Wednesday, August 22, 2012

برخورد به سبک کراننبرگ یا ارگی در دنیای پسا مدرن


یونانیان باستان در لذت به بالاترین حد ممکن رسیده بودند. مهمانی های جمعی برای لذت جمعی جنسی، هم جنس گرایی و فتیشیسم در آن دوره شکلی عادی به خود گرفته بود. کرانبرگ ما را به دوره پسا مدرن می آورد و به کنکاش در امر رابطه جنسی می پردازد. برای بالارد و کرانبرگ، انسان دوره پسامدرن مفهوم لذت جنسی را در بستری نو می جوید و چه فتیشی بالاتر از خودروها در این زمانه. از آنجایی که خشونت بخش دیگر پنهان جامعه پسامدرن ماست، تصادف و برخورد خودروها تبدیل به عاملی برای ارضای میل جنسی می شود. در اصل، زن و شوهری که از برقراری رابطه جنسی لذتی نمی برند، با کمک جمع علاقه مندان تصادف خودرویی لذتی جدید را تجربه می کنند و در پایان فیلم، بر روی چمنزار در کنار خودروی تصادفی خود به عشق پردازی می پردازند.
دلالت های جنسی و صحنه های اروتیک در فیلم بسیار است که نیاز به بررسی بیشتری دارد؛ آنچه برایم در این نوشتار مهم است، تأکید بر فضای پسامدرن فیلم با توجه به نشانگان بی شمار حاضر در فیلم است. اولین مفهومی که باید به آن اشاره کرد، مفهوم سایبرگ در دنیای پسامدرن است. سایبرگ (سایبر ارگانیسم) مفهومی است که به ترکیب انسان-ماشین و جدایی ناپذیری آنها در دنیای فعلی اشاره دارد. ما نمی توانیم یک منشی دفتری را بدون رایانه اش تصور کنیم؛ زیرا رایانه جزیی از ابزار او و در اصل، بخشی از اندام او شده است. به همین دلیل، این شخص یک سایبر ارگانیسم را شکل می دهد. در فیلم کراننبرگ و رمان بالارد هم انسان های داستان ترکیبی از انسان و ماشین هستند. شخصیت های داستان بدون خودروهایشان یا بخش های آهنی وجودشان کامل نیستند و دچار نقص هستند.
دومین مفهومی که در داستان به خوبی به چشم می آمد، نگاه دولوزی به ریزوم بود. ریزوم ها ریشه های گیاهان هستند که با قطع شدن و انتقال امکان ادامه حیات دارند. برای دولوز و گوتاری، دنیای پسامدرن مشحون از ریزوم هاست. در این فضا، رهبری وجود ندارد و با فردیت کامل روبرو هستیم. هر فردی یا تفکری می تواند از جایی به جای دیگر برود و به حیات خود ادامه دهد. تفکر تصادف خودرو با مرگ قهرمان گروه به پایان نمی رسد، بلکه توسط افرادی دیگر و به همان شکل ادامه می یابد. این دقیقا همان چیزی است که دولوز به آن نام ریزوم می دهد (ریزوم در سایت ویکی پدیای فارسی به خوبی باز شده است).
فردیت جهان پسامدرن در فیلم به خوبی نمایان است. فرد در مرکز توجه دنیای پسامدرن قرار دارد. همه چیز به این برمی گردد که فرد چگونه ارضا شود و کلیدی ترین جایگاه به فرد داده می شود. کارگردان و نویسنده اهمیتی به آدم های اطراف قهرمانان داستان نمی دهند؛ گویی آنها جزیره هایی مجزا در میان اقیانوس آدم ها هستند. آنچه اهمیت دارد خواسته های آنهاست؛ یعنی همان اتفاقی که در دنیای پساصنعتی ما برای انسان می افتد.