Monday, May 14, 2012

بورسیا دورتموند؛ فصل جدید فوتبال آلمان و شاید اروپا


بورسیا دورتموند پایان دهه 1990 را به یاد داریم که با مربیگری هیتزفیلد یکی از بهترین یوونتوس های تاریخ را زمین گیر کرد و قهرمان اروپا شد. یک دهه پس از آن دورتموند، تیم دیگری زاده شد که بایرن مونیخ بزرگ را دو فصل متوالی زیر سیطره خود آورد و کاری کرد که دورتموند هیتزفیلد نتوانسته بود انجام دهد، قهرمانی دوگانه لیگ و جام حذفی. شاید دیگر افتخاری که اگر از قهرمانی ها مهم تر نباشد، به همان اندازه اهمیت دارد، کسب پنج پیروزی متوالی برابر مونیخ و زدن پنج گل در فینال حذفی به این تیم است. سوالی که در اینجا قابل طرح است این که مگر این تیم چه خاصیتی دارد که چنین دیوانه کننده پیش می رود.
دورتموند فعلی تیمی فاقد سوپراستار و مبتنی بر کار گروهی است. سال گذشته نوری شاهین ستاره تیم بود و با مبلغی قابل توجه به مادرید رفت. مصدومیت جلوی پیشرفت و درخشش شاهین را گرفت، اما پس از رفع مصدومیت، شاهین نتوانست بازی های خود را تکرار کند. برخی آن را به مصدومیت او ربط می دهند و برخی معتقدند که بازی نوری شاهین در دورتموند حاصل کار تیمی سایر بازیکنان هم بود. بنابراین شاهین خارج از دورتموند بازیکنی عادی است. همان نکته ای که در مورد ژاوی و اینیستا و مسی خارج از بارسا گفته می شود. در مورد باریوس هم اتفاقی مشابه افتاد؛ او در فصل گذشته بهترین گلزن دورتموند بود و این فصل دچار افت شد. دورتموندی ها به راحتی بازیکنانی جدید جایگزین کردند و توانستند همچنان روند گلزنی تیمی را ادامه دهند.
حسن دورتموند این است که ستاره ندارد و همه تیم با هم بازی می کنند. نمی توان ادعا کرد که کدام بازیکن بهترین است. همه خوب بازی می کنند. همه تیم دفاع می کند و همه تیم حمله می کند. به جرأت می توان فوتبال آنها را با "توتال فوتبال" هلندی های دهه 1970 مقایسه کرد. دورتموند تیمی است که تمامی بازیکنان آن در پرسینگ شرکت می کنند و در هر جای زمین که باشند، روی پای بازیکن حریف می روند و اجازه بازیسازی را می گیرند.
در کنار این بازیکنان، مربی وجود دارد که علاوه بر توانایی های فنی به لحاظ احساسی هم بسیار قابل است. او دوست بازیکنان است و می داند در چه زمانی چگونه تیم را تشویق کند و چگونه روحیه بدهد. بهترین مثال چنین برخوردی روحیه دادن به دروازه بان دوم استرالیایی تیم در فینال جام حذفی بود. دروازه بان باید جایگزین گلر اصلی می شد و یورگن کلوب به بهترین شکل ممکن به او روحیه می داد. تصاویر تلویزیونی گویای شکل رابطه مربی با بازیکنان بود. نکته ای که شاید برای مربیان شوک دهنده ما قابل آموزش باشد. رفتار این مربی نشان دهنده ظهور مربیان جوانی است که فاصله استاد – شاگردی را کم کرده اند و دوستی را جایگزین آن کرده اند. رفتار یورگن کلوب و پپ گواردیولا بسیار شبیه همدیگر است؛ البته به نظر من کلوب بیشتر با بازیکنان دوست است.
خلاصه این که دورتموند قدرت جدید آلمان است. سبک بازی این تیم مبتنی بر تکنیک فردی نیست و تمامی بازیکنان بسیار ساده بازی می کنند و در یک روح تیمی خواسته های مربی را اجرا می کنند. تیمی که از همه جای زمین پرسینگ می کند و از همه فضاهای زمین برای حرکت به سمت دروازه حریف استفاده می کند. به نظر می رسد اگر دورتموند سال آینده در اروپا موفق باشد، شاهد تغییراتی در طرز تفکر مربیان و مدیران باشگاه ها باشیم.

No comments: