Tuesday, November 01, 2011

در ستایش بی ادبی

پس از نگارش نوشتار پیشین در مورد انگشت کردن نصرتی و شیث، چند تن از دوستان مباحثی را طرح کردند که دیدم بد نیست آنها را باز کنم.
به نظرم اگر می خواهیم پدیده ای را بررسی کنیم؛ چه بهتر که برای لحظه ای تمامی اثرات فرهنگی و اررزش های جامعه را کنار بگذاریم و پدیده را بررسی کنیم و سپس چند سوال همراه با چرا از خودمان بپردازیم. در این مورد بیایید فکر کینم و از خودمان بپرسیم چرا انگشت کردن کار بدی است؟ یا در این مورد چرا انگشت کردن در ملا عام کار زشتی است و بلافاصله پس از آن بپرسیم نظام اخلاقی جامعه چگونه به وجود آمده است و دوباره بپرسیم چه کسی تعیین می کند کدام کار بی ادبانه تر است و به طرز عجیبی این اخلاقیات تلاش می کند آدم ها را یک شکل و دارای ارزش های یکسان کند.
وقتی نظام ارزش گذاری را بررسی کنیم، متوجه می شویم هر کسی نظام ارزش گذاری خود را دارد و بر مبنای آن تصمیم می گیرد. مثلا همان طور که نوشتم برای من دروغ گفتن و تزویر بسیار حرکت زشت تری است تا انگشت کردن دیگری. این بدان معنا نیست که راه بیفتیم و هر کس را رسیدیم انگشت کنیم؛ بلکه بحث این است که می تواند شوخی بین دو نفر باشد و به دیگران ربطی ندارد. ممکن است کسی ادعا کند که من از انگشت شدن خوشم نمیاید، این محترم است و جامعه می تواند در مورد آن تصمیم بگیرد. من می توانم با دلایل زیاد ثابت کنم که آثار منفی دروغ گویی بسیار بیشتر از انگشت کردن است.
اینجا دوباره سوالی را مطرح می کنم؛ چرا جامعه نسبت به انگشت کردن چنین واکنشی نشان می دهد و در مقابل دروغ گویی و تزویر واکنشی متفاوت نشان می دهد. هم چنین در مذمت این حرکت هر کسی تلاش می کند از دیگری پیشی بگیرد. به نظر من در اینجا عده ای می خواهند هم نوایی بیشتر خود را با جامعه نشان بدهند. در اصل ما در اینجا با بازتولید اخلاقیات روبرو هستیم.
به نظرم در مورد این مکانیسم باید در نوشتارهای بعدی بیشتر بنویسم

2 comments:

Anonymous said...

معرکه سابق: اشکال املایی اینکه اگه شیث از انگشت شدن در ملاعام خوشش میومد دست گشاده نصرتی رو پس نمی زند. از اینکه بگذریم بعضی رفتارها ظاهر جنسی دارند اما تلقی عام از اونها تحقیره. فلانی رو کردند یا انگشتش کردند اشاره به عمل لذت بخش سکسی نداره بلکه نماده تحقیره. مثل تجاوز صربها تو بوسنی

Anonymous said...

معرکه: از این مثال خاص که ظاهرا شرط بندی پشتش بوده که بگذریم، مقایسه بین بدی ها خیلی نسبی است. برای کسی دل شکستن شاید باعث خودکشی بشه ولی دروغ نه. یا برای کسی خردشدن غرورش مهمتر از دروغ باشه. چرا دروغ بالاتر از بقیه موارده؟ شارع مقدس گفته یا دلیل دیگه ای هم داریم؟