Saturday, December 14, 2019

نظر شخصی و آگاهی اجتماعی

چند روز پیش با دوستانی جمع بودیم و در مورد کنش اجتماعی صحبت شد. در اصل، آنچه که من اسمش را کنش اجتماعی می گذارم مطرح شد. نظر دوستان این بود که از طریقی آگاهی را در جامعه افزایش دهیم و تعبیر من این است که آنها می خواهند کنش اجتماعی انجام دهند
وقتی بیشتر صحبت کردم متوجه شدم که این دوستان مفهوم آگاهی را خیلی بین الاذهانی می بینند و یا مفهوم آگاهی به عنوان یک اصطلاح اجتماعی نمی شناسند. در اصل، این دوستان تفاوتی بین نظر شخصی و آگاهی اجتماعی قایل نیستند. نکته در اینجاست که این دوستان جایگاه نظر شخصی را نمی دانند و گمان می برند وقتی نظرات شخصی خودشان را بیان کنند، دیگران هم به همین نتیجه می رسند و چون این در اصطلاح عامه به عنوان آگاهی شناخته می شود، آنها هم آگاه می شوند. در اینجا باید اشاره کنم که آگاهی در فارسی معادل (awareness و consciousness) انگلیسی دانسته می شود. بنابراین باید این دو را از هم جدا کرد. به عنوان مثال، من به کسی بگویم مادرت را در خیابان دیدم، باعث می شود که آن شخص خبردار   (aware) شود. اما این باعث آگاهی به معنای (consciousness)نمی شود
حالا وقتی دوستی می گوید که من می خواهم با نوشتن یا انجام کار هنری باعث آگاهی شوم، در اصل بین آن دو معنا سرگردان است. وقتی من نظرم را می گویم یک کنش شخصی انجام داده ام و این تنها نظر من است، آگاهی در یک مقیاس اجتماعی شکل می گیرد. مهم این است که نظر شخصی من زاییده شرایط فردی و اجتماعی من است و نمی توانم آن را به دیگران تعمیم بدهم یا حتا انتظار داشته باشم که دیگران با این اخبار / اطلاعات به همان نتایج برسند. چند تا مثال می زنم> در همان مورد قبلی که گفتم، به فردی می گویم مادرت را در خیابان دیدم، حالا با توجه به این که آدم بیماری هستم می گویم که چون با عجله می رفت و. از سمت خانه دیگری می آید، حتما رابطه با شخصی دیگر دارد. در اینجا می بینید که نگاه شخصی من در اینجا موثر است؛ چنان چه من این گزاره را در مورد کسی بگویم، آیا ایجاد آگاهی کرده ام؟
مثال دیگرش را در اطراف خود می بینیم: آدم هایی که به یک اداره می روند و امکان انجام کارشان نیست و بارها و بارها حرف خود را تکرار می کنند و فکر می کنند که دیگران آنها را نمی فهمند. در حالی که تکرار آن اصلا معنا ندارد و کمکی نمی کند. از آدم هایی که نظر شخصی خودشان را معادل آگاهی اجتماعی می دانند باید ترسید؛ چون در نهایت سعی می کنند با دعوا و بی احترامی نظر خودشان را تحمیل کنند

پ.ن. شایا نکته ای به من تذکر داد که لازم دیدم دوباره بنویسم و تاکید کنم. این دوستان عزیزی که با اونها سر صحبت باز شد و الهام بخش این نوشتار شدند، بطور مستقیم منظور من نیستند و از قضا، مقصود و خواسته اونها بسیار انسانی و بدور از تلاش های سلطه جویانه یا هر چیز دیگری است. خلاصه این که این دوستان فقط باعث شدند که این ایده کلی به ذهن من بیاید و بطور خاص منظور من آنها نیستند 

No comments: