Sunday, December 06, 2020

هوش قدرت تطبیق با شرایط است / به بهانه جدال مداوم کیروشی ها و برانکویی ها

 یکی از تعاریفی که برای هوش در نظر گرفته می شود تطبیق پذیری است. انسان باهوش کسی است که بتواند با شرایط تطبیق پیدا کند. به همین دلیل هم گونه ای که اکنون می شناسیم توانست دوره هایی را طی کند که دیگر گونه ها نتوانستند و منقرض شدند. وقتی به لحاظ تاریخی و با توجه به نظریه تکامل نگاه کنیم، این تطابق با محیط اطراف شامل صدها و هزاران سال می شود

از نظر فرهنگی هم می شود به موضوع تطبیق نگاه کرد که اتفاقا از نظر زمانی مدت زمان کوتاه تری می برد. البته در اینجا برخلاف نظریه تکامل لزومی ندارد گمان کنیم که فرهنگ به سمتی می رود که بهتر است؛ در اصل ما در اینجا با تطابق با محیط اطراف روبرو هستیم و نه یک قضاوت ارزشی بهتر و بدتر؛ مساله ای که مورد بحث و بررسی فلاسفه و علمای اخلاق است

موردی که می خواهم به آن اشاره کنم تفاوت نگاه بسیاری ایرانی ها به کار کردن در یک سازمان است. در تحول سرمایه داری به دوره ای می رسیم که فرد به عنوان بخشی از یک سازمان نماینده منافع آن سازمان است و این می تواند به عنوان وجدان کاری مطرح شود. در این روند، فرد با بهبود شرایط سازمان به بهبود شرایط خودش کمک می کند، اما این وابستگی شغلی و کاری است و وارد حیطه شخصی نمی شود. لزومی ندارد فرد به سازمان به عنوان خانواده نگاه کند. فرد در صورت وجود شرایط بهتر به جای دیگری می رود که بیشتر لذتی می برد. لزومی ندارد فرد به سازمان تعصب داشته باشد؛ کافی است که فرد به سازمان در حیطه کاری خود وفادار باشد و خودش و سازمانش رشد کنند. این نکته مهم ترین تفاوت نگاهی است که اکنون در ورزش ایران با نگاه مدرن وجود دارد

هواداران تیم ها فکر می کنند که مدیرعامل و مربی و بازیکن باید متعصب باشند و به دلیل تعصب برای تیم کار کنند. درست است که در اقتصاد اصطلاحی داریم که ایدیولوژی هزینه ها را می تواند صفر کند. یعنی نگاه ایدیولوژیک می تواند باعث شود فرد رایگان برای جایی کار کند و موردهایی مشابه، اما چنین نگاهی نمی تواند تخصص بیاورد

مثالی بیاورم: فرض کنیم فردی که پرسپولیسی است مدیرعامل استقلال شود و مدیریت بلد باشد و حرفه ای فکر کند و برای موفقیت سازمانش کار کند؛ در مقابل فردی که بسیار متعصب است  و صرفا به این جهت مدیرعامل استقلال شود بدون آنکه مدیریت بلد باشد. کدام یک برای استقلال مفیدتر است؟

داستان برانکو و کیروش هم در همین زمینه قابل بررسی است. با توجه به نگاهی که آنها دارند، به تیم ها یا سازمان هایی که در آنجا کار می کنند، وفادار هستند و برای بهبود آن تلاش می کنند و درگیر می شوند؛ ولی این موضوع در چارچوب شغل آنهاست. حالا کسانی که دوست دارند با نگاه شخصی به موضوع نگاه کنند، سریع موضوع را به تعصب ربط می دهند و پس از آن طرفدار یکی از آن دو می شوند

حالا این دو بزرگوار از ایران رفته اند، ولی هنوز هواداران آنها هنوز در حال جدال با یکدیگر هستند چون برخلاف برانکو و کیروش با شرایط تطبیق نیافته اند و با نگاهی پیشا مدرن به دنیای پیرامون نگاه می کنند

No comments: