگری است. طراحی پازولینی به این شکل است که یک اشرافی (دوک)، یک نماد مذهب (اسقف)، یک نماد جمهوری مدرن (رئیس جمهور - پرزیدنت) و یک نماد نظام قضایی (قاضی) به عنوان نمادهای قدرت در جامعه در مقام قانون گذاران و مجریان قانون قرار می گیرند. یکسانی روابط جامعه مدرن با نگاه ضد مذهبی پازولینی مطابقت دارد. قصر فیلم سالو همان جهنم است که خدایان در آن انسان ها را عذاب می دهند. در اصل، در نگاه پازولینی خدایان برای لذت خود انسان ها را شکنجه می دهند و سپس آنها را با وعده بهشت (که در اینجا دهکده سالوست) می فریبند. در اینجاست که پازولینی پیام خود را می دهد: روابط قدرت در جامعه مذهبی، فاشیستی و پس از فاشیست ایتالیا تغییر نکرده است

دوست دارم این نوشتار را به فرهاد بازیان تقدیم کنم که ایده اش در مورد جلسات هفتگی فیلم و دانشش باعث شده است تا درک تازه ای از فیلم و سینما پیدا کنم