Tuesday, September 26, 2017

قانون گریزی و تبعات آن - به بهانه قرارداد طارمی با ریزه اسپرت

آنهایی که تجربه زندگی خارج از ایران را دارند، تفاوت معناداری بین زندگی در ایران (و بسیاری از کشورهای در حال توسعه) و کشورهای غربی می بینند. در دنیای غرب فرشتگان زندگی نمی کنند؛ آنچه باعث می شود بین کشورهای غربی و ایران تفاوت وجود داشته باشد مسوولیت پذیری و احترام گذاشتن به قانون است. در اصل، وقتی ایرانی ها وارد این نظام فکری می شوند و شروع به تبعیت از آن می کنند، همان احترام به قانون در آنها دیده می شود
 دلیل نگارش این متن اتفاقاتی است که برای طارمی و پرسپولیس افتاده است. طارمی به عنوان بازیکن با باشگاهی قرارداد می بندد و بدون آنکه به آن پایبند باشد به پرسپولیس برمی گردد. به سادگی قانون را زیر پا می گذارد و اکنون که به اصطلاح گند کار بالا می آید خیلی خونسرد در مورد آن صحبت می کند؛ انگار که اتفاقی نیفتاده است
اگر به اطرافمان نگاه کنیم می بینیم که قانون شکنی بسیار متداول است. جالب تر این که قانون شکنی مثل رشوه دادن باعث افتخار برخی افراد است. خوب این یک تفاوت عمده ما با غربی هاست
نکته و تفاوت دیگر در مسوولیت پذیری افراد است. مدیران پرسپولیس اشتباهات فراوانی در این مورد داشتند؛ چیزی که در گذشته هم در مورد انتقال علی دایی هم اتفاق افتاده است. انگار این که مدیران به صورت سری دوزی اشتباه می کنند. مطابق عادت معمول هم البته این مدیران به صورت دوره ای عوض می شوند. هیچ مدیری در نتیجه پاسخگوی عملکرد خود نیست
مساله ای که در سطح کلان کشور هم وجود دارد. هیچ مدیری پاسخگوی عملکرد خود نیست. با این ادعا که من تازه مدیر شده ام و چیزی هم در اختیار من نبوده است. به محض اینکه آن فرد باید پاسخگو باشد عوض می شود. این را درمورد رییس جمهور صادق است، در مورد رییس فلان اداره هم صادق است، در مورد مدیر باشگاه هم وجود دارد

Monday, September 25, 2017

از تاریخ درس بگیریم: مورد منصوریان




از تاریخ درس بگیریم

به خودمان دروغ نگوییم
خودمان را بزرگ تر از آن چیزی که هستیم نشان ندهیم
اطرافیان چاپلوس و بی مایه را از خودمان دور کنیم یا دست کم از آنها مشاوره نگیریم
یادمان باشد که مردم می توانند احساسی عمل کنند و یک روز شما را بالا ببرند و روز دیگر به زمین بکوبند

از همه مهم تر واقع بین باشیم










Tuesday, September 05, 2017

فراکسیون ارتش سرخ و مبارزه با سرمایه داری در پاییز آلمان

روز پنجم سپتامبر روز مهمی برای آلمانی هاست. دقیقا چهل سال پیش گروه چریکی فراکسیون ارتش سرخ یکی از مهم ترین عملیات تروریستی خود را انجام داد که به نوعی منجر به مرگ موسسان گروه و در اصل نسل اول آنها شد. داستان از این قرار بود که تعدادی از نسل دومی های این سازمان هانس مارتین شلایر - رییس اتحادیه صنعت آلمان - را دزدیدند و در ازای آزادی وی خواهان آزادی نسل اولی ها شدند. علاوه بر این آدم ربایی تعدادی از همکاران فلسطینی گروه یکی از هواپیماهای لوفتانزا را ربودند تا فشار بیشتری بر دولت آلمان وارد کنند. بدین ترتیب وارد دوره ای می شویم که به آن می گویند «پاییز در آلمان»؛ نامی که فاس بیندر به فیلمش داد
پس از کش و قوس های زیاد گروگان های هواپیما آزاد می شوند و اعضای اصلی فراکسیون ارتش سرخ دستگیر می شوند. اما آنچه بسیار بحث به دنبال خود داشت مرگ مشکوک آندرس بادر و گودرون انسلین  و جان کارل راسپه در زندان اشتوتگارت بود. روز هجدهم اکتبر - لحظاتی پس از پایان گروگان گیری هواپیما و پیدا شدن جسد شلایر - پلیس آلمان اعلام کرد که بادر و انسلین و راسپه در زندان
خودکشی کرده اند. مرگ هایی که به شدت مشکوک به نظر می رسند

در شماره اخیر هفته نامه اشپیگل به تفصیل در این مورد صحبت شده است، اما چیزی که برای من جالب بود همزمانی پنجم سپتامبر با تجمع حمایت از رضا شهابی است. رضا شهابی عضو سندیکای رانندگان شرکت واحد است که بیش از ده سال پیش فعالیت خود را آغاز کرد. مشکلات عینی باعث شد تا تعدادی از رانندگان شرکت واحد تشکلی مدنی و صنفی شکل بدهند تا خواسته های خود را مطرح کنند؛ اما این انجمن به شدت سرکوب شد. متاسفانه دولت ایران شکل گیری چنین سازمان مدنی را برنتافت و امروز ما به شدت نگران زندگی رضا شهابی هستیم. تفاوت در اینجاست که در جامعه ای مانند آلمان اگر راه مبارزه چریکی بسته شده است، کلیه فعالیت های اتحادیه ای و صنفی آزاد است. امیدوارم که دولت ایران سر عقل بیاید